شکل گیری فرهنگ

تهیه و پژوهش از ظاهر دقیق
۱- منشاء فرهنگ مادی و معنوی
شعور عادی به این نظراست که فرهنگ در یک مقطع زمانی در عصر باستان اولیه بوجود آمده است و بعداَ مرحله به مرحله تکامل نموده است؛ اما برعکس، علم شهادت بر آن می‌دهد که: اول- فرهنگ، فورمهای جدید فرهنگ، پدیده‌ها و سیستمها در یک مقطع زمانی نه بلکه به طور متداوم و پیگیر در جامعه بوجود آمده است. دوم- ضرور است مقوله‌های مربوط به فرهنگ دقیق و مشخص گردد. همچنان، چگونه فرهنگ بوجود آمد؟ و او از چه فورمهای نشئت می‌گیرد؟ آیا عناصر عمدهٔ متشکله فرهنگ همزمان و همگام بوجود آمده است و یا عدهٔ از عناصر آن قبلاَ وجود داشته که بر پایهٔ آن عناصر دیگر تکامل نموده است؟
تعلیمات، تیوری ها فرضیه‌ها به این سوالات بگونه های مختلف جواب ارایه می‌دارد.
اما قبل از پیدایش تیوری ها، افسانه‌های وجود داشت که در آن‌ها مودلهای مشخص پیدایش فرهنگ انعکاس گردیده است. باساس نظر اساطیر یونان قدیم، انسان‌ها فرهنگ را از خداوند و قهرمانان بدست آورده‌اند. یکی از مشهورترین افسانه‌ها، افسانه تیتان فرزند پاپتوس شهادت بر آن می‌دهد که انسان‌ها از قدیم به اهمیت فرهنگ پی می‌بردند و عناصر ساختاری همه مذاهب نیز بر این تیزس صحه می‌گذارد که پیدایش فرهنگ با مداخلات مستقیم اِلّهی رابطه دارد، خداوند از انسان یک موجود خلاق ساخت و حق تعالا برای او قانون‌های بشری و پرنسیپها و نورمهای اخلاقی را اعطا نمود، برای انسان سیستم ارزش‌های انسانی را هدیه نمود که والاترین ارزش‌ها در مناسبات انسان‌ها شفقت و مهربانی است. در قرآن عظیم الشان در باره ای ارزش‌های معنوی و اخلاقی چنین آمده است:
نیکوکاری بدان نیست که روی به جانب مشرق و یا مغرب کنید چه این چیز بی اثری است، نیکو کار کسی است که به خدای عالم و روز قیامت و فرشتگان آسمان و کتاب آسمانی و پیغمبران ایمان آرد و دارایی خود را در راه دوستی خدا به خویشاوندان و یتیمان و فقیران و رهگذران و گدایان بدهد و هم در آزاد کردن بندگان صرف کند و نماز بر پا دارد و زکوه مال به مستحق برساند و با هر که عهد بسته بموقع خود وفا کند و در کارزار و سختی‌ها صبور و شکیبا باشد و در وقت رنج و تعب صبر پیشه کند کسانیکه بدین اوصاف آراسته‌اند آنها به حقیقت راستگویان عالم و آن‌ها پرهیزگارانند. سوره ای بقره (۲) ۱۷۷
در تورات نیز درین باره ذکر گردیده است: وصف کن و عشق ورز به صاحب به خدای خویش به خدای همه موجودات خویش خدای روح خویش و خدای همه فهم و عقل خویش؛ این است نخستین و بزرگ‌ترین حکم و دومی مشابه به او است (دوست داشته باش نزدیکان خویشرا همانند خود) و در این هردو احکام تمام قوانین و پیامبران تصدیق می‌گردد. ماتفی (۲۲:۳۷-۴۰)
چنین ارزش‌های معنوی مروج شده و قابل احترام در جامعه به ایجاد مسائیل مهم و حیاتی در فرهنگ مساعدت ورزید.
تعلیماتیکه ایده‌های مذهبی را قبول نداشتند، گزینه‌های دیگری پیدایش فرهنگ را پیشکش نمود.
نمونه ای کلاسیک مارکسیزم- از دیدگاه مارکس پیدایش فرهنگ به طور کل و همچنان فورمهای اساسی آن با فعالیت تولیدی انسان ارتباط مستقیم دارد: انسان‌ها بر اساس تقاضاء در غذا، لباس و خوردن جهت شکار بدورهم متحد گردیدند و وساییل کار را ایجاد نمودند. به خاطر شکار نمودن مجبور بودند با هم معاشرت نمایند. بدین گونه زبان بمثابهٔ وسیله معاشرت بوجود آمد و زبان ارتباط گسست ناپذیر با تفکر دارد. بر پایه ای مناسبات تولیدی یعنی بر اساس اقتصادی همهٔ مناسبات دیگری اجتماعی (مورال، قوانین، رسم و رواج، هنر) بوجود آمد. پس از دیدگاه مارکسیزم، فرهنگ بمثابهٔ ادامه و رشد طیبعت بیولوژیکی انسان و پیامد تقاضای بیولوژیکی او است.
انتروپولوژی (علم زبان شناسی) بمثابهٔ علم در بارهٔ منشاء و تکامل انسان و دربارهٔ پیدایش نژاد و پیدایش فرهنگ انسان مسائیل زیادی را تشریح نموده و ریشه‌های بیولوژیکی آنرا کشف کرد و از دیدگاه این علم منبع پیدایش بشریت را جامعه اولیه تشکل می‌دهد.

تصاویر از روند تکامل انسان‌های اولیه

علم انسان شناسی معاصر به عنوان اولین نماینده بنی آدم، از انسان هوشمند نام می‌برد که لاشهٔ او در سال ۱۹۶۰ در افریقای جنوبی توسط عالم انگلیسی بنام ل. لوکی کشف شد؛ و آن جسد به موجودی تعلق می‌گیرد که با آسترالو ییتیکوس Australopithecus یعنی «شادی جنوبی» ارتباط دارد، قد آن ۱۲۰ سانتی و حجم مغز آن نه کمتر از مغز شادی‌های انسان نما است. چرا آن‌ها را انسان هوشمند نامیده است؟ در همین لایه‌ها، سنگریزه‌های دریائی کشف گردید که توسط رنده‌ها تیز گردیده است. قسمیکه رنده سنگریزه، ظاهراً این موجودات را ساخته است و این خود اولین افزار کار را متصور می‌نمود و سازندگان آنرا اولین انسان خلّاق و متفکر نامیده است.
در موزیم کابل نیز آثار تمدن بشری در پیش از ده‌ها هزار سال وجود دارد و کشفیات اخیر دانشمندان از فیسل هایی حکایت دارند که در هزارها سال پیش از امروز، انسان‌ها دارای تمدن‌های اولیه بوده و با تفکرات اجتماعی زندگی می‌کرده‌اند. از این هم پیش‌تر مثلآ خبرگزاری بی. بی. سی به تاریخ ۱۴ آوریل ۲۰۰۶ گزارش داد که دانشمندان به کشف بقایای انسانی نائیل آمده‌اند که چهار ملیون سال قبل می‌زیسته است. همچنان همین خبرگزاری در آگست ۲۰۰۷ خبری دیگری را انتشار داد مبنی بر اینکه دانشمندان در «کنیا» دو فسیل هومینید را کشف کردند که قدامت ۴۴/۱ ملیون سال دارد؛ و هم در آسیا دانشمندان در غارتیان یوان چین موفق به کشف استخوان‌های انسان مدرن شده‌اند که قدامت چهل هزار ساله داشته است. گفته می‌شود از روی همین استخوان‌ها دانشمندان موفق گردیده‌اند که سیستم زندگی انسان‌ها را در آسیا حدس بزنند.
چرا انسان‌های فعلی، انسان‌های اولیه را انسان هوشمند نامیده‌اند؟ چه تمائیز بین انسان و حیوان وجود دارد؟
گشتار مستقیم یکی از تفاوت‌های مهم و قاطع و سریع انسان از حیوانات محسوب می‌گردد. او دست‌ها را به خاطر اجرای عملیات آزاد باز نمود. انسان مستقیم گشتار افزارهای پیچیده ایجاد نمود و به طور سریع و قوی محیط ماحول را تغییر داد. انسان مستقیم گشتار مانند انسان ماهر و خلاق از طبیعت بهره برداری می‌نمود و در صلح و صفا با هم زندگی می‌کردند و در آینده نام وحدت انسان و محیط ماحول را کمائی نمود؛ اما کلمه وحدت خبری کمی را انعکاس می‌دهد. هر نوع تآثر متقابل اجزا به مثابه وحدت آن‌ها شمرده می‌شود. وحدت انسان و طبیعت از استرداد خود انسان دوباره به طبیعت پیدایش می‌یابد.
حیوانات توانایی استفاده اشیا و یا تغییرشکل آن‌ها را توسط دندان‌ها، دست‌ها و پاها دارند، اما استفاده یکی از اشیا طبیعی مثلآ سنگ را برای تغییر اشیای دیگر به مثابه ایجاد افزار کار ندارد و این فقط مخصوص ذات انسان است، یعنی انسان قادر گردید با تهیهٔ افزار کار، فرهنگ مادی را ایجاد نماید، یعنی تولید محصول مادی و انسانی است که ویژهٔ فعالیت انسان است. انسان خلاقانه تغییر فعال و جدی طبیعت را به منظور پلان مادی آغاز کرد. بعد از آغاز تهیه افزار در جریان ۳-۵ ملیون سال انسان ماهرانه راست گردید و به انسان مستقیم گشتار مبدل گردید. او تا به ۱۵۰ سانتی متر رشد کرد و دارایی حجم مغز او۹۰۰ سانتی متر مربع (کوبیک) بود.
توضیح ساده ای پیدایش آتش:
انسان استفاده از چاقو، توته کردن توسط دست‌ها، شگافتن و اتصال دادن را آغاز نمود. انسان‌های اولیهٔ مستقیم گشتار از گوشت تغذیه می‌گردید و از ظروف و آتش استفاده می‌کردند. توسط اصطحکاک دو سنگ جرقه‌های بوجود می‌آمد که این جرقه‌ها می‌توانست منجر به حریق اشغالی گردد. آتش به مثابه نیروی تحولات سریع مبدل گردید. اهمیت آتش به همان اندازه بزرگ بود که قهرمان افسانوی یونان قدیم آپولونوم = خداوند، رهنما، پیغمبر و حامی آفرودایت (اِلاهه عشق و زیبائیها) برای مردمان ماقبل او بود.

انسان های اولیه
انسان های اولیه

شادروان علی احمد کهزاد در اثر خویش (فروغ فرهنگ) در مورد کشف و استفاده آتش توسط غارنشینان چنین بیان می‌دارد:
قراریکه در تمام جهان دیده شده است، جرقه‌های اولی از پرچه های سنگ چقماق پریده و دیده بشر را روشن کرده است. اگر به افسانه‌های اختراع آتش گوش دهیم یا قصه‌های ساختن افزار سنگی را بخوانیم، همه جا سر آغاز داستان از دوره قدیم سنگ یا دوره ای حجر شروع می‌شود. بیش ازینکه انسان با شعور خود سنگ را بشکند و از آن برای تولید آتش و یا برای بدست آوردن آله و افزار کار بگیرد، خود طبیعت آنرا شکستانده و پارچه‌های لبه دار، برنده، تیز و نوک تیز ساخته است.
در «آق کپرک» و نقاط دیگری در دامنه‌های کهساران، طبیعت این کار را کرده و انسان با شعور ابتدایی از آن افزار طبیعی، برای بریدن و سوراخ کردن کار گرفته‌اند. آنهائی که در غارهای طبیعی در «آق کپرک» یا در غار «قره کمر» سمنگان یا در «شمشیر غار» در نزدیکی پنجوائی قندهار بین ۵۰ الی ۳۰ هزار سال قبل زندگی می‌کردند، (صرف نظر از مراتب اولی آق کپرک که طبیعت با عوامل طبیعی خود هزاران پارچه سنگ را ترکانده و تاریخ تخمینی آن به دوره‌های طبقات الارضی می‌رسد) در راه زندگانی شعوری قدم‌های اول را به همین منوال برداشته و از افزار سنگی طبیعی استفاده کرده‌اند. انسان‌ها بعد از هزاران سال درک کرد که سنگ را به سنگ دیگر بمالد و صیقلی کند. همین کار بسیار کوچک که امروز خورد و پیش پا افتاده معلوم می‌شود، مبدأ یک دوره جدید حجر یا دوره سنگ صیقلی می‌نامند. به مجردی که انسان دارای افزار سنگی صیقلی می‌شود، (کارد، تبر، پیکان، درفش و اره سنگی و غیره) از غارها میبرآید و در کرانه‌های غارهای بزرگ، به خصوص رودخانه‌های که سواحل آن آب و هوای ملایم داشت، مستقر می‌گردد. غارنشینان هندوکش تا حدی که از روی شواهد باقی مانده ایشان در قره کمر معلوم می‌شود، مردمانی بودند شکاری، آتش را می‌شناختند و حتی با زدن پرچه های سنگ چقماق به هم آتش می‌افروختند. افزار آن‌ها پرچه ای سنگ غیر صیقلی بوده و متحملآ با تبرهای خشن سنگی برخی حیوانات وحشی، بیشتر قوچ‌های کوهی را می‌کشتند و این چند جمله بسیار کوتاه شرح حال بسیار محدود زندگانی، آنهم زندگانی شعوری غارنشینان هندوکش است که بیشتر در پناهگاه‌های طبیعی سلاسل افغانستان امروزی زندگانی می‌(نمودند.)
در سایت انترنیتی، پایگاه ملی داده‌های علوم زمین کشور ایران در مورد آتش چنین نوشته است:
چنانکه میدانیم پس از دوره پارینه سنگی، نو سنگی عصر کشف و ذوب آهن فرا می‌رسد. دانشمندان «معتقد هستند که: اشیای دست ساز بشری در عصر پارینه سنگی در ۷۵۰ هزار سال پیش از میلاد مسیح آغاز شده است. بر اساس شواهد باستان شناسی و معدن کاری قدیمی، مرکز، شرق و شمال ایران دارای کهن‌ترین پیشینهٔ فلزکاری است».
پیرروسو نیز در کتاب «تاریخ صنایع و اختراعات» خویش زمان پارینه سنگی را تا زمان کشف و ذوب آهن مدت طولانی دانسته می‌نویسد:
«مدت‌ها طول کشید تا اجداد انسان، به منابع شماری آتش پی بردند و دریافتند که چگونه آتش را حفظ کنند و یا با مالش قطعات چوب بیک دیگر و ضربات سنگ چخماق آنرا بوجود آوردند. مردم غارنشین، هنری جز تراشیدن سنگ چخماق نداشتند. نگاهی به موزه‌ها نشان می‌دهد که قلوسنگهای مربوط به شش هزار سال قبل تفاوت چندانی با قلوه سنگ‌های که ۱۵۰ هزار سال قبل ساخته شده ندارد. عهد حجر صیقلی پیش از ده هزار سال طول نکشید ولی در این صد قرن چندین پیشرفت اساسی نصیب انسان گردید: صیقل سنگ، زراعت، گله داری، کوزه گری، ساختن انواع ظروف و فن خانه سازی جزو فعالیت‌های اساسی انسان درین دوره است. البته این پیروزی‌ها در تمام سطح زمین در مدت معینی انجام نگرفت بلکه مقتضیات محیط در رشد و تکامل این کشفیات موثر بوده است.» (کتاب نام و ننگ. تولد دوباره خراسان کهن در هزارهٔ نو با مقدمهٔ دکتور مسعود میر شفاهی نوشته سلیمان راوش. ص. ۲۹)

08flint_ready-articleLarge

تصاویر افزار کار و استفاده از نیروی آتش

در اینجا بی بیمورد نخواهد بود که اگر بگوئیم که چند هزار سال پس از آنکه مردمان بلخ = خراسان از اصطحکاک دو سنگ آتش را کشف نمودند و این کشف را به مثابه هدیه خداوند گرامی شمردند، اعراب چندین قرن بعد هم هنوز نمی‌دانستند که از اصطحکاک دو سنگ و یا آهن با سنگ جرقه تولید می‌شود. این بی عقلی و جهالت را ما می‌توانیم در جنگ «خندق» ملاحظه نمائیم که وقتی می‌خواهد خندقی با کلنگ حفر نماید از اصطحکاک کلنگ با سنگ جرقه تولید می‌شود، اعراب از دیدن این جرقه مات و مبهوت می‌گردد و آنرا معجزه می‌شمردند.
شادروان علی احمد کهزاد در اثر دیگر خویش «افغانستان قبل از اسلام» سال ۱۳۱۵ استعمال آتش توسط آریائیها را چنین توضیح نموده است:
«آتش» یکی از عناصری است که آریاها از قدیم می‌شناختند و به اسم «اگنی Agni» به عنوان عنصر مفید آنرا دوست داشتند و برای آن صفات از قبیل ««ریتا Rita»» (درخشان)، «سمیدا Samida» (مشعل)، «دراومیداس (Dravamidas)» مالک تمام (محاسن) و غیره قائل بودند. آتش فلکی یا برقک و رعد مسمی به ««اندرا Indra»» شده بود.
«سوما Soma» که اصلاْ مشروبی بود که زن‌ها از گیاه‌های کوهی درست می‌کردند، به واسطه حرارتی که در بدن تولید می‌کرد، نیز شکل الاهه به خود گرفته بود و این سه الاهه «اندرا»، «اگنی» و «سوما» در مناجات های ریگ ودا زیاد تذکار رفته‌اند. علاوه برین سایر عناصر طبیعی نیز به شکل الاهه رسمی داشته مانند آفتاب که سه اسم «سوریا Sorya»، «مترا Mitra»، «ویشنو Vishnu» یاد می‌شد. «ماروت Marot» الاهه باد و ««وارون Varuna»» الاهه آسمان ستاره دار بود که او را به صفت ««اسورا Asura»» هم یاد نموده‌اند که با «هورا» مزدا Ahura «Mazda» رب النوع باختری هم در ارتباط است. در اواخر عصر ودیک که آریائیها در حوزهٔ رود «کوبها» (رودخانه کابل) و سمت مشرقی حالیه جا گزین شده و با «داسیو» ها، اهالی سیاه پوست اولیه بومی هند، دست و گریبان بودند، ««اندرا Indra»» که در اوائیل آتش فلکی یعنی «رعد و برق» را نمایش می‌داد، به شکل الاهه جنگ در تخیلات صورت می‌گرفت چنانچه در بسا جاها آریائیها از او و از «سوما» استعانت خواسته‌اند.
آریاها ابنیه مذهبی نداشتند، فقط روی تخته سنگ طبیعی که از زمین چیزی بلند تر بود یک ورق گیاه‌های سبز را هموار نمود روز سه دفعه: صبح، چاشت و شام و مخصوصأ صبح دور آن جمع می‌شدند. اول «سوما» را نوشیده و بعد شعر را به قرائت ترنم مناجات و ابیات تازه خود شروع میکردند و دیگران گوش میکردند و حظ میبردند. قربانی حیوانات نزد آریائیها معمول بوده «است.»
شادروان احمد علی کهزاد در اثر خویش بنام «افغانستان قبل از اسلام» که به این تازگی‌ها به نشر رسیده است، در مورد طرز زندگی و شکلگیری فرهنگ مذهبی آریائیهای اولیه چنین نگاشته است:
آریائیها در حدود ۳۰۰۰- ۴۰۰۰ ق. م. یا در اراضی جلگه ئی حوزهٔ سر دریا یا در جنگل‌های فلات پامیر و دامنه‌های سر سبز و شاداب هندوکش که از اشجار میوه دار و غیره نباتات مفید مملو است، بود و باش داشتند. درین وقت هنوز اسپ ها را اهلی ننموده بودند. قبایلی بودند در مراحل اولی حیات، پوشاکشان پوست حیوانات و تغذیه‌شان میوه‌های اشجار و محصول شکار بود. غرش رعد، برقک، الماسک، وزش باد، روشنی ماه، تابش آفتاب، ظهور ابر، طوفان، برف و باران و غیره مظاهر بدیع و مخوف طبیعت که در مناطق مرتفع هندوکش و فلات پامیر تغییرات نا گهانی در سیمای فلک تولید می‌کند طبعآ آریائیها را تحت فشار و تاثیر گرفته در آن‌ها جذبات تولید نموده است که اگر نمی‌توان آنرا «دین و پرستش» تعبیر کرد «ترس از عناصر» و «احترام به عناصر» می‌توان ترجمه نمود.
آریاهای اولیه در مهد تولدی و پرورشگاه اولیه خود از مناطق شمال «سردریا» و یا فلات پامیر و هندوکش حایز دین به معنی که امروز از آن در نظر است نبوده، محض به حکم ترس و استفاده به عناصر طبیعی احترام می‌کردند و بر مجموعه ایشان کلمه «دئوس Dyevos ‎» (ذرات درخشان) را استعمال می‌نمودند و با کلمه ساده و طبیعی «دئوس Dyevos» «Pater» (پدر آسمانی) الاههٔ تخیلی مقتدری برای خود تصور نموده بودند. بعد از ۲۵۰۰ ق. م؛ یعنی زمان اجتماع ایشان در باختر و عصر «ودیک» عصر مهاجرت و انتشارشان در سرزمین افغانستان، هند و ایران امروزی احترام عناصر نزد ایشان محکم‌تر شده رنگ یک نوع پرستش به خود گرفت. طوریکه عناصر نزد ایشان به شکل الاهه درآمده حایز نامی شدند و بدین منوال «ارباب انواع» آریائی به میان آمد.

ادامه دارد

In this article

Join the Conversation