خمینی یکی از مهره‌های کمر بند دفاعی غربی‌ها در کشور‌های اسلامی

نویسنده: عظیم بشرمل
بعد از پیروزی بلشویک‌های شوروی در ۱۹۱۷م مؤمنان ایدیولوژی مارکسیسم، بیش‌تر به تحقق بهشت پرولتاریا در زمین امیدوار شدند. آن‌ها امیدوارانه و بی تابانه بیش‌تر از گذشته دست به مبارزه زدند، تا به گفته‌ی مارکس، آن پیامبر پیر و کذاب، «درد زایمان تاریخ را کوتاه‌تر نمایند» و تمام جنبش‌ها، گروه‌ها و احزاب کمونیستی، قلب خدایان نظام‌های سرمایه‌داری غرب را نشانه گرفتند، تا پایه‌های قدرت و ثروت صاحبان سرمایه و پول آن «جوجه‌های شیطان» را فروریزند. آن‌ها متهورانه با نظام‌های سرمایه داری و دولت‌های غربی دست به گریبان شدند. هر روز در کشورهای غربی و کشورهای مستعمره‏ چالش‏ها و کشمکش‏های جدی برای نظام‏های سرمایه‏داری به وجود می‏آوردند.

پیروزی کاسترو و چه گوارا در کوبا، فعالیت و شورش‏های نیروهای انقلابی کمونیستی در کشورهای آمریکای لاتین، پیروزی مائو در چین و ده‏ها تظاهرات و اعتصاب‌های کارگری در درون کشورهای غربی، وجود ده‏ها حزب علنی و سری کمونیستی در کشورهای غربی، مبارزات سرسختانه‏ی نیلسون ماندیلا با گرایش‏های کمونیستی در آفریقای جنوبی، وجود یک جنبش قوی کمونیستی در ویتنام، پیروزی جمال عبدالناصر با گرایش‌های‏کمونیستی در مصر؛ همه و همه خدایان نظام سرمایه‏ داری غرب را سخت ترسانده و مشغول ساخته بودند. همه روزه با چالش‏ها و مشکلات ناشی از آندست و پنجه نرم می‌کردند. اتحاد جماهیر شوری به طور مستقیم یا غیر مستقیم در این قضیه‏ها دخالت داشت و به عنوان وارثان خلف مارکس و پدران کمونیسم جهانی به‏ خود می‏بالیدند. آنان می کوشیدند تا خود را به آب‌های گرم اقیانوس آرام برسانند و به گونه‌ی مستقیم پنجه بر حلقوم بلوک غرب فرو نمایند.
Cartoons_derakht_480264915
در چنین شرایطی غربی‌ها در تلاش به وجود آوردن یک خط دفاعی در مرزهای سیاسی و نظامی شان با اتحا جماهیر شوروی بودند. یکی از نقاط مهم استراتژیک و نظامی میان غرب و شوروی کشورهای افغانستان، ایران، پاکستان و ترکیه بود، که غرب را از دست به گریبان شدن مستقیم با شوری نجات می‌داد. رشد و حضور جدی احزاب و نیروهای چپی و کمونیستی در افغانستان و ایران سخت غرب را نگران ساخته بود و هر روز احتمال آن می رفت تا این دیوار‌های مرزی نیز فرو ریزند.
6407355_f496
غربی‌ها بعد از تحلیل و بررسی‏های زیاد به این نتیجه رسیدند که تنها سپری که می‌تواند آنان را نجات بخشد، باورهای دینی است که از استحکام جدی در کشورهای اسلامی برخوردار بود. در بین توده و مردم پایه‏های ایدیولوژی اسلامی نیز بر مُلا، شیخ و آخند استحکام یافته بود.اسلام نیز در بین توده‏های مسلمان مساوی بود با آن‏چه که ملاها می‏کردند و می‏گفتند. به همین خاطر همانند داستان کلیله و دمنه، اتحاد موش و روباه شکل گرفت. غربی‏ها درکشورهای اسلامی به دنبال آخند و ملا می‌گشتند تا از شر کمونیسم نجات پیدا نمایند. در کشور‌های عربی، عبدالله عزام و اسامه بن لادن و… را یافتند، در افغانستان ملاهای تحصیل کرده‏ای از نجف، قم، و الازهر در دام شان گرفتار شدند و در ایران خمینی را انتخاب کردند؛ زیرا او از نفوذ خوب در میان مردم مذهبی و روحانیان بر خوردار بود.

غربی‌ها بخاطر بیم و هراس از کمونیسم، دست و پاچه و هراسان، به هر سو دست می‌انداختند. آنان تلاش کردند تا یک خط دفاعی در مقابل شوروی ایجاد نمایند. به همین علت ترکیه را عضو ناتو نمودند، در افغانستان مجاهدان را کمک و حمایت کردند، با پاکستان روابط محکم برقرار کردند و حتا با فعالیت‌های پاکستانی‌ها، به خاطر دست‌یابی به بمب اتم، که از سال۱۹۷۱ آغاز شده بود، خیلی جدی بر خورد نکردند.

در ایران دولت شاهی با مشکلات جدی مواجه بود و نمی‌توانست فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی ونظامی احزاب کمونیستی و سوسیالیستی را مهار نماید. به همین علت غربی‌ها با علم نمودن نیروهای مذهبی که نفوذ جدی در میان توده‌های مذهبی داشت، فعالیت‌های ضد کمونیتسی شان را در ایران آغاز کردند. اگرچند آن‌ها ملا‌ها را با چشم نیک نمی دیدند، اما آن روز‌ها اسلام و ملا خطر محسوسی برای غربی‌ها نبود.

در حقیقت غربی‌ها در ایران با حمایت از خمینی وارد مبارزه و رقابت با شوروی گردیدند؛ چون خمینی در سایر کشور‌ها با نبود امنیت و فضای مناسب برای فعالیت مواجه بود، بنابراین غربی‌ها او را در غرب جای دادند؛ چنانچه نصرت‌الله جمالی رایزن فرهنگی سفارت ایران در افغانستان می نویسد:

تا شروع انقلاب اسلامی آن رهبر فرزانه در عراق بود و پس از این‌که رژیم بعث عراق با هماهنگی شاه به فشار بر برنامه‌های امام افزودند و کویت نیز نگذاشت وارد آنجا شوند، آن پیر و مرشد رهسپار فرانسه شد و از آ‌‌‌ن‌جا انقلاب را تا سقوط رژیم شاهنشاهی رهبری کردند و در دوازدهم بهمن ماه ( دلو) ۱۳۵۷ وارد میهن ما (ایران) گردید(جمالی، یاد حضرت امام (ره)، ص ۲۷).

رفتن خمینی در فرانسه نشان دهنده‌ی حمایت غربی‌ها از اوست و روابط محکم و دو جانبه‌ی شان را نشان می‌دهد؛ زیرا خمینی از فرانسه با خیال راحت و آرام و با داشتن امنیت کامل فعالیت‌های سیاسی و ضد شاهی‌اش را در ایران رهبری می‌کرد. حتا رسانه‌های غربی کاملا در اختیار خمینی بود. بارها و بارها صحبت‌ها و پیام‌های آقای خمینی از تلویزیون و رادیو‌های فرانسوی پخش گردید. اگر غربی‌ها مخالف خمینی بودند، چگونه اجازه می‌دادند که او در فرانسه زندگی کند وتمام فعالیت‌هایش را در ایران سازماندهی نماید. حتا به گفته ی دکتر عبدالکریم سروش: افرادی چون محمد‌هاشمی برادر رفسنجانی و ابراهیم یزدی در کشور‌های آمریکا و غرب برای خمینی پول (وجوهات) جمع می کردند (سروش، از شریعتی، ص ۱۶۲).

هنگامی که نظام شاهی در ایران سقوط کرد، خمینی توسط یک هواپیمای فرانسوی با محافظ فرانسوی وارد تهران شد.
غربی‏ها با کمک روحانی ملاها توانستند در ایران یک حکومت آخندی به‏وجود آورند و احزاب، گروه‏ها و جنبش‏های کمونیستی و چپی را از صحنه خارج و از سیاست ایران حذف نمایند. با این کار خمینی خاطر پریشان غربی‏ها را کاملا از ایران آرام ساخت و آن‌هاکاملا از ایران آسوده خاطر شدند؛ زیرا تیر شان به هدف خورده بود.

منبع:
کابل پرس

In this article

Join the Conversation