نویسنده: زبیح الله فرهنگ
داکترعبدالله عبدالله، بار دیگر به میدان انتخابات ریاست جمهوری آمد. او در ۲۰۰۹، با حامدکرزی رقابت کرد اما از رفتن به دور دوم، خود داری کرد. داکترعبدالله را، دمکراتیکترین چهره درمیان جنگ سالاران گفتهاند. معلوم نیست که به چی دلیلی، این مُهر دموکراتیک بودن بر پیشانهٔ او، خورده است. ظاهرا پوشیدن دریشی و بستن نیکتایی درجامعه سنتی ما، او را درمیان سایرناقضین حقوق بشر، متفاوت تر جلوه داده است. اگر نه همه خار یک دشت هستند. زمانی که کارنامه و فکر او را در دوران وزارت خارجهاش نگاه میکنیم، دیده میشود که او، نه به چیزی بنام «ملت افغانستان» باور دارد و نه هم از مسایل کلان ملی چیزی میفهمد ونه برای دهه تحول، برنامه عملی و ملی دارد. انسانی است احساساتی، متعصب و فاقد دانش بشری! از طرف دیگر، محمد محقق، که اینبار با دستار آخوندی و چپن کشال اش به عنوان معاون دوم عبدالله، او را درمیان مردم هزاره همراهی میکند، همانند خودش، احساساتی، متعصب و بی سواد!
اما هر دو، دارای نفوذ مردمی و اعتبار اجتماعی هستند. این نفوذ و اعتباراجتماعی، که غالبا از جهالت و ناآگاهی مردم مایه میگیرند، دارای ستون پایههای قوی و مستحکمی هستند که به این زودیها، تضعیف نمیشوند. محقق و عبدالله عبدالله، مهرههای جمهوری اسلامی ایران هستند و به صورت آشکار، از نفوذ ایران و منافع ملی ایران، دفاع میکنند.
از روزی که این دو را میشناسم، ندیدهام که از مداخلات ایران و دست اندازی های ایرانیها در امور افغانستان، اعتراض کرده باشند؛ اما نسبت به پاکستان، هرازگاهی موضع گیری میکنند. اینها گاهی به خاطر پوشیدن مداخلات ایران، پاکستان را محکوم میکنند و سیاستهای این کشور را، مورد نقد قرار میدهند. به همین ترتیب، محقق به صورت سیستماتیک، از آمریکا و متحدین غربی افغانستان، انتقاد میکند تا خدمتی به ایران و نظام آخوندی ایران کرده باشد.
معمولا سیاست خارجی ایرانیها درمورد افغانستان همین است که برای جلب افکار عمومی نسبت به مداخلات پاکستان و سرپوش گذاشتن بالای تشت ایران دراین بازی، توسط چهرههای مردمی، تنها پاکستان را دشمن افغانستان بدانند و تلاش کنند که ذهنیت افغانها را نسبت به ایران تغییر دهند و بگویند که فقط این پاکستان است که در امور افغانستان مداخله میکند نه ایران. درصورتی که هم ایران وهم پاکستان، هردو مداخله گر هستند و امتحان خودشان را نیز دادهاند و ثابت کردهاند که سعادتشان، در بدبختی و تباهی افغانستان ریشه دارد. به باور مقامات ایران و پاکستان، ایران توسعه یافته و پاکستان موفق، نیازمند یک افغانستان بی ثبات و نا امن است. به هر اندازهٔ که افغانستان ثبات پیدا کند و امنیت دراین کشور برقرار شود، به ضرر سیاستهای ایران و پاکستان خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران، از «زاویه نرم افزاری» و حوزه فرهنگی در افغانستان مداخله میکند و پاکستان به صورت «سخت افزاری» وتعقیب سیاست وحشت و ترور، دست به این کار میزند.
ایران شبکه سازی میکند و گروههای بنیادگرا را در افغانستان حمایت میکند و همه روزه، نیروهای تعلیم یافته به افغانستان روان میکند تا از منافع ایران در افغانستان حمایت کنند ولی پاکستان انتحاری میفرستد و همه روزه، انسانهای بیگناه این خاک را، نابود میکند. سیاست مشترک که بین این دو کشور در امور افغانستان وجود دارد، این است که هردو، از آدرس دین و مذهب برای رسیدن به منافع و اهداف کلان استراتژیک شان، کار میگیرند. مذهب، حیاتیترین ابزار سیاست خارجی ایران و پاکستان است که مملکت مارا،. همانطوری که در زمان جنگهای داخلی داکترعبدالله و محقق از سوی ایران به گونههای متفاوت مورد حمایت قرار میگرفتند، شک وجود ندارد که از حمایت جمهوری اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو نیز، قویا برخوردار باشند. روشن بود که در ابتدا، عبدالله عبدالله برای معاونت ریاست جمهوری تلاش میکرد؛ اما زمانی که محقق به دستور ایرانیها در کنار عبدالله عبدالله قرار گرفت، تصمیم او به صورت اتوماتیک عوض شد و خیال ریاست جمهوری کرد. منابع موثق دراین زمینه میگویند که برای معاونت ریاست جمهوری، او با حامد کرزی چندین بار گفتگو نیز کرده بود.
رفتارهای تشریفاتی او را تاجک ها نیز مورد انتقاد قرار دادند و گفته بودند که او دریک نمایشگاه صنعتی، همانند یک عسکر از عقب حامد کرزی میدوید که به لحاظ سیاسی، آن نوع رفتارهای تملق جویانه عبدالله عبدالله، معناهای زیادی میداد. به همین ترتیب، تودههای هزاره، پشتون و ازبکها، از وضعیت وزارت خارجه در دوران آقای عبدالله عبدالله، مطلع نیستند. نمیدانند که تعداد کارمندان متعلق به مردم هزاره تا آخرین روزی که او وزیر بوده، ۳۱ نفربوده، پشتونها ۱۰۲ نفر، ازبکها ۱۹ نفر و تاجک ها ۲۹۱ نفر. وضعیت زنان، فاجعه بار تر از این بوده است. مجموع کارمندان زن، ۳۵ نفر، که فقط یک نفر فوق رتبه و یک نفر در بست اول کار میکرده است؛ اما ۳۳ تن دیگر، در پایینترین ردههای سلسله مراتب امور اداری، مشتغل بودهاند.
از هواداران داکتر عبدالله عبدالله پرسیده میشود که هموطنان عزیز، چی تضمینی وجود دارد که عبدالله عبدالله، اگر به قدرت برسد، فاجعه خطرناکتر ازین را انجام ندهد. چرا به خاطر بعضی معاملات ناسنجیده شده برخی فیگورهای قومی و دوکانداران دین و نژاد، که ازسوی ایرانیها حمایت میشوند، با سرنوشت مردم بازی میکنید. نتیجه میگیریم که داکتر عبدالله یک فاشسیت و ضد زن است. او ثابت کرده است که اگر به قدرت برسد، نه به زنان چانس بروز خواهد داد و نه هم برای اقوام دیگر. فکر او،، فکر قومی و تباری وضد زن است.