نویسنده: سردار قلندری
مقدمه
سه دسته افراد برای ادارهٔ یک جامعه دخیل میباشند، نوع اول کسانی میباشند که اندیشه تولید میکنند تئوری پایه تولید میکنند که به آنها تئوری پرداز (Theorist) و اندیشمند میگویند، نوع دوم کسانی هستند که با احتساب تئوری ها و اندیشهها، اندیشهها و تئوریها را اجرایی میکنند که به آنها سیستم ساز (ْ System man) میگویند و نوع سوم کسانی است که سیستم های بوجود آمده را مدیریت میکنند که به آنها مدیر (Manager) میگویند. به طور مثال تعداد زیادی فورمول و تئوری فیزیک و ریاضی در طی سالهای متمادی توسط فیزک دانها و ریاضی دانها تولید شد و بعد از آن کسانی براساس همان فورمول ها و تئوری های فیزیک و ریاضی کارخانهٔ تولید ماشین سازی راه اندازی کردند (در نظر داشته باشید که سیستم سازها، سیستم تولید ماشین یعنی کارخانه ماشین سازی میسازند و ماشین تولید نکردند) و سپس تعدادی مدیر ادامهٔ کار تولید ماشین را اداره کردند و به تسلسل، تئوری پردازها، تئوریهای بهتری دادند و سپس سیستم سازها، سیستم های بهتری شکل دادند و در نتیجهٔ خروجی چنین سیسمتی، ماشینهای مدرن تولید شد و کسانی که دانش مدیریت را میدانند در رأس کارخانهها قرار داده شد تا ادامه تولید به نحو احسن صورت پذیرد و ادامه یابد. جامعه بیشتر مدیران را میبینند ولی کار اصلی را به نوعی سیستم سازان انجام میدهند سیستم سازان با تلفیق نظریهها و تئوریها کار معماری و طراحی جامعه را انجام میدهند.
سیستم
سیستم عبارت است از رابطه معنادار اجزا در میان یک کل در نسبت با محیط سیستم.
سیستم ها در تمام قسمتهای اجتماع وجود دارند، از سیستمهایی که درون بدن یک شخص نظیر سیستم مغز و اعصاب، سیستم خون و… تا سیستمهای اداری، اجتماعی نظیر سیستم های بانک داری، سیستم های برق رسانی، سیستم ترافیک و … همه در یک اجتماع وجود دارند که هر یک به نوعی تأثیر گذار میباشند.
تئوری سیستمها در رشتههای مدیریت، مهندسی صنایع و … تدریس میشود و دورهٔ دکترای مدیریت سیستم (System Management) در بعضی از دانشگاههای معتبر برگزار میشود؛ و دانشمندانی نظیر پیترسنگه (Peter Senge، استاد دانشگاه MIT و عضو گروه تغییر و یادگیری سازمانی و رییس جامعه یادگیری سازمانی (SoL)، میباشد و جان د. استرمن (John D. Sterman)، استاد مدیریت مدرسهٔ اسلون (Sloan School)، و مدیر گروه روش پویایی شناسی سیستم در آم آی تی که تحقیقات او بر توسعهٔ شیوههای عملی تفکر سیستمی و مدل سازی پویای سیستمهای پیچیده متمرکز است، صاحب نظرانی خوب در این زمینه میباشند.
سیستم هایی بر ضد هزارهها
از گذشته دور کسانی برنامه ریزی کردند که هزارهها را قتل عام کنند و این کار را انجام دادند و در ادامه سیستمهایی را بوجود آوردند که همیشه در تضعیف هزارههای باقی مانده، تلاش کردند و تا توان داشتند هزارهها را از شهرها کوچ دادند، از علم آموزی بازداشتند، در تضعیف اقتصاد هزارهها تلاش کردند؛ سیستمهایی طراحی کردند که خروجی آن نابودی هزارهها در ابعاد مختلف بود همانند همان کارخانههای ماشین سازی که ماشین تولید میکنند و مهم نیست که چه کسی مدیر میشود، سیستم طوری طراحی شده است که کارخانهٔ ماشین سازی، ماشین تولید میکند و نه هواپیما و در افغانستان هم مهم نیست که چه کسی در رأس قرار میگیرد و پادشاه شد یا رئیس جمهور شود سیستم های طراحی شده بر علیه هزارهها کماکان به کار خود ادامه میدهند.
نتیجهٔ کار سیستمهای ضد هزارگی همان شد که به مرور زمان در طی چند سال پس از روی کار آمدن حکومتهای جدید باعث مبارزه جدی با حضور هزارهها در ساختار رسمی حکومت و تشکیل دولت، اجرا شد و شما امروزه میبینید که هزارهها حضور جدی در حکومت ندارند و حضورشان به شکلی نمادین میباشد؛ در بعد دیگر، به طور سیستماتیک هر ساله کوچیها به مناطق هزارهها میآیند تا هزارهها را از لحاظ اقتصادی تضعیف کنند و این کار سیستم از قبل طراحی شده است؛ و در بُعد دیگر یادتان میآید که اسماعیل خان با خرید زمین از سوی هزارهها چقدر مخالفت میکرد تا به طور سیستماتیک از حضور هزارهها در مناطق شهری و آن هم شهری مهم جلوی گیری کند؛ و در بُعد دیگر، مشکل دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل نیز کار سیستم میباشد که از علم آموزی هزارهها جلوی گیری کنند و مواردی از این قبیل بسیار میباشند که میشود یادآوری کرد. به دلیل وجود چنین سیستمهایی ضد هزارگی، تلاش مفرد و اندک دیگران هماهنگ میشود و بر علیه مردم ما بسیار قوی نتیجه میدهد و به دلیل اینکه ما سیستمهای بازدارنده یا نداریم و یا سیستمهای موجود کارا نمیباشند تلاش مفرد فرد فرد مردم ما هماهنگ نمیشود و نتیجه دلخواه نمیدهد.
شهید مزاری (ره) و سیستم سازی
شهید مزاری (ر) در ابتدا تئوری را مطرح کردند که به هزارهها هویت داد ایشان فرمودند که « میخواهم دیگر هزاره بودن جرم نباشد » و سپس گام به گام سیستم هایی را بوجود آورد تا بتواند از حقوق هزارهها و البته حقوق تمام کسانی که در این محدوده جغرافیایی زندگی میکنند دفاع کند و حزب وحدت را بوجود آورد و توسعه داد البته حزب وحدت یک سیستم سیاسی میباشد وی در کنار آن سیستمهای علمی نظیر دانشگاه نیز تئوری اش مطرح شد و همان شدکه دانشگاه بامیان تأسیس شد. ایشان سیستم فکری دال بر حقوق برابر برای تمام ساکنان این سرزمین را مطرح کردند و سپس سیستم های دیگری برای رسیدن به این هدف را بوجود آورند. نتیجهٔ کار سیستمی که ایشان بوجود آوردند همه را مجبور میکرد که حق هزارهها را در نظر بگیرند و به همین خاطر تمام کشورهای خارجی که میخواستند در مورد افغانستان کاری صورت دهند نظر حزب وحدت را لحاظ میکردند و بر اساس همان سیستم بود که در کنفرانس بن حقوق نسبی اقوام در نظر گرفته شد.
سیستم های کنونی هزارهها
با شهادت بابه، سیستم هایی را که ایشان پایه گذاری کرده بودند روند رشدشان متوقف شد که هیچ، بلکه روبه تضعیف شدن رفتند یکی از آن سیستمها، سیستم سیاسی حذب بود که ایشان پایه گذاری کرده بودند ولی پس از شهادت ایشان کسانی که درون این سیستم کار میکردند شروع کردند هر یک سیستم را برای خود ببرند و همانند همان کارخانه ماشین سازی را که در ابتدای مطلب مثال زدم هریک از مدیران کارخانه بخشی از کارخانه را برای خود بردند و دیگر کارخانه ای وجود ندارد چون کارخانه قسمت قسمت توسط مدیران از حالت سیستم خارج شدهاند و همه اعلان اسقلال کردهاند به نام یک کارخانه، در صورتی که این کارخانههای تازه تشکیل شده فقط نام کارخانه را با خود یدک میکشد و خروجی کارخانه که باید ماشین باشد دیگر تولید نمیشود و همچنین این کارخانههای خرد کسانی را ندارند که نحوهٔ ساخت و راه اندازی کارخانهٔ اولیه را بدانند و دقیقاً سیستم حزب وحدت شبیه همین کارخانهٔ ماشین سازی قطعه قطعه شد و در ضمن کسانی که سیستم را قطعه قطعه کردند توان راه اندازی سیستم مشابه سیستم حزب وحدت را ندارند که سیستم مشابه ای را فعال و یا سیستم ارتقاء یافته ای را فعال بسازد و این شد که سیستم های ضد هزارگی قوت گرفتند و هزارهها به درون دولت راه نیافتند که هیچ، بلکه از قدرت راندن شدند و کوچیها هر ساله هجوم میآورد و در دانشکده علوم اجتماعی دانشجویان ما از کار سیستم های ضد هزارگی صبرشان لبریز میشود و دست به اعتصاب میزنند.
در بعضی زمینهها نظیر اقتصاد، آموزش، روابط بین الملل، رسانهها، جمعیت و نفوس، نظامی و قدرت نرم و … یا سیستمی از ما وجود ندارد و یا اگر وجود دارد ناتوان است که خوب عمل نمیتوانند.
سیستم های انکشاف یافته و سیستم های تازه
ریشه مشکل در کجاست که چند سالی است که شدید داریم پس میمانیم و به زودی اگر کارهایی صورت ندهیم حذف خواهیم شد و اگر زلزلهٔ بحرانهای موجود دامن بسیاریها را رها کند و ما در این آشفته بازار، سیستم هایی کارآمد برای رشد و انکشاف و حفاظت از حقوق مردمان خود بوجود آورده نتوانیم به یقین که نابودی دیگر در راه خواهد بود.
بسیاریها گناهها را به گردن خلیلی، محقق، مدبر و بعضیهای دیگر میاندازند آنها مقصر میباشند در این که شکی نیست (د رمطلب دیگر به نقش رهبران خواهم پرداخت) ولی به نظر من مشکل جای دیگر است ما در رسانههای گوناگونی نظریهها و تئوریهایی بسیار زیادی از مردم خود میشنویم و میخوانیم، مدیران خوبی هم تربیت شده است ولی در این بین کسانی را نداریم که سیستم ها را در بخشهای گوناگون بسازند کسانی را نداریم که بتوانند از تلفیق نظریهها و تئوریها سیستم هایی را بسازند که هر کدام از سیستمها، جامعه را در بخش خود به پیش ببرد و این خلاء همچنان وجود دارد.
چند مورد را مثال میزنم، تعمق کنیم که در کدام مورد ما سیستم کارآمد داریم که هدف دار کار کند: به طور مثال در بخش آموزش کدام سیستمی را داریم که گرایش مردم ما به آموزش را جهت دهد و برای آن برنامه اجرایی داشته باشد! جز اینکه مردم ما فقط درک کردهاند که آموختن و تحصیل خوب است و این آموختن بدون برنامه به پیش میرود؛ در همین رشته مدیریت سیستم چند نفر دکترا از دانشگاههای مشهور داریم؟ چند نفر در رشتههای مدیریت استراتژیک و آینده نگاری و آینده پژوهی در سطح عالی دانش آموخته داریم؟
در بخش اقتصاد چه سیستم هایی بوجود آوردهایم که رشد اقتصادی مردم ما را جهت دهد و بر روی این موضوعی با درجه بسیار بالایی از اهمیت کار سیستماتیک کنند؟ چقدر دانش آموخته سطح عالی در این بخش داریم؟ و چقدر دانش آموختگان ما به ارزشهای مردم ما متعهد میباشند؟
در بخش روابط بین الملل چه سیستم هایی داریم که بتواند در برقراری رابطه، گسترش و تعمیق این روابط با دول دیگر برای هزارهها به طور سیستماتیک کار کنند؟ خوب میدانیم که روابط بین الملل کار اشخاص نیست و اگر کسانی شخصی هم کار کرده باشد و کار کند پس از برکناری آن شخص و یا مرگش دیگر آن رابطه وجود نخواهد داشت؛ آیا سیستم هایی را داریم که نتیجهٔ کار اشخاص در پروندهٔکاری یک سیستم ثبت و نگهداری شود و اگر آن شخص هر طور شود آن رابطه همچنان روبه گسترش باشد؟ چقدر نیروی انسانی در این بخش ماستر و دکترا داریم؟ و آیا کسانی را که در این بخش ماستر و دکترا داریم چقدر با ارزشهای واقعی مردم ما توانستهاند ارتباط برقرار کنند و مدرک گرفتگانی بی هویت نباشند؟
در بخش حضور فعال در چوکات دولت و حکومت کدام سیستم کارآمد را داریم که خارج از محدوده سیستم های شخصی خلیلی، محقق و مدبر برای حضور فعال هزارهها کارکند و نه سیستم شخصی این اشخاص؟ کدام سیستم هایی را داریم که به همین سیستم های شخصی، مستقیم و غیر مستقیم خط دهد و برایشان هدف تعیین کند؟
با توجه به مطالب بیان شده لزوم تقویت، بازسازی و بهبود سیستمهای موجود انکار ناپذیر میباشد و در صورت اصلاح نشدن سیستمهای موجود، ضرورت جایگزینی سیستمهای موجود لازم اجرا میباشد و در بخشهایی که سیستم وجود ندارد که در بسیاری زمینهها هیچ سیستمی نداریم باید که سیستم های نو و جدیدی بوجود آیند. تمام سیستمها باید با توجه به تغییرات محیطی باید که بسط داده شوند تا پویایی لازم را داشته باشند تا بتوانند مفید واقع شوند و خروجی آن که منافع مردم ما میباشد را بتوانند بدهند.
روند سیستم سازی
در ابتدای امر باید که تعهد لازم در شخص یا اشخاص بوجود آید که برای خود و هم نوعان خود کاری صورت دهند و این تعهد باید که میزانی از منافع شخصی و منافع جمعی را پوشش دهد پس از حس تعهد باید که موضوع از حالت فردی خارج و با جمعی هم عقیده مطرح گردد و سر موضوع مباحثهٔ لازم صورت گیرد، خرد و تعهد جمعی حاصل از اندیشهها و تعهدهای فردی باید که خود را در اولین گام از سیستم سازی تبلور دهد و آن تعیین اهداف برای دست به اقدام زدن در زمینه ای خاص میباشد تا برنامه ریزی صورت گیرد که در قالب استراتژی هایی به برنامهها جامعه عمل پوشانده شود؛ سیستم شکل گرفته شده میتواند با توجه به ماهیت و اهداف با نام و یا بدون نام فعالیت را شروع کند. اشخاصی متعهد در غالب کار گروهی، سیستمی را بوجود خواهند آورد که برآیند کار سیستمهایی هم راستا، منافع فردی و جمعی مردم ما حفظ خواهد شد.
بنابراین، در جامعه کنونی ما تئوری پردازها و اندیشمندان زیادی وجود دارند و همچنان که گفته شد در شرایط موجود مدیران توانایی نیز تربیت شده است ولی کسانی را نیاز داریم سیستم سازها میباشند که اندیشهها را تحت سیستم در آورده و در کنترل مدیران قرار دهند تا بتوانیم تعالی مردم خود را هدف دار و جهت دار صورت دهیم.
اقدام به عمل
در اینجا باید عرض کنم که با توجه به اجبار زمانه، مجبور و موظف به کار برای خود و جامعه خود هستیم، علم ساخت و مدیریت سیستم ها را داشته باشیم یا نه باید برای بقای همیشگی خود سیستم هایی را بسازیم و این کار را میتوانیم از چیزهایی که همین حالا داریم و هستیم شروع کنیم و فکر خود را با تعدادی از هم فکران خود در میان بگذاریم و گروههای کاری را در هر زمینه ای که فکر میکنیم میتوانیم کار کنیم بسازیم حال درک کامل نظری از کاری را که میخواهیم داشته باشیم یا نداشته باشیم، خلاصی از ابهام غیر ممکن خواهد بود و تصمیم گیری در شرایط مبهم همیشه بخشی از زندگی خواهد بود شرایطی که تمام چیزها را نمیدانیم، آموختن در عین انجام عمل چیزی را میآموزاند که در هیچ کتابی پیدا نخواهد شد و آن تجربه میباشد. نالیدنها و شکایتها از این و آن، شرایط را برای ما تغییر نمیدهد، باید که همه دست به کار شویم و اضافه بر تلاش برای درک نظری و مشارکت احساسی، دست به اقدام بزنیم و دیگر منتظر دولت، نمایندگان و اشخاص نباشیم که برای مردم ما کار کنند باید که هر یک از خود ما هم دست به کار عملی بزنیم و در این پروسه سهم فعال بگیریم، وقتی دست به کار عملی زدیم میبینیم که همین کار فردی ما که در غالب مشارکت گروهی انجام شد خود یک سیستم میباشد که دارد برای مردم ما کار میکند و این خود سیستم سازی میباشد. باید الگوی ذهنی خود مبنی بر اینکه باید دیگران برای ما کار کنند به اینکه باید خود برای خود کار کنیم تغییر دهیم و از واقعه محوری به سمت شیوه انجام کارها با توجه به علل بنیادی و سیستمی پیش برویم. روند خزنده و طولانی مدتی که هزارهها را از درون ساختار دولت بیرون رانده است، هجوم کوچیها، وقایع دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کابل و حملات انتحاری کویته همه نشان از کار سیستمی بسیاری از سیستم ها برعلیه ما را میرساند که هر کدام در یک حادثه خود را نشان داده است که باید برای رفع آن کار بنیادی و سیستمی صورت گیرد.
در پایان سعی کردم در نوشتن شرح مطلب اختصار به خرج دهم و همچنین سعی کردم که مطلب را بیشتر کاربردی بنویسم تا مطلب حالت انتزاعی به خود نگیرد و مفید واقع شود.
من الله توفیق