زنجیره ی رشته برنامههای پنجشنبهروزها در انجمن قلم افغانستان اینبار به بازخوانی دُکتر «حفیظالله شریعتی» پیوند خورده بود.
دُکتر شریعتی یکی از پربارترین قلمزنانیست که تا هنوز شش گردآورد شعری به نامهای: «گریههای مریم مصلوب»، «از روی دست زلیخا»، «شب عریان از بام خانهام میگذرد»، «کابوسهای رنگی» و یک گردآورد از برگردان شعر از شاعر معروف بنگالی «ممتاز رینو» به زبان فارسی در زمینهی شعر منتشر کرده است.
افزون بر این او در پژوهش نیز قلم و قدمهای برداشته است که از کنار آنها نمیتوان بیدرنگ گذشت: «اوسانههای مردم هزاره» و «فرهنگ مردم هزاره (در دوجلد)»، از کارهای چشمگیر او است. هرگاه فهرست این کتابها در برابر سالهای زندهگی و کارنامهی ادبی او قرار داده شود میفهمیم که او از شمار اندیشورانیست که همیشه زندهگی را مصرف کرده است؛ نه زندهگی او را.
شماری زیادی از اهل قلم و ادبیات فارسی کابل؛ به بهانهی بازشناسی و نکوداشت از کارنامههای او زیر چتر خانهی قلم گرد هم آمده بودند. در شمار این شرکتکنندهها چهرههای درخشان ادبیات مهاجرت و افغانستان آقایان «حسین محمدی»، «ابوطالب مظفری»، «جواد خاوری»، «حمزه واعظی»، و «ابراهیم شریعتی ـ یکی از ناشران کتاب افغانستانیها در ایران ـ» به چشم میخوردند. گشایش این همایش با کلیدی از سخنان پیر هرات (خواجه عبدالله انصاری) روی گرفت و دنبالهی آن با خوانش شعر و صدای دُکتر شریعتی به پیش کشیده شد، با شعرهای پُرحلاوتی که گاهگاهی باعث میشد تا حاضران؛ کوچکی تالاری را که در آن گرد هم آمده بوند از یاد ببرند:
«سرطان نام اول ماه تابستان است
که در گرمای آن
از آدم برفیها
تنها لکهیی به جا میماند!
***
به خودم مرخصی میدهم
یادم بهخیر
خدا رحمتم کند
چشمانم را میبندم
فکر میکنم
با عطر موهای تو میتوان تمام سرطانهای جهان را درمان کرد!»
و شگردهای پر حاشیهی این شعرها گاهی رود میشدند و گاهی هم بغل باز میکردند و همه را با خود میبردند.
در بخش دوم این برنامه سخنرانانی که قرار بود در پیوند به کارنامهی ادبی و شناسهی شعر او سخن بگویند هریک به جایگاه سخن آمدند.
«محمود جعفری» نخستین سخنرانی بود که پرداختهای شعرپاره و کوتاهسرایی او را در کتاب (کابوسهای رنگی) مورد بررسی قرار داد، او بینش و پرداخت او را در این مورد موفق خواند و کاربُرد بیش از اندازهی فعل را در این شمار کارهای او از ویژهگی کار او قلمداد کرد.
سپس «مجیب مهرداد» به این بهانه روی چند تا از نارساییهای ادبیات افغانستان از جمله ایستایی فصلنامهی تخصصی «خط سوم» اشاره کرد. او در بارهی درونمایهها و نگاه شریعتی به شعر و شعر دههی چهل ایران و همخوانی شماری از شاعران با شعر آقای شریعتی پرداخت.
و «کاوه جبران» درنگ کوتاهی به گونهی پرداخت و ساختار چند تا از شعرهای گردآورد «گریههای مریم مصلوب» داشت، آقای جبران سلیقه و برخورد شاعر با فضا و کشفها را یکدست و ویژهی خودش خواند.
پس از آن از «سید ابوطالب مظفری» به عنوان یکی از همراهان روزهای مهاجرت دُکتر شریعتی؛ خواهش شد تا در پیوند به شناخت هرچه بیشتر آقای شریعتی گپهایی داشته باشد.
آقای مظفری نخست به چند تا از نارسایی برگزاری برنامههای ادبی در افغانستان اشاره کرد و ریشههای آن را جدی نگرفتن ادبیات قلمداد کرد. سپس پیرامون شخصیت و جایگاه ادبی دُکتور شریعتی پرداخت و او را شاعری خواند که آدم بودنش از همه مشخصههای شخصیتش پیشی میگیرد. او با توجه به کرکتر فرهنگی دُکتر شریعتی افزود: «آدمهایی که شاعر هستند در جامعهی فرهنگی ما بیش هستند؛ اما آدمهایی که مانند شریعتی آدم هستند خیلی به ندرت به دید میرسند.»
با توجه بر این که این برنامه بیشتر روی بازخوانی و از نوشناسی دُکتر حفیظ شریعتی تکیه داشت؛
دردری
baran
mowafaq bashid jalab va zeba qalmatan por ronaq va dastan por tavan bad