نویسنده: سیما سحر
امروز، بدبختانه بار دیگردر شهری کویته جوی خون جاری شده است که افراطی های وابسته به گروه تندرو مذهبی، دست به کشتار دهشتناک دست جمعی مردم هزاره زده است وآرامش چند روزه مردم هزاره در کویته را بدل به فضایی مرگبار کرده است. میدانیم چنین فجایع بزرگ انسانی بار اول نیست که واقع میشود و آخر هم نخواهد بود. از سال ۲۰۰۶ بدینسو مردم ما به شکل مداوِم قربانی همچو حملات تروریستی وقتل های هدفمند در شهر کویته شده است. قربانیان حملات تروریستی شامل زن و مرد، پیر و جوان حتا کودکان که اصلا نمیدانند مرگ چیست بوده است.
واضح است که تا به حال از طرف دولت و دولتمردان پاکستان هیچ گونه اقدام عملی صورت نگرفته است. بعد از ختم دوره حکومت فاشیست زرداری مردم به یک امید و توقع به آینده حکومت پاکستان دل بستند متأسفانه میبینیم، همان آش همان کاسه ریخته میشود که قبلاً نیز میشد وهیچ نوع تغیرات در سیاست حکومت پاکستان دیده نمیشود. مردم همه روزه در سوگ و غم عزیزانشان نشسته، ناله و فغان دارند اما کجاست آن گوش شنوا که صدایی این همه کشتار و قتل عام بی گناهانرا بشنود. دلایل زیادی را درمورد قتل عام هزارهها در این ایالت (بلوچستان) که اقلیت شمرده میشوند تا به حال شنیده و خواندهایم، اما این سؤال هنوز هم بی پاسخ مانده است که ذهن نویسنده و خواننده را کاملن مغشوش نموده که واقعاً ما چرا به ناحق کشته میشویم و چرا حکومت بلوچستان و دولت مرکزی پاکستان از این عمل غیر انسانی دهشت افگنان جلوگیری نمیکند و تا به کی میخواهند مردم این ایالت را که هر روز به خون جولان میزنند، در پیش چشمانشان تماشا کنند؟ تأمین امنیت یک شرط اساسی برای زنده ماندن، زندگی کردن و عامل پیشرفت در جامعه بشری میباشد ومسؤولیت حفظ جان و مال شهروندان در یک کشور وظیفه عام و تام دولت میباشد که برای بقای سیاستهای دولتی نیز مفید واقع میگردد. عملکرد دولت پاکستان در راستای دستگیری گروهای فاشیستی و تندروِ که باعث بدنامی دین و قانون هردوشده است در جریان دههٔ اخیر ضعیف و حتا ناکارامد به نظر میرسد و چشمان آن در مقابل همچو اعمال غیر قانونی، غیر اسلامی و غیرعقلانی دید خود را از دست داده است و یاهم به احتمال قوی، این عمل دولتمردان باعث تشویق این گروها میشود. هزارهها قومی است در این کشور که همیشه بیشتر از دیگران در انتخابات پیشگام بودهاند و قومی هستند که در موضوعات آبادانی پاکستان سهم بیشتر را داشتهاند. شاید هم در منطق رهبران سیاسی این کشور، سهم مردم ما بیش از این نیست و بنابرین سعی کردهاند که طفلان، زنان و جوانان این قوم زحمتکش و صادق را در همچو کشتارهای دسته جمعی تنها رها کنند. همه به خاطر دارند که از مؤفقیت انتخابات پارلمانی پاکستان دیری نمیگذرد و درجریان انتخابات هر یک از رهبران قومی و گروههای سیاسی بالخصوص جمعیت علما که امروز بر چوکی قدرت نشسته است شعار و وعدههای را برایی آینده مردم میدادند که دیگر ما پاسخگو برایی کشتار مردم خود در پارلمان هستیم چرا از کشتارهای تکراری و حوادث خونین جلوگیری نمیشود؟ چرا کسی یا نهادی مادرانِ را که شب و روز بر خاک جوانان و کودکانشان اشک میریزند نمیبیند؟ نمیدانم پلانهای بعدی شهروندان هزارههای مقیم در این کشور و سیاست حکومت نوین و موجوده پاکستان در مقابل هم چی خواهد بود. ولی هرآنچه که لازم و مهم است در قدم اول درک و آگاهی خود ما از شرایط کنونی و بحرانهای تاریخی است، ثانیا مبارزه مسالمت آمیزمردم هزاره در این کشور و در هرنقطهٔ از جهان که هستند بکوشند تا به این جنایات سازمان یافته توقف دهند و به یک راه حل اساسی برسند. در رسیدن به یک راهکار درست و اساسی باید چند نکته قابل توجه را رعایت کنیم:
۱: در شرایط فعلی ایجاد همبستگی عمومی در بین اقوام مختلف هزاره، برای جلوگیری از تنشهای قومی و گروههای مذهبی و سکولارنهایت مهم میباشد، چون در اکثریت تصمیم گیریها بنابر اختلافات فکری و عقیده ای، ما شاهد پارچه شدن اتحاد قومی و از هم پاشیدن سیستم و نظام سیاسی هستیم که در نتیجه دشمن از نقاط ضعف ما استفاده نموده به اهداف شومشان یعنی تصفیه قومی به آسانی کامیاب میشوند چنانچه جریانات انتخابات ۲۰۱۳ مثال خوبی برای یاد آوری هست. ضعیف دانستن دشمن در انتخابات، ما خود به چالشها و سیاستهای بیرونی مواجه شدیم. اگراتحاد و همبستگی ما برقرار میبود هر گز فریب و وعدههای دروغین را باور نمیکردیم و امروز یکبار دیگر شاهد چنین عمل زشت نمیبودیم.
۲: اعتراضات مدنی سر تا سری مردم هزاره و و اکنش های نهادهای حقوق بشر که همواره با ما هم صدا بودهاند را نا دیده نمیگیریم اما میبینیم که اعتراضات ما هیج تاثیری روی جلوگیری و یا نابودی این خونخواران نگذاشته، پس بیاید یک راه حل دیگری را برای بیرون رفت از بحرانها به شکل عملی جستجو نمایم.
۳: زندگی کردن در محیط امن حق طبیعی ماست وقتی کسی میخواهد محیط ما را آلوده بسازد وامنیت و آرمش مارا برهم بزند، دفاع از جان و مال و خانوده، در اولویت قرار دارد پس برای دفاع باید قانون سازی شود و از قانون صادقانه پیروی گردد. مردم هزاره در حکومت و مقامهای دولتی پاکستان از گذشته تا به حال سهیم بوده و فعالیت داشته برای دفاع خود میتوانند در خواست رسمی دریافت سلاح نماید.
۴: در شرایط حساس باید برای ایجاد یک شبکه استخباراتی تلاش نماییم تا برای انجام دادن پلان های سیاسی فرا قومی و روندی استراتژی بین الملی قادر گردیم.
۵: در مجموع هزارههای ساکن در کویته، باید از سیاستهای همچون یک بام و دوهوا دست بر دارند صادقانه برایی بقأ و منافع کلی مردم بکوشند و از عمل احساساتی که بعد از مدت کوتاهی بدون نتیجه به خونسردی گرایَد خودداری ورزیم بلکه یک سیاست معتدلانه بااقوام دیگر داشته باشند. از دادن شعارهای تند مذهبی بر ضد عقاید دیگران خود داری کنند و نگذارند ما بیش از این قربانی دین و مذهب گردیم. با وصف چنین کشتارهای سیستماتیک، هنوز هم مردم ما به این نوع کشته شدنش افتخار میکنند و برای همدیگر سعادت میبخشند بسیار افتخارانه هر بار صدا میزنند «لبیک یا حسین» یعنی میگویند (شهید شده و شهید شدن در قسمتش بوده). اگر این همه مردم بی گناه را که در دام تیغ وحشیانه دشمن از بین میروند امتیاز و درجه شهید شدن را از خود میکنند ترجیع میدهم اصلا بدون مذهب باشم این کدام بهشت است که از خون کودکان و هزاران جوان دیگر رنگین میشود، آیا کسی تا هنوز به سرنوشت و آینده یتیمان و بیوه زنان که بجا ماندهاند فکر کرده؟ اگر فکر هم کرده لازماً به این باور باید رسیده باشند که قربانیان که جای خودتم و بیوه گذاشته نیاز به شعارهای تند مذهبی و دید و بازدیدهای دروغین بر جنازهشان ندارند بلکه به فکر این بودهاند که فردا کجا شوند از کجا لقمهٔ نان بدست بیاورند. امروز کودکان و زنان هزارهٔ کویته در بدترین شرایط نا امن و وحشت زده زندگی میکنند از یک سو فقر و غربت و از سوی دیگر مقابل بودن با تیغ دشمن. جایی نهایت نگرانی است و کاسه صبر همه لبریز شده است پس بیایید دست بکشید از لبیک یا حسین، شهادت افتخار ماست کدام افتخار؟ واقعیت هنوز برایم مبهم است کدام جای این مرگ افتخار آفرین هست؟ اگر با این طرز فکر وارد میدان عمل شویم بین ما و بیناد گراهای افراطی هیج تفاوتی نیست بخاطریکه آنها در عمل ثابت میکنند که افراطی و تندرو هستند ما که توان و قدرت عمل ا ش را نداریم به دادن شعارهای مذهبی پناه میبریم به نظر من خود فریبی و پناه بردن به یک بنیاد که در ذات خود مرگ و خشونت است معنی ندارد.
در اخیر امید وارم فعالان مدنی با نمایندگان جامعه مدنی و نهادهایی حقوق بشر که اخرین امید و انتظار مردم هستند یک راه حل عملی و اساسی را علیه مبارزه با تروریستان جستجو نمایند و صدایی مردم هزاره را در رسانهها و گروههای حقوقی برسانند.