نویسنده: محمد ظاهر فایز
از آنجای که افغانستان از دو دهه به این طرف شاهد ماجراهای خونینی که در دنیای معاصر از آن به آدم خواری محض تعبیر میکنند درگیر بوده و هست، جریان فاشیستی و تروریستی که از عمق عداوت و دشمنیهای آدمهای کوردل و بی شعور قرن همچون گلبدین و ملا عمر برمی خیزند و فضای اجتماعی و سیاسی افغانستان را از لوث تعفن اندیشههای پوچ وبی اعتبار خویش آلوده مینماید و روند زندگی مسالمت آمیز شهروندان افغانستان را به طور نسبی به مخاطره میاندازند جای تاسف دارد.
آنچه را که گلبدین و ملاعمر به عنوان پیام عیدی فطر درین روزها انتشار داده است از یک سو خیلی مضحک و خنده آور است و از سوی دیگر افشای یک حقیقتی است که یکبار دیگر چهره منحوس و وحشت زای خویش را برای جامعه جهانی و ملت سر بلند افغانستان به نمایش میگذارند تا مردم افغانستان به خوبی درک نمایند که ذات اندیشه تروریستی تحت هیچ شرایطی تغیر نخواهد کرد و این بر مردم افغانستان است که بار دیگر فریب همچون اشخاص فاسد و مزدوران اجانب را نخورده و افغانستان را طعمه جنگ و برادر کشی ننماید. طرز اندیشه و تفکر نیروهای تروریستی طالبان و گلبدین برای تمام اهل اندیشه و مردم آگاه افغانستان و جامعه جهانی مبرهن وهویدا است که ایجاد فضای رعب و وحشت، اضطراب و نگرانی اساس کار و استراتژی هر تروریستی را در سطح جهان و به ویژه در افغانستان شکل میدهند، مردم افغانستان قتل عامهای مزار شریف، دشت لیلی، بامیان و یکه اولنگ و به ماین بستن مردم را در دره پنجشیر و ریشه کن کردن تاکستانهای شمالی و به آتش کشیدن خانههای مردم را در بسا از نقاط افغانستان تا هنوز خوب به خاطر دارند و فراموش نکردهاند و صدای تق تق شلاقهای که به جان زنان بی گناه شهروندان کشور به بهانههای مختلف حواله میشد در گوش و روان مردم کشور ما همچنان طنین اندازند.
گلبدین چه در پیام عیدی خود مطالب و طرزالعمل کاری خویش را اذعان میداشت یا نمیداشت برای مردم افغانستان واضح بود که در صورت تسلط خود بر کوچکترین نقطهی از افغانستان هم همان قتل، کشتار، گوش و سربریدن هدف اصلیشان را رقم میزد، اما اینکه چرا تا هنوز این پیام وحشت زایش را به دست نشر نسپرد و امروز از آن سخن به میان میآورد جای بحث دارد.
افغانستان و جامعه جهانی در مبارزه با تروریزم بین المللی بهای سنگین مادی و معنوی را پرداخته است که از درآمد ملی و کمکهای جامعه جهانی تامین میشد که به مراتب پر هزینه تر از بازسازی کشور بود، همه و همه درین راه غرق شد واز طرفی هم جان هزاران طفل، یتیم و بیوه زن افغانستان را در کنار جادهها و جادههای داخل شهری، جوانان فداکار و مبارز ما را در قطعات اردوی ملی و پولیس به شهادت رسانید.
با وجودیکه دولت افغانستان از چندین سال به این سو به هر پیمانهی که در برابر این نیروهای تروریستی انعطاف نشان داد و برادر خطاب کرد، آنان بیشتر بغاوت به خرچ دادند تا دل اربابانشان را در پاکستان و دنیای عرب راضی نگهدارند ویا بعباره دگر طالبان با داشتن حلقه غلامی آی.اس.آی پاکستان، امارت و قطر اصلا صلاحیت صلح را با دولت افغانستان دارا نبوده است اما آنچه را که امروز مولوی عمر و گلبدین برای جبهه تروریستی شان تحت عنوان ملت افغان پیام میدهد که یکی در قبال مذاکره با دولت افغانستان تا حدی انعطاف نشان میدهد و از موضع تندش عقب نشینی میکند و با تزویری خود را تشنه قدرت قلمداد نمیکند و دیگری یک طیف بزرگی از مردم افغانستان را تهدید به مرگ مینمایند، به سه عوامل مهم بستگی دارد:
الف: فشار جامعه جهانی و ایالات متحده امریکا بالای پاکستان و نیروهای تروریستی برای صلح:
دقیقا از همان زمانی که طالبان دفترش را به مشوره ایالات متحده امریکا و دولت امارت نشین قطر گشودند، روابط کابل و واشنگتن را نهایت خدشه دار ساخت و تنشهای جدیی را در میان دو دولت هم پیمان استراتژیک بالا برد که منجر به مسدود شدن موقتی دفتر طالبان در قطر گردید و این شکاف میان واشنگتن و کابل بعدا توسط فعالیتهای جان کری دپلمات صاحب صلاحیت امریکا ترمیم شد و امریکا را برآن داشت تا برای جبران قضایای پیش آمده بالای طرف اصلی قضیه (پاکستان) به طور جدی فشار وارد نمایند تا طالبان را به میز مذاکره با دولت افغانستان متقاعد کند، فشار ایالات متحده بالای پاکستان از جمله کلیدیترین شاخصههای دسترسی به صلح و ثبات در افغانستان به شمار میرود و این فشار وارده از طرف امریکا بالای پاکستان به صراحت نشان میدهد که چرخش تمام این ماجراها در گرو قدرت و منافع پاکستان گره خورده و گروه طالبان و حکمتیار نوکرانی بیش نیست.
ب: فشار سنگین نیروهای مسلح اردوی ملی کشور در رویارویی با تروریزم بین المللی:
اردوی ملی افغانستان در طول این چند سال از خود ایثار، شهامت و قهرمانیهای زیادی را برای حفظ و تامین امنیت کشور به یادگار گذاشتهاند اما آنچه که باعث جلوگیری از قوت وشدت اردوی ملی میگردید برخورد انعطافی ریس جمهور با طالبان و موضع سست وزیر دفاع پیشین بود که بال و پر جوانان ارتش افغانستان را به شدت میبست و اگر از اول با طالبان با قاطعیت برخورد میگردید طالبان به این حدی از گستاخی نایل نمیآمد که تا ارک ریاست جمهوری هم نفوذ پیداکند و شخص ریس جمهور را هم در یک حمله نمادین تهدید به مرگ نماید. به باور کارشناسان نظامی طالبان به آن حدی نبود که ثبات افغانستان را به هم بزنند ولی دولت خود زمینههای فعالیت بیشتری را برای آنان فراهم نمود و همیشه اظهار ضعف کرد و از راه تضرع پیش آمد وگر نه ستر جنرال دوستم لوی درستیز قوای مسلح وقت، در سال ۱۳۸۴ رسما اعلان کرده بود: «اگر دولت برای یک ماه به من فرصت دهند کافی است که افغانستان را از لوث این نیروهای تروریستی پاک خواهم کرد» ولی دولت همیشه مانع جدی این چنین اقدامات نظامی گردید.
از زمانی که جنرال بسم الله محمدی با متانت و شجاعت زمام امور اداره وزارت دفاع را در دست گرفت ارتش افغانستان جان تازهی یافت و حالا تا ان حدی از پیشرفت هم نایل گردیده است که عمدهترین عملیات به صورت مستقل بدون همکاری نیروهای ایساف تحت عنوان عملیات سیمرغ در جنوب کشور انجام مییابد که صفوف نیروهای تروریستی را در افغانستان روز به روز به هم کوبیده و میکوبند که واقعا جای ستایش دارد.
حملات سنگین اردوی ملی در قسمتهای جنوب هم طالبان را در افغانستان دست و پاچه کرده است وهم حامیان خارجی آنان را به یاس و نا امیدیهای مواجه ساخته است، ازین جااست که طالبان برای اولین بار با دولت افغانستان به میز مذاکره مینشیند و هر دو رهبرتروریستی (ملاعمر و گلبدین حکمتیار) از دو موضع متضاد به رسانهها پیام میدهد که یکی در صدد دسترسی به قدرت رؤیایی خویشتن است و دیگری برای ایجاد وحشت و تهدید که به گمان خود حرفهای تازهی میزند تا بازهم دریچه جنگ و دهشت افگنی را در افغانستان در هر شرایطی زنده نگهدارد وهم از طریق ایجاد تفرقه و دوئیت میان اقوام باهم برادر افغانستان میخواهد شکاف عمیقی ایجاد نماید تا از گل آلود نمودن آب، ماهیهای را نصیب خود سازند ولی با توجه به بیداری قاطبه ملت افغانستان و تنفر مردم از تروریستان درین مرز وبوم هیچ اشتباهی را انجام داده نخواهد توانست.
ج: تنیدگیهای تو در توی کوچیها و گروههای تروریستی در عرض و امتداد هم:
به نظر بسیاری از کارشناسان امورسیاسی و اجتماعی در افغانستان بحث پیرامون کوچی و کوچی گری تا جای یک مساله گنگ بود. بعضی آنها را یک دستهی از طالبان میدانستند که با جواز نسبی از دولت به قلع و قمع جان و مال مردم میپرداختند و تعدادی هم گروههای شروری با برخورداری از حمایت دولت تعریف میکردند ولی این بار گلبدین با اعلامیه و انتشار پیامهایش از طریق رسانهها پردههای ابهام را از چهرههای طیف کوچی درید وگشود و با قاطعیت تمام اعلان کرد که کوچیها یک شاخه بزرگی از طالبان و مورد حمایه خاص آنان است که همه ساله با چنین اندیشه تروریستی و زورگویی برای قتل و کشتار و کوچ اجباری مردم بی دفاع و مظلوم بهسود و دایمرداد کمر میبندند و بار بار فاجعه خلق میکنند و ثبات مردم افغانستان در بسا از نقاط کشور به تهدید موجه ساخته و میسازند و آن هم تاحدی که به بهانه رمه چرانی، گوسفندانشان به جای آب، خون مردم را مینوشند ولی صدای این مظلومان تاریخ به گوش هیچ کسی در جهان نمیرسد.