نویسنده: وحید پیمان
برای نخستینبار مسوولان یکی از بزرگترین خانههای امن در افغانستان، اجازه مصاحبه و گفتگو با دخترانی را دادند که در سنین کودکی ازدواج کردهاند؛ دخترانیکه پس از مدتی عمدتا توسط خانوادههایشان و یا ریاست امور زنان ولایت هرات، به خانه امن ولایت هرات سپرده شدند.
در آنجا به سراغ چهار تن از آنان رفتم؛ دخترانی در سنین ۸ تا ۱۲سالگی که بر خلاف میل خود ازدواج کرده بودند.
ازدواج به جرم «گناه ناکرده»
ابتدا به سراغ دختربچه یازدهسالهای رفتم که سه سال قبل، زمانیکه هشت سال بیشتر نداشت به ازدواج مرد سیسالهای در آورده شد.
پری، قربانی یکی از سنتهای متعارف در افغانستان شده است: «بد دادن».
فاضله زمانیکه از نحوه زندگیاش به پولیس شکایت کرد، پولیس شوهر او را فراخواند. او میگوید: پولیس در ابتدا فکر میکرد که این پیرمرد، پدربزرگ او است.
سه سال قبل برادر پری در حالیکه نامزد داشت، درگذشت. کریم، برادر کوچکتر پری خواهان ازدواج با رحمیه نامزد برادرش شد، اما خانواده دختر با وجود موافقت کریم و رحیمه با این ازدواج مخالف بودند و در نهایت این مخالفت منجر شد تا هر دو از خانه-هایشان فرار کنند.
بزرگان خانواده و محل برای اعاده حیثیت تصمیم گرفتند که پری، خواهر کوچک کریم را به عقد برادر رحیمه درآورند.
پری زمانیکه ازدواج کرد، پدرش زنده بود. بنا بهگفته خودش، در آن زمان نمیدانست که یک دختر در خانه شوهرش چه وظایفی را بر عهده دارد. پری پس از ازدواج، دومین همسر شوهر خود شد و طی چهار ماه زندگی مشترک با همسرش نتوانست مادرش را ببیند، خانواده شوهرش نه به او اجازه رفتن به خانه پدریاش را میدادند و نه هم پدر و مادرش اجازه داشتند به سراغ فرزندشان بروند.
پری میگوید بیشتر از سوی زنان خانواده شوهرش مورد خشونت قرار میگرفت، زیرا او نمیتوانست در امور سنگین منزلداری مانند پختوپز و یا شستن لباس با آنها کمک کند.
حالا او یازدهسال دارد و در خانه امن بهسر میبرد، مسوولان خانه امن میگویند که پری به بازی با عروسک علاقه زیادی دارد.
شبهای تاریک یلدا
یلدا، دومین دختری بود که با او به گفتگو نشستم. او تنها دوازدهسال داشت که به عقد مردی هفتادساله درآمد. پدر یلدا قبلا در جنگ کشته شده بود و کاکایش با مادر یلدا ازدواج کرد؛ اما مدتی بعد به اتهام حمل سلاح زندانی شد و سرپرستی یلدا و مادرش را عموی دیگرش عهدهدار شد. اعتیاد، عموی او را مجبور کرد تا یلدا را با مهریهای ناچیز به عقد مرد هفتادسالهای درآورد.
تنها مسوولیتش در خانه شوهر، رسیدگی به وضعیت جسمی پیرمردی بوده که پنجاهوهشت سال با او تفاوت سنی داشته است.
برخی از اعضای خانواده شوهر، به یلدا اجازه نمیدادند که شبها در کنار همسرش بخوابد، او شبها را به تنهایی و در اتاقی دیگر میگذراند، زیرا بهگفته مسوولان خانه امن، اعضای خانواده شوهر یلدا نگران این بودند که پس از مرگ پیرمرد، او تقاضای ارث کند. به باور اعضای خانواده شوهر یلدا اگر او صاحب فرزند میشد، فرزندانش نیز مستحق میراث میشدند.
ازدواج با مردی که هیچ کس او را ندیده بود
فاضله دختر دیگری است که خودش را در چادری محکم پیچانده، او نیز ۱۲ سال داشت که به عقد مرد هشتادسالهای درآمد. فاضله زمانیکه از نحوه زندگیاش به پولیس شکایت کرد، پولیس شوهر او را فراخواند. او میگوید: پولیس در ابتدا فکر میکرد که این پیرمرد، پدربزرگ او است.
فاضله سومین همسر شوهرش بود، زمانیکه زنان همسایه به خواستگاری فاضله آمده بودند، به پدرش وعده چهارصد هزار افغانی مهریه دادند، پدر و سایر اعضای خانواده فاضله داماد را ندیدند. روزی که قرار شد تا خانواده داماد برای برگزاری مراسم به خانه پدر عروس بیایند، متوجه شدند که داماد پیرمرد هشتادسالهای است. در هرات ضربالمثلی است که در چنین مواردی میگویند «حالا خشت از خرند افتاده» یعنی دیگر راه برگشتی نیست و پدر فاضله نیز با گفتن همین ضربالمثل در مراسم فاتحه دست (در اصطلاح مردم هرات به نخستین مرحله گفتگو بین خانوادهها برای ازدواج دو شخص اطلاق میشود) اشتراک کرد و دخترش را رسما به عقد این پیرمرد درآورد.
فاضله سه ماه در خانه شوهرش زندگی کرد، ولی از روزی که برای مهمانی به خانه پدرش آمد، دیگر حاضر نبود که به خانه همسرش برگردد. پدر فاضله چند بار دخترش را لتوکوب کرد و به دختر خود گفت که آبروی خانوادگیشان در خطر است و او باید به خانه شوهرش باز گردد.
کودکی که در خانه شوهرش بزرگ شد
فرزانه آخرین دختری بود که به پای گفتگوی او نشستم. او بهراحتی نمیتوانست صحبت کند و گریه میکرد. دختریکه ششسالونیم قبل در مناطق مرزی هرات، زمانیکه هشتسال داشت به عقد مرد تقریبا ۸۰سالهای در آمد. او چهارمین همسر شوهرش بود.
فرزانه دوران کودکیاش را در خانه شوهرش گذراند و شش سال با شوهرش زندگی کرد، فرزانه از زمانیکه ازدواج کرده، دیگر هرگز پدر و مادرش را ندیده است.
فرزانه همراه با پری، یلدا و فاضله حالا در خانه امن زندگی میکند، جاییکه مسوولان آن میگویند که در پهلوی این سه تن، ۱۲ دختر زیر سن قانونی دیگر نیز زندگی میکنند.
ثریا پاکزاد مسوول خانه امن زنان در هرات میگوید: «بیشتر این دختران تنها برای کمک در هنگام پیری به عقد شوهران کهنسالشان در آمدهاند.» بهگفته خانم پاکزاد، تعدادی از این دختران توسط پدر و یا برادرانشان به خانه امن انتقال داده شدهاند، زیرا براساس عرف و برخی از قوانین در افغانستان، شوهر میتواند، خانم خود را به خانهاش انتقال دهد و از سویی دیگر پدر و مادرها علاقهای به حضور در محاکم ندارند.
این در حالی است که سن ازدواج در قانون مدنی افغانستان ۱۶ساله پیش بینی شده است. هماکنون بحث بر سر قانون منع خشونت علیه زنان در ولسیجرگه جریان دارد و به جدال جدی میان اعضای جرگه و نهادهای مختلف بدل شده است.
یادداشت: نامهای ذکرشده در گزارش مستعاراند.
منبع: هشت صبح