نویسنده: حضرت وهریز
می گویند استفادهی ابزاری از مذهب یا دین و از این فورمول، شلاقی می سازند تا بر سر و صورت آنانی بزنند که – از حق نگذریم،- دقیقن همین کار را می کنند ولی در کنار آنها این شلاق بر سر و صورت آنانی هم می خورد که ابزار مذهب-بازی-سازی آن گروه شده اند. چندین سال است در کویتهی پاکستان لشکر جهنگوی و چندین سازمان تروریستی متعصب جیره بگیر از عربستان سعودی هزاره ها را می کشند تا علیه رافضی ها (شیعه ها) از آن جهادهای «خداخوشکن» کرده باشند. تروریست ها- مزدبگیرهای عربستان سعودی- مشغول انجام کار خودشانند و بر آنان هیچ نوع نقد خرد پسند روا نیست اگر نیاز دنیای سرمایه به نفت و بنابرین امر حفظ رژیم های
دیکتاتوری در کشورهای نفت خیز و سود دیکتاتورهای کشورهای نفت خیز و رقیبان ایران به منحرف کردن توجه شهروندان ناراضی شان از بازیهای زیر پردهیشان با دنیای سرمایه، به عنوان تضمین کنندهگان بقای اسراییل غاصب را در نظر نگیریم. آنها نیاز دارند حالا که زورشان به امریکا و اسراییل نمی رسد، انرژی منفی جامعهی شان را به نحوی مشغول سازند و چه هدفی بیخرج تر از هزاره ها که به نام مظلومیت امام حسین به ابزار شدن برای ولایت فقیه ایران تن می دهند و کاروان-کاروان حماقت معصوم را از گوشه و کنار افغانستان و پاکستان و… به طرف زیارت امامزاده های مشکوک و صحیح می برند و قربانی کمین القاعده و لشکر جهنگوی و.. می کنند.
مردم هزاره باری در قرن نزدهم از هممذهبی با ایرانی ها آسیب دیدند وقتی آیت الله شیرازی بر شاه فارس فشار آورد تا امیرعبدالرحمان را از قتل عام شیعه ها (هزاره ها) باز دارد و شاه با وزیرمختار انگلیس صحبت کرد و ابراز نگرانی؛ و انگلیس ها به عبدالرحمان گوشزد کردند و این گوشزد به امیر برخورد. مطابق موافقتش با انگلیس، امیر در سیاست داخلی مستقل بود و نیازی به مشورت یا قیمومیت انگلیس ها نداشت. امیر گوش هزاره ها را این بار جدی تاب داد. قتل عامی وحشیانه تر، غارت بیشتر و تعداد بیشتری را به کنیزی و اسارت آوردن… بار دوم پس از انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد و تا امروز هم ادامه دارد.
اما استفاده ی ابزاری از دین توسط شیخ های تعهد سپرده به ایران دلیل نمی شود که جنایت لشکر جهنگوی از اولویت توجه ما به حادثه بکاهد. آزادی اجرای رسم و رواج های دینی از آن خواست های حد اقلی است. باور به دموکراسی یعنی باور به حق دیگرانی که مثل ما نیستند یا نمی اندیشند.
به نظر من کار آرام و خونسرد درازمدت در دو جهت نیاز است:
– روشنگری متهورانه میان هزاره ها؛
– خبررسانی هوشمندانه در سطح ملی و بین المللی.
به نظر می رسد جلب همدردی هموطنان سنی، ازبک، تاجک، پشتون و … در این زمینه از آن اولویت های اساسی است و این در صورتی ممکن است که هزاره ها دردهای اقوام دیگر افغانستان را درد خود بدانند و این را بتوانند به دیگران ثابت کنند.
اما چیزی که قطعن بی سود است همین نمک پاشیدن روی زخم آنانیست که عزیزانشان را از دست داده اند و گناه شهید شدن عزیزان شان را به گردن خود آنها انداختن که مورد سؤاستفاده ی مهره های جمهوری اسلامی در میان هزاره ها قرار گرفته اند.