نویسنده: ذبیح الله فرهنگ
پیشینه ای حرکتهای آزادی بخش زنان افغانستان، از دوران امیرعبدالرحمن خان پادشاه سابق افغانستان بدین سو بوده است. قبل از حکمروایی او، کوچکترین حرکتی از سوی زنان صورت نگرفته است که توانسته باشد مسیر و بستر مبارزه را برای نسلهای آیندهاش، مساعد ساخته باشد. هرچند در زمان پادشاهی او، قانون مشخصی تصویب نشده بود که براساس آن، حقوق زنان را تبیین کرده باشد؛ اما فرمانهای از سوی شاه صادر شده بود که جلوهها و نمونههای از سیاستهای حمایوی وی را نسبت به حقوق زنان و وضعیت آن وقت زنان، به نمایش میگذارد. یکی از فرمانهای عبدالرحمن خان، این بود که زنان بیوه در انتخاب همسرشان، آزاد باشند. مسئله حق میراث زنان، خود مختاری دختران در انتخاب شوهرشان که والدین نسبت به ازدواج و زندگی دختران، بیشتر نقش حمایوی داشته باشند نه مداخلهای! خانم حلیمه معروف به «بوبوجان» خانم عبدالرحمن خان، کسی بود که در داخل در بار فعالیتهای خُرد و ریزی برای دفاع از حقوق زنان داشته است. از اینرو، هرگاه نفس این فرمانها به صورت کارشناسانه و دقیق، بررسی شود، میتواند به عنوان رگههای از سیاستهای دفاع از حقوق زنان .
پس از بوبوجان، ملکه ثریا خانم شاه امان الله خان، برای دفاع ازحقوق زنان جسورانه به میدان میآید. او پس از سفر که همراه با شاه به کشورهای اروپایی و ایران آن روز، دوباره به کشورش برمی گردد، یکباره متحول میشود. ملکه ثریا، به تاریخ ۲۵ جولای ۱۹۲۸ مقالهٔ مینویسد که در اخبار امان منتشر میشود. درآن مقاله، او میگوید که «چادری زن را از تنفس هوای آزاد مانع می گردد به همین سبب اکثریت زنان به مرض مبتلا شده اند.» به همین ترتیب، ملکه پس از آن به مکاتب میرود و بادختران و معلمان مکاتب برای آگاه سازی و چیدن برخی محدودیتها، صحبت میکند؛ و همینطور زنان را در قصر دلگشا دعوت میکند و با آنها ملاقات میکند و میگوید که «درکارها با مردان سهم مساوی بگیرند و درجهت توسعه افغانستان، شانه به شانه بامردان همگام شوند.» در زمان شاه امان الله، نخستین مکتب دخترانه در ۱۹۲۱ گشایش یافت. جریده ارشاد النسوان، اعزام نخستین دختران به خارج از کشور به خاطر تحصیل، اجباری کردن تحصیل از شش سالگی تا ۱۱ سالگی، همه در این دوره انجام میشود؛ اما در زمان حبیب الله کلکانی همهٔ دست آوردهای دوران مدرنایزیشن امان الله تجدد طلب، به فراموشی سپرده میشود. خادم دین رسول الله، زنان را خانه نشین میکند و دستور میدهد که همهٔ زنان باید،
چهرههای نامدار و عدالت خواه که در دوران های مختلف، برای مبارزه علیه محدودیتهای اجتماعی جامعه برخواستند، ملکه ثریا، اسما طرزی، جمیله کشتمند، رقیه ابوبکر، کبرا نورزایی، زینب سراج، شفیقه سراج، صالحه فاروق اعتمادی، نفیسه شایق مبارز، معصومه وردگ، بی نظیر هوتکی، کبرا علی، حمیده شیرزی مومنه بصیر بودند؛ اما هریک، در زمانهای مختلف مبارزه کردند و دریک موقع، به صورت یک تیم و یا یک حرکت منظم و سازمان یافته، کار نکردند. در دوران صدارت سردار محمد داوودخان، بحث رفع حجاب، ایجاد میرمنو تولنه، تأسیس موسسه نسوان، تصویب قانون اساسی سال ۱۹۶۴ صورت میگیرد؛ که براساس آن قانون، زنان کماکان از حقوق اساسی و حق رأی برخوردار میشوند و درانتخابات سال ۱۹۶۵، چند خانم به ولسی جرگه و دو خانم دیگربعنوان سناتور در مجلس سنا، انتصاب میشوند.
ولی باید اذعان کرد که خیزشها و حرکتهای آزادی خواهانه زنان افغانستانی درطول تاریخ افغانستان نسبت به کشورهای پیشرفته امروزی، ناچیزبوده است که به معنی واقعی کلمه، نمیتواند در قالب یک جنبش سیاسی اجتماعی؛ بی گُنجد. آنچه که در میان گروهها، به صورت کلکتیفی و جمعی صورت گرفته است، فاقد یک ایدئولوژی بوده است. به عبارتی، عقبی خیزشها وفعالیت های حق طلبانه زنان در مملکت ما، یک راه ویک استراتژی مشخصی جود نداشته است که براساس آن، مسیر مبارزه را برای نسلهای بعد ازخود اش، تبیین کنند. آنچه که صورت گرفته، ازیک طرف بیشتر فصلی و با رویکرد تسلیم طلبانه نسبت به نظامها و سنتهای حاکم جامعه بوده است و ازسویی، عدم آگاهی وشناخت از حرکتهای استراتژیک، هدفدار و ساختار مند زنان در کشورهای پیشرفته دنیا.
برخی از مشکلهای امروزی فرا روی زنان افغانستان:
با آمدن نیروهای ائتلاف بین االمللی و تأسیس یک حکومت نسبتا دموکراتیک به رهبری حامد کرزی، برخی محدودیتهای اجتماعی درجامعه ما، سنتهای قرون وسطی و عنعنه های فرسوده شده تاریخی، اما واقعیتهای تلخ و درد آوری اجتماعی هم وجود دارد که همواره زنان را از رشد و بالندگی در زیست جهان اجتماعی و سیاسی، ضربه میزند:
یکی از واقعیتهای موجود جامعه ما، این است که نی تنها مردان، ابزاری برای ترویج و گسترش افکار زن ستیزانه و ضد انسانی، توسط مردان جامعه ما به خصوص رهبران مذهبی شدهاند. به صورت روز مره در رسانهها میبینیم که یک تعداد زنان در این سرزمین، با نوع پوشش زنان عرب، در رسانهها ظاهر میشوند و برای زنان افغانستان، قصه از زندگی انسانهای میکنند که قرنها قبل زیستهاند که زندگی درآن روزگار، با خرد و ارزشهای جهان امروز، هیچگونه سازگاری و همخوانی ندارد. آنها با تکنیک ها و فرضیههای ایدیولوژیکی و قالبها خشک و منجمد عهد قبیله، تلاش میکنند برای زنان که در قرن ۲۱ زندگی میکنند، تغییر بدهند.
دوم: باورداشت های درمیان زنان و مردان جامعه ما وجود دارد که هرگونه ظلم، بی عدالتی، سوء استفاده، ستم، برتری جویی، تفوق طلبیها، نابرابریها، امتیازگیری ها را، از سوی مردان بالای زنان، به عنوان مسایل پذیرفته شده در مشیت الهی، میبینند. معتقدند که هرآنچه از سوی مردان اعمال میشود، در یک تعداد فرضیهها و قالبهای ازقبل تعیین شده، در قرنها قبل از امروز، تبیین شده است که نباید در برابر آن کوچکترین اعتراضی کرد؛ و بدون هیچ شک و شبه ای، آن را از تهی دل پذیرفت ومی بایست برآن احترام گذاشت.
سوم: به تعبیر سوزن دوبورا فمینیست متعلق به موج سوم جنبش عدالت خواهی زنان غرب، «در طول تاریخ، بوده است.» حداکثر زنان در کشورما، غریزه ای وبصورت کورکورانه پذیرفتهاند که کار در داخل خانه، پرورش اطفال، تزئین کردن و تولید مثل، پوشش به نوع لباس زنان عرب ویا چادری بوجی مانند، خاموش و ساکت نشستن در برابر فجایع که ازسوی مردان همه وقت صورت میگیرد؛ جز از مسئوولیت های کلان زندگیشان هست که رابطهٔ تنگاتنگی، به اخلاق، حیثیت، جایگاه و آبروی اجتماعی مردان جامعه دارد. به عبارتی، اکثریت زنان چنین باور دارند که زیستن، خوردن، پوشیدن و هرگونه اعمال و رفتار یک زن، رابطهٔ مستقیم به حیثیت و آبروی شوهرش دارد که کمترین غفلت درانجام آن، در چنین وضعیتی، همه چیز از قبل تعیین شده است و میبایست در مطابقت به آن، زندگی کرد.
چهارم: درجامعه ما، شب و روز برای مردان اختصاص داده شده است. حکم زندگی در این مرزوبوم، طوری است که به خاطر غیرت افغانستانی که داریم، میبایست زنان از این فرصت محروم باشند. شبها باید در خانه باشند که مبادا، گرگهای درنده و لاش خورها با پنجهها و منقارهای تیز و بُرنده ایشان، در کوچهها و پس کوچهها و خیابانهای شهر، در انتظار شکارند. درچنین وضعیتی، یک زن چگونه از خانه بیرون شود؟ درهیچ نقطهٔ از شهر، یک خانم نمیتواند به تنهایی گشت و گُذار کند؛ اما در روزها، باقبول کردن حرفهای آزار دهنده و تحقیر کننده، آزار و اذیت چشمی، به خاطر خرید و کارهای ضروریاش، از خانهها بیرون میشوند. به صورت متداول دیده میشود که کودکان و اطفال ده یازده ساله پسر، در کوچهها و خیابانهای شهر کابل، زنان ۳۰ ساله و بالاتر از آنرا آزار و اذیت میکنند. درد آورتر از آن، مردان مُسن وکُهن سال که حدود ۵۰ و بالاتر از ۵۰ سال عمر دارند، دختران نوجوان و مکتبی را اذیت میکنند. آنها با حرفهای رکیک و تحقیر کننده به آن دختران، به نحوی خو گرفتهاند و جز از عادتهای زندگیشان شدهاند؛ که به صورت روز مره مصروف چنین کارهای نابهنجار هستند که وجدان هرانسان نورمال را آزار میدهد و هر دردمند اجتماعی را از مغز استخوان میرنجاند!
دیده میشود که یک خانم همراه با شوهرش و در کنار شوهرش، تحقیر کننده ترین و آزار دهندهترین الفاظ را از سوی مردان درنده خوی و افسارگسیخته میشنوند. دراین میان پولیس که خود مصاب به این بیماری اجتماعی است، با کمترین نفوذ و به صورت سمبولیک حضور دارند و از درد اصلی زنان و از مشکلهای واقعی زنان، آگاهی ندارند و دربرخی مواقع، خود موجب آزار و اذیت زنان میشوند.
روی هم رفته، در مقایسه با کشورهای پیشرفته و صنعتی امروزی، زنان افغانستان تابحال نتوانستهاند که به معنای واقعی کلمه، متشکل از اقوام مختلف، به خاطر تحقق اهداف و خواستههای انسانیشان، راه اندازی کنند. همهٔ فعالیتهای پراکنده که در طول تاریخ این کشور از سوی زنان صورت گرفته، در قالب یک جنبش اجتماعی سیاسی، قابل تعریف نیست. اکنون، در آرمانیترین وضعیت هم آن عده از زنان که در شورایی ملی و نهادهای جامعه مدنی و دربرخی نهادها وسازمان های دیگر کار میکنند، بیشترشان
در بسیاری مسائل کلان ملی، اسیر مسائل اتنیکی و افتاده دام ناسیونالیسم دُکم زبانی، قومی و نژادی هستند که نمیتوانند پاه را بیرون تر از آن بگذراند و جهان را با همان وسعت و گستردگیاش بی بینند. خیزشهای که کماکمان در بعضی مواقع شکل میگیرد، بیشتر استراتژیک و دائمی نیست. به صورت واکنشی شکل میگیرند و به زودی خاموش میشوند.
باآمدن نظام جدید و حضور نیروهای ائتلاف بین المللی، دست آوردهای در خصوص تحصیل زنان، حضور در فرصتهای شغلی، فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بوجود آمده است که قابل توجه است؛ اما هنوزهم، فضایی بد اجتماعی توأم با نفوذ جدی فوندیمینتلیست های دینی، ساختارهای عقب مانده، سنتهای سخت جان و رفتارهای قالبی و سنتی مردان، عدم آگاهی زنان، بیماری اجتماعی که همه روزه باعث اذیت و آزار زنان میشود، همه و همه مشکلها و چالشهای است که فرا روی زنان افغانستان قرار دارند.
منابع و پی نوشت ها:
– شناسنامه افغانستان- بصیر احمد دولت آبادی
– افغانستان درقرن بیستم- ظاهر طنین
– علل ناکامی مبارزات زنان افغانستان در ۱۲ سال اخیر- شکریه ندا- جمهوری سکوت
– بازشناسی نقش زنان افغانستان در در مبارزات آزادی خواهی زنان- شهر نوش
– تاریخچه جنبش زنان در افغانستان- شیرین نظری