نویسنده: مصطفی کیا
طرح مسئله: از رهبران جهادی و دولتمردان و نیروهای مخالف دولت افغانستان و غربیها گرفته تا مردم عام همه و همه بر این باور هستند که ایران، بیشترین حمایت را از شیعیان افغانستان میکند و بدبینی خاصی نسبت به این گروه مذهبی مبنی بر طرفداری از ایران شیعه در افغانستان وجود دارد.
حال با بیان موارد زیر خلاف مدعای بالا را ثابت میکنیم.
یکم: اکثریت شیعیان افغانستان را هزارهها تشکیل میدهند (البته این را باید اضافه کرد که تمامی هزارهها شیعه نیستند وتمامی شیعیان هزاره نیستند) که در مناطق مرکزی افغانستان سکنا گزیدهاند که با چشم پوشی از اولین هجرت شیعیان در زمان عبدالرحمن خان، کوچ گسترده بعدی آنان به کشور ایران به ۳۰ سال قبل یعنی زمان اشغال افغانستان توسط شوروی بر میگردد.
این کوچ به ایران به دلیل شیعی بودن مردم و دولت این کشور و داشتن تقریبن کمتر از ۱۰۰۰ کیلومتر مزرمشترک با افغانستان و همچنین زبان مشترک فارسی (دری) شروع شد (اضافه بر این تعداد قابل توجهی از شیعیان نیز به کویته پاکستان کوچ کردند که مربوط به این نوشته نمیشود). آخرین آماری را که کمیساریای عالی سازمان ملل در سال ۹۲ در ایران منتشر کرده نشان میدهد که تعداد پناهندگان ثبت شده توسط دولت ایران ۸۴۰ هزار نفر میباشد که شیعیان هزاره رقم بالای این آمار را به خود اختصاص میدهند. شیعیان هزاره که فیزیک شمایلی مختص به خود را دارند در ایران نمایندگی از اتباع افغانی میکنند به این صورت که اگر از دیگر اتباع افغانستان به غیر از ازبک و هزاره در کشور ایران خود را افغانی معرفی کنند مردم ایران با تردید به آنها میگویند که شما افغانی نیستید زیرا که چهره شما مانند دیگر افغانیها (هزارهها) نیست.
دوم: بر میگردیم به پیروزی انقلاب ۵۷ در ایران و روی کار آمدن حکومتی ایدولوژیک که یکی از شعارهایش «اسلام مرز ندارد» بود. البته این شعار تمام فرقههای اسلامی را در بر نمیگیرد بلکه بعدها ترویج مذهب تشیع دوازده امامی در سراسر دنیا را میشد از این شعار استخراج کرد لذا در اولین اقدام، انقلابیون با گروههای شیعی داخل افغانستان در تماس شدند و این تماس زمانی بود که جبهههای مجاهدین علیه حکومت کمونیستی وقت در افغانستان بوجود آمده بود و گروههای شیعی نیز جبهات خود را در مناطق مرکزی داشتند که از آنجمله میتوان به احزاب چندگانه ای مانند سازمان نصر، سازمان فداییان اسلام، نهضت اسلامی، روحانیت جوان افغانستان، فداییان امت مسلمان افغانستان، جنبش اسلامی مستضعفین و … اشاره کرد که این احزاب نیز بعد از مدتی در حزب بزرگتری مانند «حزب وحدت اسلامی افغانستان» ادغام شدند. از طرفی شیخ آصف محسنی که از شیعیان قندهار و هزاره نمیباشد نیز حزب دیگری به نام «حرکت اسلامی افغانستان» را با کادر و نیروی شیعیان هزاره ایجاد کرد که این دو حزب یعنی وحدت و حرکت در هیچ زمان و مکانی متصل و ادغام نشدند بلعکس در تقابل با یکدیگر قرار گرفتند.
بعد از ائتلاف گروههای مجاهد سنی مذهب در پیشاور پاکستان و تشکیل دولت موقت، ایران تلاش کرد تا برای احزاب شیعی که در این دولت موقت به فراموشی سپرده شده بودند نیز سهمی بگیرد که حاصل این تلاشها ایجاد تنش بین شیعهها و سنیهایی شد که خود را تنها فاتحان جنگ علیه اشغال شوروی سابق میدانستند که در جنگهای داخلی دهه ۹۰ این رویارویی به نقطه اوج خود رسید.
سوم: حال به این نکته میپردازیم که آیا حمایتهای ایران فقط مختص گروههای شیعی افغانستان است یا خیر؟
در پاسخ به این پرسش در ابتدا میتوان از اتحاد شمال نام برد که متشکل از مجاهدین سنی بوده و روابط تنگاتنگی با ایران برقرار کرده بودند و از حمایتهای مالی و نظامی قابل توجهی بهره میبرند تا جایی که این کمکها خیلی بیشتر از آن چیزی بود که به گروههای شیعی اختصاص داده میشد. برای اثبات این مدعا میتوان به دوره ای در ایران اشاره کرد که فلم های مستند احمد شاه مسعود از شبکههای سراسری تلویزیون ایران به صورت پی در پی نشر میشد و در این فلم ها از احمد شاه مسعود به عنوان تنها مجاهد واقعی در افغانستان نام برده میشد تا جایی که اکثر ایرانیان در آن دوره مجاهد سنی را میشناختند در صورتی که عدهٔ معدودی آن هم در اراکین حکومتی، رهبران شیعی افغانستان را میشناختند.
تخصیص بودجه هنگفت برای مقبره احمد شاه مسعود در زادگاهش از طرف حکومت ایران یکی دیگر از نشانههای این حمایتها میباشد و در موارد کوچکتر تسهیلات صدور ویزای ایران برای سنی مذهبان نسبت به شیعیان میباشد.
حوزهٔ علمیه خاتم النبیین واقع درغرب کابل (منطقه ای که بیشتر شیعیان زندگی میکنند) که یکی از بزرگترین مراکز اسلامی در افغانستان میباشد و دارای سبک معماری ایرانی -اسلامی میباشد نیز از جانب گروههای مذهبی غیر شیعی به عنوان نماد قدرت و حضور ایران شیعی در افغانستان شناخته میشود. حوزهٔ علمیه خاتم النبیین توسط شیخ آصف محسنی رهبر حزب شیعی «حرکت اسلامی افغانستان» اداره میشود.
بعد ازحادثه یازدهم سپتمبر و استقرار دولت جدید در افغانستان این طالبان سنی مذهب بودند که مورد حمایت لوجیستیکی ایران قرار گرفتند تا جایی که ایالات متحده آمریکا بارها ایران را به دلیل ارسال سلاح برای طالبان متهم کرد امری که از طرف ایران همواره رد میشد. در روزهای اخیر نیز خبری مبنی بر سفر هیئتی از جانب طالبان برای مقامات با مقامات ایرانی در تهران منتشر شد که از سوی نمایند گان طالبان تایید ولی از سوی ایران رد شد.
چهارم: همانطور که در مولفه دوم اشاره شد بعد از فتح کابل توسط مجاهدین اصطکاک قابل توجهی بین شیعیان (هزارهها) و دیگر گروهای مذهبی ایجاد شد که این اصطکاک در مقاطع مختلف شیعیان را هدف هجمههای این گروهها مبنی بر نمایندگی از کشور ایران (اتهام جاسوسی) قرار داد. این تقابل نیز با سلطه طالبان بر افغانستان و حلال دانستن قتل شیعیان به اوج خود رسید.
بازگشت شیعیان مهاجری که در کنار دیگر موارد؛ لهجه ایرانی زبان فارسی (دری) را با خود وارد کردهاند نیز حربهٔ دیگری بود تا دیگر گروههای مذهبی را تشویق کند تا نسبت به این مقوله حساسیت خاصی نشان داده تا جایی که این مهاجرین لقب «ایرانیگک» گرفتند.
پنجم: در دوازده سال گذشته این نیروهای بازگشته از پاکستان بودند که با گذشتن از دو خوان تسلط به زبان انگلیسی و پشتو توانستند هم در نهادهای دولتی و هم نهادهای خصوصی بیشترین و بالاترین موقعیتها را کسب کنند. این درحالی است که تعداد قابل توجهی از دانش آموختگان بازگشته از ایران با داشتن تحصیلات عالی به ندرت جذب ارگان های دولتی شدند و از استخدام در نهادهای خصوصی نیز به علت فقدان تسلط به زبانهای انگلیسی و پشتو باز ماندند. در کنار این موارد میتوان دست بالای کشور پاکستان در معرفی و مقرر کردن مهاجرین بازگشته از این کشور در مناصب بالای حکومتی و غیر حکومتی را نیز یادآور شد اما کشور ایران نیز اگر به صورت انگشت شمار افرادی را برای مناصبی معرفی کرد به شدت از جانب دیگر گروهها متهم به جاسوسی و در نهایت این افراد طرد شدند. برای اثبات این مدعا نیز میتوان به یکی از وزیران پیشنهادی دولت حامد کرزی به پارلمان در سال ۱۳۸۸ اشاره کرد که وی به دلیل داشتن مدارک تحصیلی از کشور ایران و لهجه ایرانی از طرف عده ای از نمایندگان مجلس متهم به جاسوسی شد و نتوانست رای لازم را برای این پست کسب کند.
ششم: شیعیان همواره به دلیل هم مذهب بودن با ایران از سوی غربیها نیز مورد بی مهری قرار گرفتهاند زیرا که ایالات متحده آمریکا در راس حکومتهای غربی به دلیل مخالفتی که با حضور ایران در افغانستان دارد به نحوی به همکیشان و بازگشتگان از این سرزمین نیز روی خوشی نشان نمیدهد. یکی از نمونههای این امر ممنوع قرار دادن هر گونه تجارت با ایران از کانال کمکهای دفتر انکشافی کمک ایالات متحده امریکا به افغانستان است که تجار افغانی بازگشته از ایران را هدف قرار میدهد.
هفتم و آخر: پرداختن به مقولههای حقوق بشری در زمینه عملکرد دولت ایران نسبت به مهاجرین افغانی (اکثرن شیعه) در داخل خاک ایران نیز به درازای این نوشته میافزاید و نیاز به موشکافی دارد که از آن میگذریم و فقط به ذکر این نکته بسنده میکنیم که در سال ۱۳۹۱ یک سازمان ایرانی مدافع حقوق بشر (سازمان عدالت برای ایران) در گزارشی به گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد، احمد شهید درباره وضعیت پناهندگان افغان در ایران هشدارو به «نقض حقوق و اخراج آنها توسط ایران و کوتاهی کمیساریای عالی سازمان ملل» در این زمینه اعتراض کرده بود.
نتیجه گیری: با توجه به مولفه های ذکر شده در بالا خلاف ادعای اول مبنی بر اهمیت بالای شیعیان برای ایران ثابت شد و اینگونه میتوان نتیجه گیری کرد که نه تنها شیعیان کمترین اهمیت را برای ایران دارند بلکه ایران بیشتر از گروههایی حمایت میکند که وزن بیشتری در معادلات افغانستان داشته باشند و در آینده بتوانند دست ایران را برای چانه زنی با غربیها درباره افغانستان بازتر بگذارد. از سویی دیگر شیعیان افغانستان که کمترین حمایت را از جانب ایران دارا هستند بیشترین آسیب را از همین ناحیه در کشور خود دیدهاند.
بعد از انتخاب شدن حسن روحانی به عنوان رییس جمهور جدید ایران فصل جدیدی در روابط دو کشور ایران و افغانستان آغاز خواهد شد که این خود نیز نیاز به بازنگری جدیدی در رویکرد به شیعیان افغانستان در دولت جدید ایران خواهد داشت لذا شیعیان افغانستان به دلیل داشتن زبان، جغرافیا، تاریخ و مذهب مشترک بیشتر به دنبال تقویت مشترکات فرهنگی فارغ از مذهب هستند زیرا که مذهب همواره موجب تشدید بدبینی شده و موجی از اعتراضها و واکنشها را در افغانستان نسبت به شیعیان همراه داشته است. رییس جمهور جدید ایران این نکته را نباید فراموش کند که افغانستان کشوری با اکثریت سنی مذهب میباشد و اقدامات مذهبی میتواند تولید کننده شکافهای عمیقی شده و باعث دو قطبی شدن جامعه افغانی به سنیهای ضد شیعه و شیعههای ضد سنی شود. حال با درک این مطلب باید گفت جامعه شیعی افغانستان با داشتن بیشترین جمعیت باسواد کشور بیشتر از صدور فتواها و نمادهای مذهبی و حمایت مالی برای تقویت نهادهای دینی و دیگر ابزار مذهبی به رویکرد جدیدی مبنی بر آموزشهای فنی و تخصصی و ایجاد مراکز آموزشی علمی نیاز دارد.