کامران میرهزار سردبیر کابل پرس
گویش ها نسبت به زبان ها عمر کمتری دارند. زبان ها می توانند حداقل یک هزاره (هزار سال) دوام داشته باشند؛ اما گویش ها عمرشان کمتر از ۱۰۰ سال است. من هزاره گی را یک زبان می نامم و سفارش من این است که هزاره ها در بحث زبان هزاره گی برخوردی لیبرال داشته باشند. برخورد لیبرال با زبان هزاره گی یعنی گویش این منطقه یا آن منطقه ی هزاره، یا چند منطقه ی محدود را مبنای جامع و کامل ندانند و انسان هزاره گی را با تنوع و گوناگونی آن، از جمله در قسمت گویش یا لهجه در نظر داشته باشند. یکی از ویژگی هایی که گویش را از زبان تفکیک می کند این است که گویش، تنوع درونی زبان را ندارد و محدود است. یک زبان اما یک جهان گفته می شود و در جهان زبان هزاره گی، مانند سایر جهان های زبانی، تنوع گویش وجود دارد.
فعلن نمی خواهم وارد این بحث شوم که این انسان در هزاره ی قبل، چه تاثیری بر پیدایش و رشد دری داشت و آفرینشگران هزاره مانند جلال الدین بلخی رومی و عبدالقادر بیدل چطور این زبان را در دوره ی خود توسعه داده اند.
در اینجا بیشتر می خواهم تاکید کنم که شرایط زندگی انسان هزاره، جغرافیا و افت و خیز تاریخی، سیاسی، اجتماعی- فرهنگی و البته اقتصادی او، در جریان مطالعه و گفت و گو و تجزیه و تحلیل زبان در نظر باشد.
یکی از پیامدهای سه قرن جنایت سازمان یافته علیه هزاره، آوارگی حتا در خانه ی خود است. زیستن در آوارگی و یا پناه یافتن در جایی دیگر غیر از سرزمین مادری/ پدری، تاثیر زیادی بر زبان داشته که از تاثیرات آشکار آن، تغییر و دگرگونی در لهجه و گویش؛ کسب لهجه و گویش دیگر و آمیختن گویش (هایی) با گویش مادری/ پدری ست. به این امکان یا وضعیت ناچار، تاکنون از این زاویه نگاه نشده و یا اینکه با این وضعیت ناچار، برخورد هدفمند زبانی که منجر به ارتقای زبان شود، صورت نگرفته است. حتا می بینم برخی از ما با وجود اینکه گپ از زبان هزاره گی می زنیم، برخوردمان با هزاره گی، برخوردی گویشی و نه زبانی ست. محدود کردن هزاره گی به گویش، یعنی اینکه هزاره گی عمر یک زبان را نخواهد داشت و باید انتظار داشت که جهان امروز با ابزارهای خود از جمله تکنولوژی؛ در کنار وضعیت شرم آور انسانی در کشورهایی مانند افغانستان، به پایان چنین گویشی سرعت دهد.
کوتاه اینکه: با زبان هزاره گی باید برخورد لیبرال داشت تا عواملی که باعث انقراض گویش می شود را نداشته باشد. باید انسان هزاره همراه با نسل های بعد خود که خارج از سرزمین مادری/ پدری پیدا شده، همراه با جهان کلماتی/ معنایی و آواها و صداهایی که ارگان های صدایی- آوایی او در برخورد با جهان های زبانی دیگر از جمله فارسی، اردو، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، نشک، سویدنی و…تولید می کند در نظر گرفته شود.
دو نمونه ی خوب:
یک: برخورد لیبرال در زبان انگلیسی
انگلیسی نمونه ای خوب از گسترش زبانی ست. زبانی باز که تنوع را جذب می کند و نمی گذارد ظرفیت های خوب از جمله کلمات کاربردی و چند گویشی هایی که در نتیجه ی ترکیب یک یا چند گویش محلی/ لوکال با انگلیسی بوجود آمده اند، از زبان انگلیسی دور شوند.
دو: برخورد سیاسی- زبانی ناروی
در ناروی بوک مُل و نی نشک دو زبان در درون یک زبان می باشند. وقتی می گوییم نشک، یعنی هر دو: نی نشک و بوک مل. در سیستم سیاسی- زبانی ناروی، از این دو یکی برای حفظ مشخصات و تنوع محلی/ گویشی، با استاندارد کردن خط و دستور و دیگری علاوه بر جمع کردن، برای پیش رفتن در آینده ی زبانی؛ رابطه های فراگیر و برخورد با عوامل تاثیر گذار بر زبان استفاده می شود.