سامری کیست وگوساله اوچیست و فتنه‌های او چگونه است؟

نویسنده: علی‌زاده مالستانی
یکی از نویسندگان به اصطلاح سادات افغانستان که لونگی‌ سیاه به سر می‌گذارد، درمقاله‌ی در انترنت نوشته است:
مطلب اساسی این است که تا زمانی که سادات از مزاری حمایت می‌کردند، او رو به موفقیت بود، آنگاه که شیطان پرستانی بازگشته از”تنگی آجَی” با ایدئولوژی‌های وارداتی و فاشیستی و نازیستی مونتاژ شده درهمان ناحیه، مزاری را به تسخیر خود درآوردند وجمله‌ی”درافغانستان شعارها مذهبی وعملکردها نژادی است” را در مغز او تعبیه کردند،
دیگر مزاری رو به ضعف و زوال رفت و سقوط آزاد کرد. در مجموع یکبار دیگر محرز شد که نقش سادات در جامعه‌ی هزاره، به منزله‌ِی نقش موسی در بین قوم خود است، هرگاه این نقش کم رنگ گردد، بلا فاصله قوم دچار گوساله پرستی می‌شود.
DSCN1423
اکنون موقعیت نام مزاری در بین بخش‌های از جامعه‌ی هزاره تفاوتی با گوساله‌ی سامری ندارد، بلکه می‌توان گفت، از جهاتی آن گوساله رجحان داشت؛ چون از طلا ساخته شده بود، ولی شیطان پرستان از سنگ مزاری ساخته‌اند.
و بازهم آن گوساله نمایش‌های عوام فریبانه از خود نشان می‌داد که مبتنی بر دروغ وفریبکاری در جوف آن طراحی وتعبیه شده بود، ولی از آقای مزاری همین کار هم ساخته نیست، آن گوساله با همه‌ی فضایل کاذبش باقی نماند،
چون حقیقت نداشت و این گوساله نیز که بر مبنای کذب و دغلکاری با اهداف کلاه‌برداری ساخته شده است، نمی‌ماند. این از غایت جهل و نادانی شیطان پرستان است که مزاری را با خدا و مقدسات می‌جنگانند، و از مزاری چهره‌ی ساخته‌اند که اهل ایمان به شدت متنفر شده‌اند، شما یک عنصر مومن وآگاه پیدا کنید که جانبدار مزاری باشد، نیست.
برآن شدیم که با مطالعه و دقت در قرآن و مراجعه به تفاسیر و منابع معتبر، سامری وگوساله‌ی او را بشناسیم و نقش گمراه کننده و تباه آفرینی او را بدانیم و روشن نماییم که در جامعه‌ی امروزین ما، سامری به چه کسانی قابل تطبیق است، وچه کسانی نقش سامری را در گمراهی و تحمیق مردم بازی می‌کند، و به رغم پندار نویسنده، آیا سادات افغانستان نقش موسای کلیم را بازی می‌کند، یا نقش سامری را؟
داستان سامری و گوساله‌ی طلایی او حقیقتی است، آمیخته با افسانه و خرافات، و بلکه بیشتر جنبه‌ی خرافاتی و افسانه‌یی او در کتاب‌ها و تفاسیر مطرح است. یک عده از مفسرین و مورخین، سعی کرده‌اند که اثبات کنند، سامری از سامره بود، بدین مناسبت او را سامری گویند. بعضی کوشیده که اثبات نمایند، که سامری از خویشاوندان نزدیک حضرت موسی(ع) بود. بعضی خواسته این معنا را اثبات کنند که سامری یک منافق بود. و… که این‌ها یک بحث‌های اضافی و مجلس گرم کن است. ولی مهم دو چیز است:
۱. نقش تخریبی او در انحراف و گمراهی و بیچارگی و بدنامی مردم بنی اسراییل.
۲. آیا سامری یک شخص است و متعلق به زمان خاص، یا سامری یک جریان فکری و یک فرهنگ دوامدار است؟ و در هر عصر و زمانی سامری وجود دارد و نقش تخریبی خود را متناسب با روح و فرهنگ زمان، با اشکال گوناگون بازی می‌کنند؟
سامری کسی بود که توانست به راحتی و در زمان اندک بدون رنج و زحمت، حد اکثر بنی اسراییل را به کوساله پرستی کشاند، مبارزات و زحمات و خون‌جگر خوردنهای حضرت موسی را بر باد داد. و این کار عجیب و بزرگی بود که از سامری سرزد.
فهم درست این بحث ایجاب می‌کند، اول داستان حضرت موسی(ع) که منجر به گوساله‌سازی سامری می‌شود، به طور گذرا نقل شود. آن هم از نص قرآن:
قرآن مجید نقل می‌کند که حضرت موسی(ع) فرعون را غرق کرد و بنی اسراییل را از رقیت و ذلت و عبودیت نظام فرعونی نجات داد. بنی اسراییل تازه لذت آزادی، اختیار و استقلال را دیدند، از حضرت موسی خواهش کردند که از خدا بخواهد تا برای آن‌ها کتاب و قانون بفرستد. حضرت موسی به دستور خداوند، از میان قوم خود هفتاد نفر از خوبان و نخبگان آن‌ها را انتخاب کرد؛ یعنی آن‌های که از نظر تقوا و دینداری مورد اطمینان بودند، را با خود به طور برد، تا مدتی روزه بگیرند، تهجد کنند، ریاضت کشند و آمادگی روحی برای اخذ پیام و رسالت خداوندی پیدا نمایند. (اعراف/۵۵) حضرت موسی برای برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من باش، به اصلاح آن‌ها بپرداز و از روش تبهکاران پیروی نکن.(اعراف/۱۴۲)
373b6d83046e4e5b9d79f1b053b074dd_XL
خداوند سی روز به حضرت موسی وقت تعیین کرد و سپس ده روز دیگر بر آن افزود و آن را تمدید کرد.(اعراف/۱۴۲) حضرت موسی(ع) از شدت شوق به سرعت خود را به “طور” رساند. در آن مدت گفتگوهای بین خداوند و موسی صورت گرفت، خداوند به موسی گفت: ای موسی من ترا به رسالت‌های خویش و با سخن گفتنم با تو، ترا برگزیدم، اینک تورات را بگیر از شکر گذاران باش.(اعراف/۱۴۴) ما در الواح تورات برای موسی، هر چیزی که مورد نیاز بنی اسراییل بود؛ از نصایح و حکم و احکام حلال و حرام نوشتیم، تا پند و اندرز و روشنگر همه چیز باشد. و بدو گفتیم: الواح تورات را با توان و قوت و با تلاش و نشاط برگیر و به قوم خود دستور بده که نیکوترین آن‌ها را به کار بندند.(اعراف/۱۴۵)
سامری، در غیاب حضرت موسی(ع) از فرصت و موقعیت استفاده کرد، زیورها و طلاهای که از فرعونیان در اختیار زنان بنی‌اسراییل بود، را گفت بیندازید به زمین که حرام است و خودش هم طلاها را انداخت.(طه/۷۸) بعد به صورت مخفیانه قالبی از گل بساخت، طلاها را میان قالب ریخت، آتش روشن کرد، طلای گداخته شده در میان قالب به صورت گوساله در آمد، بنی اسراییل را جمع کرد، پرده را یا دیوار را برداشت، گوساله طلایی نمایان شد که چون گاو و گوساله صدا می‌داد. و گفت: موسی بر نمی‌گردد و این خدای موسی است، موسی خدای خود را فراموش کرده است.(طه/۸۸ و اعراف/۱۴۸)
از میان ششصد هزار نفر بنی‌اسرا ییل، به جز از دوازده هزار نفر که گوساله را سجده نکردند، بقیه در مقابل گوساله‌ی طلایی به سجده افتادند. هارون، هر چند آن‌ها را ارشاد و نصیحت کرد و گفت: ای قوم؛ شما با این گوساله‌ی زرین، دچار فتنه و آزمون شدید شده‌اید، پروردگار شما خداوند مهربان است، از من پیروی کنید و از فرمان من اطاعت نمایید، سود نبخشید، بلکه گفتند: ما پیوسته به پرستش این گوساله ادامه می‌دهیم تا موسی پیش ما برگردد.(طه/ ۹۰-۹۱)
خداوند به حضرت موسی ابلاغ کرد که قومت، مورد امتحان قرار گرفتند و گمراه شدند، برگرد و سامری آن‌ها را به بیراهه کشاند.(طه/۸۵) حضرت موسی خشمگین و اندوهناک برگشت و قوم خود را مورد سرزنش قرار داد(طه/۸۶) و نیز هارون را مورد نکوهش قرار داد، چرا قوم را از گمراهی ممانعت نکردی و از دستور من سر پیچی کردی؟ (طه/ ۹۲-۹۳) از ریش و موی سر هارون به سوی خود کشید، هارون گفت: ای پسر مادر از ریش من و موی سرم نگیر این قوم مرا ضعیف و درمانده کردند، نزدیک بود مرا به قتل برسانند، مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده، ترسیدم اگر آنان را از گوساله پرستی ممانعت کنم، دچار تفرقه شوند و تو بگویی چرا بین بنی اسراییل تفرقه انداختی و سفارش مرا به کار نینداختی؟(طه/۹۴-۹۳و اعراف/۱۵۰)
کیفیت به صدا در آمدن گوساله
در مورد کیفیت به صدا در آمدن گوساله دو نقل است، که یکی آن بیشتر به افسانه و خرافه شباهت دارد، و آن این است که، وقتی فرعون با لشکریان خود، بر اسب‌های نر سوار بودند به تعقیب حضرت موسی آمدند، دریا شق شد حضرت موسی با قوم خود در میان شکاف دریا رفتند، جبرییل امین بالای اسب مادیانی سوار بود، در پیشاپیش اسب فرعونیان خود را به دریا افکند، پشت سرش اسب‌های فرعونیان که همه نر بودند، خود را به دریا افکندند. دراین زمان سامری قبضه خاکی از زیر پای جبرییل یا اسب او برداشت و آن را در میان قالب انداخت، گوساله به صدا درآمد؛ چون خاصیت آن خاک این بوده که آن را روی هر چیز می‌انداخت، زنده می‌شد و به صدا در می‌آمد.
رد نظریه فوق
۱. جبرییل از موجودات مجرد است، به جز پیامبران، کسی دیگر آن را نمی‌بیند، سامری چگونه اورا دید؟
۲. سامری از کجا فهمید که خاصیت خاک زیر پای جبرییل این است که روی هر چیزی بریزد، زنده می‌شود و به صدا در می‌آید؟
۳. وقتی جبرییل پیشاپیش سپاه فرعون قرار داشته، سامری همرای حضرت موسی از دریا گذشته بوده و بین سامری و جبرییل یک دریای پهناور فاصله بوده، چگونه جبرییل را دید و خاک از زیرپای اسب او یا زیرپای خود او برداشت؟
از همه بالاتر، این روایتی که متضمن این معناست، مخالف با نص قرآن است؛ چه، قرآن می‌فرماید:”فاَخَرَجَ لَهُم عِجلًا جَسَدًا لَهُ خُوَاٌر” سامری برای بنی اسراییل گوساله‌ی که جسد بی‌روح بود که صدای گوساله را می‌داد بیرون کرد. یعنی جسد، در جثه‌ی بی‌روح استعمال می‌شود. بنابراین آن جسد در حالی که روح نداشته، صدا می‌داد، نه آنکه توسط خاک زیرپای جبرییل زنده شده و صدای گوساله را می‌داده است.
528644_342846705793867_62709636_n
طرفداران این نظر، آیه‌ی قرآن را اینگونه معنا می‌کنند:”قاَلَ فَمَا خَطبُکَ یَا سَامِریِ قَالَ بَصُرتُ بِمَا لَم یَبصُرُوا بِهِ فَقَبَضُت قَبضَهً مِن اَثَرِالّرَسُوِل فَنَبَذتُهَا وَکَذَالِکَ سَوَّ لَت لِی نَفسِی” یعنی موسی گفت: ای سامری این کار بزرگ و خطرناکی که از تو سر زد چیست؟ (چگونه گوساله ساختی و آن را به صدا درآوردی؟) سامری گفت: من چیزی را دیدم که بنی‌اسراییل آن را ندیدند و مقداری از اثر رسول (یعنی از زیر پای جبرییل) قبضه‌ی خاک برداشتم و آن را در شکم گوساله و یا بالای آن ریختم.
این‌ها، رسول را جبرییل و اثر رسول را ، خاک زیر پای جبرییل معنا کرده‌اند.
نظر دیگری که مطابق با عقل و منطق است، این است که سامری در مجسمه سازی مهارت داشت، در درون گوساله‌ی طلایی، لوله‌های را به صورت رگ‌ها و شریان‌ها تعبیه کرد، دیوار را سوراخ کرد، مقعد گوساله را در سوراخ دیوار چسپاند، وقتی باد می‌وزید در داخل لوله‌ها و شریان‌ها می‌پیچید و از دهان گوساله‌ی طلایی، صدایی چون صدای گاو و گوساله خارج می‌شد.
راغب اصفهانی که در معانی الفاظ قرآن چیره دست است، گفته است: وقتی گفته شود: “بصرته”که بصر با نفس تعدی کند، بدین معنا است که او را دیدم. ولی اگر گفته شود: “بصرت به”، به این معنا است که نسبت به آن بصیرت پیدا کردم و آن را آموختم. و در این آیه کلمه‌ی بصر با با تعدی کرده است؛ یعنی “بصرت بما لم یبصروا به.” یعنی بینایی و دانش پیدا کردم به چیزی که بنی اسراییل آن را ندانستند و بدان آگاهی پیدا نکردند.
یعنی من از تعلیمات حضرت موسی چیزهای را آموختم که دیگران متوجه آن نشدند، و آن، آنکه گوساله‌ی با این شکل ساختم و آن را به صدا در آوردم و نفسم این کارا به نظرم زینت داد. در این صورت منظور از رسول، حضرت موسی است و منظور از “اثر” تورات و تعلیمات حضرت موسی است.
بسیار طبیعی است که استعدادها و سلیقه‌های بشری متفاوت است؛ بعضی زیرک و تیز فهم است و بعضی کودن. سامری مردی تیز هوش، با سلیقه، ماهر و در هنر مجسمه‌سازی، حیله و نیرنگ، مهارت بیشتر داشت و چنین هنری از خود بروز داد.
نقش آفرینی تخریبی سامری
سامری چگونه توانست مردمی را که به خدای واحد ایمان آورده بودند و با عشق و علاقه از حضرت موسی در خواست کردند، از خدا بخواهد که کتاب و قانون برایش بفرستد، به راحتی گوساله پرست درست کند؟ و مردم بنی اسراییل را از پرستش خدای واحد روی گردان نماید و برای همیشه بد نام و رسوا نماید و زحمات حضرت موسی را بر باد دهد.؟
این آ یه‌ی قرآن به این سوال پاسخ می‌دهد: وقتی حضرت موسی غضبناک و اندوهناک از طور بر گشت، دید، امت او در مقابل گوساله سجده می‌کنند و دور گوساله گرد آ مده، به رقص و پایکوبی و سوت و صدا پرداخته و بدین سان آیین عبادی خود را انجام می‌دهند، فرمود: ای قوم من، مگر پروردگارتان وعده‌ی نیکویی به شما نداد، آیا مدت جدایی من از شما به طول انجامیده است؟ یا خواستید که خشم پروردگارتان دامنگیرتان شود؟ که با وعده‌ی من مخالفت کردید؟
“قَالوُا مَا اَخلَفنَا مَوِعدَکَ بِمَلکِنَا وَ لَکِّنَا حُمِّلنَا اوَزاَرًا مِّن زِینَهَ الَقوَمِ فَقَذَفنَاهَا فَکَذَالِکَ اَلقیَ السَّامِرِّیُ”(طه/۶۷) یعنی گفتند: ما به اختیار خود از وعده‌ی تو سر پیچی نکردیم، لکن بارهای سنگینی از زیورآلات فرعونیان که نزد ما بود، برما بار بود و سامری گفت: نحوست این زر و زیورهای حرام است که موسی بر نمی‌گردد، بیندازید، ما آنها را از خود دور انداختیم، سامری نیز آنچه با خود داشت به دور انداخت.
نکته در همین‌جاست که قوم می‌گوید: ما به کلی بی‌اختیار شدیم، هنری را که سامری از خود نشان داد، هوش و عقل ما را ربود، مدهوش و بی‌خود شدیم و گوساله را سجده کردیم.
این آیه این معنا را می‌رساند که سامری، دارای دانش شگفت بود، و از دانش شهود و ریاضت بهره برده بود و به علوم غریبه دست پیدا کرده بود و با ساختن گوساله و هنرمندی مخصوص خود، در عقول و اندیشه‌ی بنی‌اسراییل تصرف کرد، استعدادها، مشاعر و ادراکات را از کار انداخت و هوش و خرد بنی‌اسراییل را کاملا تسخیر کرد و در اختیار خود قرار داد. آنچه که سامری را درکارش یاری می‌کند، جهل و خوش باوری، سادگی و بی‌تعقلی بنی‌اسراییل است. اگر این مردم خردورزی و آگاهی می‌داشتند، از توحید به سوی شرک روی نمی‌آوردند.
واقعاً داستان سامری سرشار از نکاتی است، که می‌تواند پندهای بسیاری برای هر مردمی باشد؛ از آن جمله آنکه مهم‌ترین ابزار سلطه یابی بر فکر و اندیشه‌ی مردم، بهره‌گیری از ابزاری است که در دل مردم ریشه دارد، مردم برای آن حاضر است جان بدهد، و هرکسی به دلیل سرشت پاک خویش بدان گرایش داشته باشد و آن همان اعتقاد به معبود است.
سامری چون می‌داند که مردم بنی‌اسراییل به خدا اعتقاد دارند، و منتظرند حضرت موسی از پیشگاه خداوند بیاید و تورات و قانون بیاورد، از همین راه وارد شد و گفت: اگر منتظر موسی هستید که کَی از نزد خدای خود بیاید، این(گوساله) است خدای موسی و او خدای خود را فراموش کرده است.
سامری به یاد داشت که بنی‌اسراییل وقتی از دریا عبور کردند، مردمی را دیدند که بت می‌پرستند، از حضرت موسی درخواست کردند که برای آنان نیز، خدایانی بسازد که جسم داشته باشد، ازین رو برای آن‌ها، خدایی به شکل گوساله بساخت.
آیا سامری شخص است؟
آیا سامری یک شخص است و مربوط به زمان خاص؟ نباید چنین باشد؛ زیرا در منطق به ما آموخته‌اند که جزئی، معَرِف و مُعّرَف شده نمی‌تواند؛ چون در معرض فنا و زوال است، معرِف و معرَّف باید کلی و ثابت باشد، تا در تعریف یک چیز، نیاز به تعریف مجدد نداشته باشیم.
اگر خداوند داستان شخص را که مربوط به زمان خاصی است، بازگو نماید، فایده ندارد و با جاویدانه بودن قرآن نمی‌سازد و جنبه‌ی آموزندگی ندارد.
سامری یک جریان فکری و فرهنگی است؛ هر نظام اجتماعی، سیاسی، جریان‌های فکری و فرهنگی‌یی که از جهل و نادانی عامه تغذیه می‌فرمایند، و با ترفندها و نیرنگ‌های رنگارنگ، با شیوه‌های مرموز و آرام، در پوشش نام‌ها و عناوین پرجاذبه که عقل و هوش را می‌رباید و در مشاعر و ادراکات تصرف می‌نماید، حس تشخیص را سلب می‌کند، توده‌های عوام را به سوی گمراهی و انحراف، انحطاط فکری، ارتجاع، ذلت، می‌کشانند، اینها، گوساله‌ی سامری و سامری است، که چه بسا رنگ و صبغه‌ی دینی پیدا می‌کند. و گوساله‌ی سامری نیز رنگ دینی دارد؛ معبود بنی‌اسراییل است؛ سامری‌گری با رنگ دینی و مذهبی، با حیله‌گری و تزویر و نیرنگ بازی، با فوت و فن، تقدس نمایی، ریاکاری و تظاهر، در گمراه‌سازی و عقب‌ماندگی مردم خوب تاثیر دارد؛ آن‌چنانکه عقل و هوش، تفکر و اندیشه و تعقل را می‌رباید.
چرا سامری به چنین کار خطیری دست زد؟
بی‌هیج تردید که سامری از روی بیهودگی به چنین کاری دست نزد، او از این کار خود که کار بزرگی بود، هدفی بزرگی را دنبال می‌کرد، و تا حدودی در کار خود موفق بود، او در غیاب حضرت موسی(ع)، برادرش هارون را شکست داد، در باور و اعتقادات دینی بنی‌اسراییل چنان تغییراتی به وجود آورد، که بنی‌اسراییل اصلاً به نصیحت و مواعظ هارون گوش ندادند و گفتند: ما پیوسته گوساله را عبادت می‌کنیم تا موسی برگردد و چنان علیه او شوریدند، که نزدیک بود او را به قتل برسانند؛ و چون هارون دارای معجزه نبود، سامری، چیزی که شبیه معجزه بود از خود نشان داد و بدین وسیله بر فکر و هوش بنی‌اسراییل مسلط شد و کار او شبیه یک کودتاه بود که علیه حضرت موسی(ع) انجام داد، اگر کمی دقت شود، نوع عمل او روشن می‌کند که سامری در فکرخلع سلاح حضرت موسی بوده و می‌خواسته رهبری بنی‌اسراییل را به عهده بگیرد، و آ‌ن کودتاه و اقدام خطیر او ناکام ماند،
سامری شناسی
(سامری کیست؟)
هم اینک وقت آن رسیده که در پاسخ به یاوه‌گویی، که بی‌شرمانه وبی‌ادبانه، از شهید سرافراز، سردار سربلند، شهید مزاری به عنوان سامری یادکرده است، سامری را در جامعه‌ی خود معرفی کنیم که سامری واقعی در جامعه‌ی افغانستان کیست وگوساله‌ی او چیست؟
شهید مزاری بزرگ، شخصیت قاطع، صریح و واقعا انقلابی بود، خصلت‌های مردانه داشت، دل و زبان و عملش یکی بود، با زهد‌نمایی، زهد‌فروشی، تظاهر به دینداری، تقدس‌نمایی، ریاکاری، حیله و نیرنگ و تزویر شدیدا مخالف بود؛ درحالیکه سامری یک چهره‌ی مکار، عوام فریب و پر از حیله و نیرنگ بود.
بنابراین، سامری بیشتر به کسانی قابل تطبیق است که چهره‌ی مقدس‌نمایی دارند، در نقاب دین ظاهر می‌شوند، خود را متولیان دین می‌دانند، فتوای دینی صادر می‌کنند، مارک بی‌دینی می‌زنند، خود را فوق خطا و لغزش و انتقاد می‌دانند. سامری، نماد خرافه وخرافه‌سازان حرفه‌ی هستند؛ آنانی‌که در جعل و اکاذیب هنر دارند، برای اثبات برتری خود و بالا بردن مقام و جایگاه خود، احادیث جعل می‌کنند، کتاب‌ها می‌نویسند.
گوساله‌ی سامری، دکانهای پر درآمدی است که بدان رنگ قداست می‌دهند، و سامری، مظاهر تزویر و فریب هستند که با افسونگری خود، در عقل وهوش و مشاعر و احساسات مردم ساده دل، آن چنان تصرف می‌کنند که دیوانه‌وار به سوی آن‌ها روی می‌آورند، مانند متولی پرچم خاتم الانبیا که در زمستان سرد، ۱۳۸۸ زن و مرد، پیر و جوان را در گِرد پرچم خود جمع کرده و ساعت‌ها در صف می‌ایستادند، تا نوبت‌شان برسد و پرچم را زیارت کنند، پول خود را در صندوق بریزند و دست آغا را ببوسند وحاجت بگیرند. تنها در دو روز تاسوعا و عاشورا نود لک افغانی از مردم ساده دل و معتقد به دین و مذهب جمع آوری کرد. سامری وگوساله‌ی او ازاین قماش است. و من این سخن را بدون دلیل و از روی احساسات نمی‌گویم؛ از زبان کسی می‌گویم که با سامری‌ها همیشه درگیربود، و آن حضرت علی بن ابیطالب(ع) بود؛ چه بهتر که سامری را با معرفی آن حضرت بشناسیم:
حسن بصری در زهد و عبادت، پر آوازه و معروف است و ضرب المثل تقوا و نیکوکاری است؛ چنانچه حافظ شیرازی می‌گوید:
حسن ز بصره بلال از حبش صهیل از روم
ز خاک کعبه ابوجهل این چه بوالعجبی است
وی در جنگ بصره، جنگ با آشوبگران، باغیان، پیمان‌شکنان و طرفداران امتیازات و نظام طبقاتی را که در مقابل علی بن ابوطالب(ع) دست به جنگ مسلحانه زده بودند، تحریم کرده بود و فتوای تحریم جنگ را می‌داد، الواح بزرگی را در دست گرفته بود، وقتی علی(ع) ایراد خطبه می‌کرد، وی کلمه به کلمه می‌نوشت، حضرت به صدای بلند فرمود: حسن چه می‌کنی؟ گفت: سخن‌های ترا یادداشت می‌کنم، تا برای دیگران نقل کنم. حضرت فرمود:”آمَا اَنّ لِکُّلِ قَوٍم سَامِرِیًّا، وَ هَذَا سَامِرِّیُ هَذِهِ الُاُمَّهِ، آَمَا اَنَّهُ لَا یَقُولَ لَا مِسَاسَ وَلَکِن یَقُولُ لَا قِتَالَ”(احتجاج طبرسی/ج ۱ص۴۰۴)یعنی برای هر قومی، سامری است و این(حسن بصری) سامری این امت است؛ جز آنکه سامری زمان موسی، “لامساس” می‌گفت و این،”لا قتال” می‌گوید.
در معنای “لامساس”گفته شده که یک نوع تعزیر و قانون جزایی در شریعت حضرت موسی بود، مجرم از میان مردم مطرود و رانده می‌شد، کسی با آنان حق تماس را نداشتند. و یا آنکه یک بیماری روانی در سامری به وجود آمده بود که از انسان وحشت می‌کرد، هر کسی به او نزدیک می‌شد، می‌گفت با من تماس نگیرید.
نکته‌ی قابل ذکر در سخن مولی علی(ع) این است که می‌فرماید: هر قوم و مردمی سامری دارد، و این آدم با آن زهد و تقدس، سامری این امت است که با تزویر و چهره مذهبی خویش، جامعه را به انحراف می‌کشاند. فقط شعار فرق می‌کند، سامری بنی‌اسراییل”لاَمِسَاسَ” می‌گوید و این “لَا قِتَالَ” می‌گوید.
نقش تخریبی که سامری در گمراهی بنی‌اسراییل بازی کرد، عمروعاص و حسن بصری و امثال آن‌ها، نیز در بی‌راهه کشاندن مردم بازی کردند، آن؛ با ساختن گوساله و این‌ها با قرآن و فتواهای شرعی و چهره‌های زاهد مآبانه و تقدس مآبانه، چه فرق می‌کند؟
معروف است که اگر زبان نیرومند این مرد مذهبی و شمشیر حجاج نبود، حکومت بنی‌امیه پای نمی‌گرفت؛ او از زبان پیامبر(ص) نقل می‌کرد که: به زمامداران ناسزا نگویید، اگر نیکی کنند، برای آن‌ها پاداش است و بر شما لازم است سپاسگذاری نمایید، اگر بد نمایند،کیفر کردار خویش را می‌بینند، بر شما لازم است شکیبا باشید، که آن‌ها بلایی هستند که خداوند به وسیله‌ی آن‌ها از هر کس که بخواهد انتقام می‌گیرد. او فتوا داد که اطاعت از پاد شاهان بنی‌امیه واجب است، هر چند ظلم کنند؛ زیرا خداوند به وسیله‌ی آنان اصلاحاتی می‌کنند که از جنایات آنان بیشتر است.
کسی که از نزدیک، به نوع رفتار وگفتار و فوت و فن و افسونگری اکثر سادات محترم افغانستان بنگرد، برایش به خوبی اثبات می‌شود که درهنر سامریگری واقعا مهارت دارند، به نام به اصطلاح جد خود، به نام فاطمه‌ی زهرا، به نام اهلبیت و دین، چه جادوگریهای را که نمی‌کنند، بنده خدایی؛ شیطان را در خواب دید که افسارهای رنگارنگ، مُد مُد، پیش‌روی خود گذاشته است، پرسید شیطان ملعون این افسارهای رنگارنگ وگوناگون را چه می‌کنی که پپیش روی خود گذاشتی؟ شیطان گفت: اینها دام های من است؛ هر کسی را مطابق روان شناسیی که دارم با حیله‌ی خاص و نیرنگ مخصوص به دام می‌کشم، و او هیچ متوجه نمی‌شود که من دام گذاشته‌ام، دام سامریهای زمان ما نیز مُد مُد ورنگارنگ است.
چه فرق است بین آنانی‌که رسماً دین‌ستیزی می‌کنند، و آنانی‌که چهره‌ی دین را مسخ می‌کنند، و دین را وسیله‌ی درآمد، آغایی و امتیازهای نا بجا قرار می‌دهند و از دین، دکان‌های پر درآمد درست می‌کنند.؟
محاکمه‌ی سامری توسط حضرت موسی(ع)
محاکمه‌ی دنیوی سامری این بود که با کسی تماس و ارتباط گرفته نمی‌توانست، یا از آن جهت که دچار بیماری روانی شده بود و از آدم وحشت داشت، و یا آنکه قانون جزایی شریعت موسی این بوده که که مجرم را از جامعه تجرید می‌کرد، که در حقیقت اعلان پلیدی او بود.
اما در مورد گوساله، اگر حضرت موسی(ع) گوساله؛ این نماد شرک و خرافه را نابود نمی‌کرد، دو باره مردم گرد آن جمع می‌شدند و به پرستش آن می‌پرداختند، و گوساله پرستی ادامه پیدا می‌کرد؛ از آن رو حضرت موسی(ع) آن را سوزاند؛ چنانچه قرآن می‌فرماید:”فَانَظُر الِیَ اِلَهِکَ اّلَذِی ظَلتَ عَلَیهِ عَاکِفًا لَنُحَّرِقَنَّهُ ثُمَّ لَنُنسِفَنّهُ فِی اَلیّمِ نَسفًا”(طه/۹۷) و اینک معبودت را که پیوسته به عبادتش می‌پرداختی، بنگر و ببین، که به شدت آنرا می‌سوزانیم و سپس خاکسترش را به می‌ریزیم ریختنی(که آثاری از آن باقی نماند)
بیاییم گوساله‌های سامری؛ این نمادهای گمراهی و خرافات را بسوزانیم؛ گوساله‌های که به صورت مرموز و آرام، در دل توده‌های عوام جای گرفته؛ یعنی بدعت‌ها و خرافاتی که رنگ قداست پیدا کرده و نام و عنوان مقدسات به آن‌ها داده شده؛ آن چنان‌که هر کسی آن بدعت‌ها و خرافات را انکار کند، از طرف گوساله سازان، حکم تکفیرش صادر می‌شود.

بیاییم این گوساله سازان و بدعت گذاران در دین و خرافه گرایان را، برای مردم معرفی کنیم که دیگر فریب این مقدس نمایانی که خود را متولیان رسمی دین درست کرده‌اند را نخورند. بیایم …
منابع:
تفسیر المیزان، ج۱۴ص۲۶۵ـ۲۸۷علامه طباطبایی.تفسیر فی ظلال القرآن،ج۵ص۴۹۱-۴۹۷،سید قطب.تفسیر الجواهر، ج۱۰ص۱۵۶ ـ ۱۵۸،شیخ طنطاوی مصری.تفسیر مفاتیح الغیب،ج۱۱ص۱۰۳ـ ۱۰۵،امام فخررازی.التحقیق، ج۵ص۲۰۵.واعلام القرآن،ص۴۲۹،شبستری.الاحتجاج،ج۱ص۴۰۴طبرسی

In this article

Join the Conversation