نویسنده: حفیظ بشارت
به یقین نصف کل جامعه انسانی را در کره ای خاکی بنام زمین زنان تشکیل می دهد. وقتیکه نصف جامعه بشری عبارت از زنان است، پس نصف جامعه فعلی افغانستانی را نیز زنان تشکیل می دهد. اما این زنان به مثابه یک قشر عظیم از جامعه بار سنگین و عظیمی را با شانه های استوار شان حمل می کنند و در مسایل مختلف با مردان شانه به شانه مسیر دشوار زندگی را می پیمایند.
البته در بسا مواردی است که زنان تقریبآ همه مشکلات زندگی را به تنهایی حمل می کنند و در جامعه بشری به وفور دیده می شوند که زنان تقریبآ در همه موارد فعالانه سهم می گیرند وگاهی نقش یک زن را بازی می کند و هم گاهی نقش زن و مرد را ، البته در تمام نقاط جهان وبخصوص در جامعه مترقی غرب این نوع زنان بسیار دیده شده است که به تنهای زندگی می کنند و در چگونگی مشکلات زندگی به تنهایی نقش آفرینی می کنند، و کودکان را به تنهای بزرگ می کنند.
در جامعه کنونی افغانستان نیز زنانی زیادی هستند که همه بار سنگین زندگی را به تنهایی حمل می کنند. مسوول تامین مصارف زندگی همه ای فامیل شان هستند و در حال حاضر بعد از جنایات اتفاق افتاده از سوی گروهای جنگسالار واشغال افغانستان برای چندمین بار، تعدادی زنانی که شوهران شان را از دست داده اند، مشکلات زندگی را به تنهای حمل کرده و می کنند.
اما تعدادی دیگری که مسئولیت های کمتری در زندگی دارند از راه های مختلف مورد خشونت های جسمی ، روحی ، تبعیض ، شکنجه ، زندانی ، بریدن اعضای بدن مانند گوش و دماغ، مواجه می شوند که وزنه بزرگی چندین برابر و سنگین تر و غیر قابل تحمل تر میباشد. بناً مشکلات فعلی زنان را آنچه از دید من برجسته است بصورت مختصردر چند پاراگراف خدمت تان ارایه مینمایم !
۱: نقش دین و مذهب :
وقتی صحبت از دین می شود ویا پای دین و مذهب در چالش ها و مشکلات زنان که بخشی عظیمی از جامعه انسانی در کل و زنان افغانستان بخصوص دخیل دانسته می شود، یقیناً منظور دین اسلام و ساییر ادیان است که در تمام جامعه بشری و جامعه کنونی افغانستان مانند یک میکروب کشنده ریشه دوانده است.
گرچند نقش دین در جامعه های مترقی مانند کشور های غربی کمرنگ شده اما در واقع عامل همه بد بختی کنونی زنان افغانستان همین دین است که بصورت وحشتناک زنان را به یک برده جنسی تمام عیار مبدل ساخته و یا در اکثر خشونت های غیر انسانی از سوی مردان نقش برجسته دارد.
وقتیکه عامل اصلی همه بد بختی زنان ستمدیده افغانستان دین باشد، پس به معنی این است که همه زنان در کشور های اسلامی مشکلات مشابه دارند و از همین ناحیه رنج می برند. یقینآ زنان کشور های اسلامی داستانی مشابهی با زنان افغانستان دارند و در بسیاری از کشورها مانند عربستان سعودی که دین بصورت وحشتناک حاکم است، شرایط زنان در ان کشور بدتر از شرایط فعلی زنان افغانستان می باشد.
از سوی دیگر زنان در کشور های غیر اسلامی، بجز بعضی کشور های مترقی غربی امپریالیستی، در همه کشور های دیگر جهان از شرایط مشابه برخوردار اند. در بعضی کشور های افریقای و کشور های جنوب آسیا هنوزهم دین عامل اصلی همه بدبختی های زنان بشمار می رود. گرچند به ظاهر اکثر کشورها از حقوق زنان صحبت می کنند و برعلیه همه نابرابری های اجتماعی مبارزه می کنند. اما این مبارزه ها و صحبت ها همه نمایشی است و در عمل چیزی بنام مبارزه علیه نابرابری های اجتماعی و بخصوص حقوق زنان، انواع خشونت ها علیه این قشر و غیره دیده نمی شود.
افغانستان بیشتر از یک دهه است که از سوی بعضی کشور های مترقی غربی اشغال شده است و شعار های دموکراسی و حقوق زنان سر داده شده و می شود. صدها انجوی حقوق بشری و حقوق زنان در راستای نابرابری ها و چالش های موجود علیه زنان در افغانستان مبارزه می نمایند. در واقع این مبارزات در همسویی با دین اسلام و مطابق به شریعت اسلامی انجام می شود و بیشتر از پیش در له کردن زنان نقش بازی می کنند. وقتیکه این مبارزات حقوق بشری در همسوی با دین اسلام و شریعت اسلامی انجام پذیرد، مبارزه علیه نابرابری ها و چالش های زنان نیست بلکه بیشتر از پیش در نقض آشکار حقوق زنان است و زنان را بیشتر از پیش در تنگناه قرار داده ، بجای کاهش خشونت ها، بیشتر باعث افزونی در پدیده خشونت و نفی حقوق زنان می شوند.
۲: طالبان و نیروهای جهادی در قدرت:
موضوع طالبان و جهادی های درگیر در افغانستان هم یک موضوع جدید نیست، تقریبآ این چالش هم از طولانی ترین معضله های زنان در این آواخر به شمار می رود. در طول چند دهه همواره زنان از سوی این گروههای بحران آفرین مواجه بوده اند، این انسان های مسلمان نما همواره زنان را تنها منحیث یک برده جنسی فراتر از آن در نظر نگرفته وتنها بخاطری رفع نیاز مندی های جنسی اش استفاده می کنند. که حتی رهبران جهادی و طالبی هر کدام دارای چندین زن مشروع و نامشروع میباشند.
و همه در مورد زنان در کل و زن های خود شان بخصوص دید مشابه دارند که آن عبارت از یک وسیله رفع نیازمندی جنسی است. تمام مرتجعین حاکم در کشور همراه با نهاد های جامعه مدنی مذهبی تحت نظر نیروهای امپریالیستی قوانین زن ستیزانه ی زیادی را تصویب کردند که مانع خروج زنان از خانه و یا زنان را منحیث یک شی بی جان به خانه نگهداشته از همه حقوق انسانی شان محروم بسازند. در واقع نگهداشتن زنان در خانه به معنای استفاده آنان در شب است و تنها از این طریق می خواهند نیاز مندی های جنسی شانرا مرفع کنند و بس.
از طرف دیگر در چند دهه گذشته بخصوص در دوران حاکمیت گروه های جهادی و طالبان بالای زنان رنجدیده افغانستان چنان ستم شده که در تاریخ بشریت کمتر چنین جنایات اتفاق افتاده است. برعلاوه شرایط کنونی هم چندان تفاوتی با گذشته یعنی دروان حاکمیت دژخمیان جهادی و طالبی ندارد. هنوز هم این گروه ها با همان نقاب دین ، جهاد و غیره در سرتاسر افغانستان مصروف جنایات اند و در بردگی کشانیدن زنان نقش بازی می کنند. در واقع زنان در حال حاضر در شرایطی قرار دارند که در دوران حاکمیت جهادیها و طالبان قرار داشتند. شرایط زنان به همان اندازه تکان دهنده است که در چند دهه گذشته بود. علاوتآ زنان تنها در مناطق ناامن نیست که مورد خشونت ، تجاوز، قتل، سنگسار و جنایات دیگر قرار می گیرند بلکه در اکثر مناطق تحت حاکمیت رژیم پوشالی کرزی نیز شدیدآ تحت فشار قرار دارند.
در حقیقت در مناطق تحت حاکمیت رژیم دست نشانده تنها ماهیت ستم بر زن متفاوت است. در این مناطق زنان از سوی آدم های ریش بلند و باشکل و شمایل محلی نه بلکه از سوی نیکتایی پوشان که در ظاهر خویش را مترقی می دانند و بعضآ در موسسات انجویی تحت حمایت غربی ها فعالیت می کنند بر زنان شان به اشکالی مختلف ستم می کنند. در واقع خشونت های خانوادگی ، ازدواج های اجباری ، تبعیض ،طلاق و اکثر مشکلات در همین مناطق یعنی تحت حاکمیت دولت بیشتر از مناطق دور دست و نا امن است.
بنآ در شرایط کنونی طالبان از یکطرف ودولت رژیم دست نشانده که در دست همان جنایت کاران جهادی اند از طرف دیگر، زنان را بصورت وحشتناک سرکوب می کنند تا از این طریق توانسته باشند شرایط را طوری به یک فضای رعب و حشت تبدیل نمایند وهمراه با هزاران جنایت دیگر از قبیل سنگسار ، شلاق ، بریدن اعضای بدن از قبیل گوش و دماغ شرایط را وخیم تر ساخته و زنان را بیش از پیش به یک برده جنسی تبدیل نمایند.
۳:مسمومیت دختران دانش آموز:
باری دیگر مسمومیت تعدادی از دانشجویان دختر از سوی یک عده از انسان های خودفروخته، قلب تعدادی کثیری را بدرد آورد ، یقیناً این موضوع یک مثله ای تازه نیست بارها حوادث مشابه در چهار گوشه افغانستان اتفاق افتاده و عده ای کثیری را از ادامه زندگی باز نگهداشته است. چنین حوادث در واقع برای نقض آشکار حقوق زنان و کنترل آنان از سوی یک عده انسان های دینی به پیش برده می شود. در یک هفته گذشته نزدیک به صد دانش آموز دختر در شمال افغانستان مسموم شده اند.
در بعضی موارد، جنایات مشابه در ولایاتی چون غزنی ، بلخ ، کندز ، کاپیسا ، کابل ، خوست ، بامیان ، سری پول از سوی افراد ناشناس که گویا مربوط به گروه وحشی طالبان اند انجام پذیرفته است. اما هیچ سندی در دست ندارند که ثابت کنند واقعآ پشت این قضایا طالبان قرار دارند یا … ممکن است این حوادث بعضی ها را بصورت حقیقی از رفتن به مکتب باز نگهدارد اما مطمعیناً تعدادی شجاعانه به ادامه تحصیل خواهند پرداخت و علیه همه بی عدالتی ها ایستادگی خواهند نمود.
جالب اینجاست که سخنگوی وزارت معارف دلیل مسمومیت را آلودگی هوا دانسته و این آلودگی با آن میکروب های هزاران گیلو گرامی گو در کابل باعث مسمومیت نشده، بلکه در ولایت شمالی که هوایی نسبتاً مناسب تر از کابل و قندهار دارد، چنین اتفاق مسخره ای میافتد، این دردی است که با شونیزم گره خورده و رد پای برادر راضی و ناراضی وزیر معارف در آن گره خورده است.
علاوتآ در یک سال بیشتر از هزار نفر از دانش آموز دختر در گوشه و کنار افغانستان مسموم شده اند این رقم رقم کمی نیست که تنها در ولایت تخار بیشتر ۷۰۰ نفر به وسیله ای مواد سمی مسموم شده است.
حادثه کنونی بشمول حوادث گذشته می تواند در ذات خویش دلخراش باشند و ممکن است تعدادی کثیری را از طریق این تهدید ها از ادامه تحصیل باز داشته و مانع دست یافتن دختران به اهداف زندگی شان شوند.
در واقع هدف از انجام چنین جنایات به معنای منع نمودن دختران از مکتب وادامه تحصیل شان است ، منع شدن از تحصیل به معنای بازماندن از اهداف بلند مدت وتبدیل شدن به برده جنسی است. بنااً هرگاه زنان نتوانند تحصیل کنند و علم کسب کنند، وجود آنها بجز از برده جنسی وتولید مثل دیگر در جامعه نیاز نیست و همیش در بهره بردن جنسی، جامعه مرد سالاری مورد سوء استفاده قرار گرفته میشوند.
یاد آوری دیگر، در گذشته نیز انسان های دینی به اشکال مختلف تلاش نموده اند که مانع ادامه تحصیل دختران شوند و حتی کوشیده اند که این طبقه محروم را از حقوق اساسی شان به دور نگهداشته و از حقوق انسانی شان محروم بسازند. گرچند تا حدی موفق بوده وتوانسته اند در اکثر ولایت تحت نام اسلام ، سوء استفاده از قوانین شریعت ، طالب، نا امنی ، حرام، مانع خروج زنان از خانه شوند واز رفتن به مکتب محروم نمایند و در نهایت این دژخمیان و زن سیتزان قادر نیستند به این آرمان های پوسیده دست پیدا بکنند. چون طرف یا سوژه ها یکی دوتا نیست بلکه میلیون ها انسان به معنای نصف کل جامعه افغانستانی است. بنااً به این اهداف خاینانه هیچگاه دست نخواهند یافت، دختران فعال و قوی افغانستان همراه با صدها زن فعال دیگر در مقابل چنین جنایت ها شجاعانه ایستادگی نموده و مبارزه خواهند نمود.
۴: ازدواج های اجباری ، تعدد زوجات و بد دادن ها:
شاید کمتری زنی را یافت که به خواست خودش، مستقلانه و باصلاحیت کامل بزرگترین تصمیم زندگی اش را یعنی ازدواج، گرفته باشد. حتا احتمال اش است که بیشتر از ۹۰ فیصد از زنان بدون اینکه خبر شوند به شوهر داده شده اند و یا اینکه بصورت غیر انسانی مانند اشیایی بی جان معامله شده اند. حتا مترقی ترین زنان نیز، دختر خانواده اش را مجبور به ازدواج اجباری کرده، یا بشکلی در ازدواج اجباری نقش گرفته است.
بد دادن یا بدلی دختر با دختر، مشخصآ تبدیل دختر در مقابل دختر با دو مرد از دو خانواده هنوزهم یکی از نمونه های ازدواج اجباری است. اکثر خانواده ها بخاطر وضع اقتصادی نا مناسب و یا نبود پول کافی نمی توانند برای پسر شان زن بیگیرند، بنابراین ناگزیر اند بخاطر مصارف هنگفت ازدواج، دختر جوان ویا نوجوان خویش را، با خانواده که دارای شرایط مشابه باشد به بد می دهند یا خواهران شان را عروس هم دیگر می سازند. گرچند این نوع ازدواج ها فیصدی کمی از خشونت های خانوادگی را بخود اختصاص می دهد، اما گاهی در مناطق دور افتاده دختران طرفین بخاطر رویه ناسالم یک طرف مورد خشونت قرار می گیرند. هرگاه یک از دختر های بد داده شده مورد خشونت قرار بیگیرد، مستقیمآ طرف دیگر قضیه نیز شکنجه می شود.
از سوی دیگر تعدد زوجات که تعداد حداقل به چهار زن می رسد از عمده ترین خشونت های خانوادگی به شمار می رود. اکثر مردان که دست شان به جیب اش می رسد به تعدد زوجات می پردازند. مهمتر از همه قانون مدنی افغانستان که یکی از قوانین برجسته تر از دیگر قوانین ارتجاعی است هم تعدد زوجات را به شکلی قانونی خوانده است. در واقع قانون مدنی نه، بلکه قانون اسلامی است، زیرا این قانون از قوانین اسلامی ماخذ شده که مشخصآ مطابق به ماده ۸۶ به مردان پولدار اجازه داه است که چندین نفر را به زنی بگیرد. در واقع زن اولی هیچگاه رضایت نمی دهد تا شوهرش زن دوم بگیرد و زن دوم هیچگاه نمی خواهد که مرد زن دار را به شوهری بگیرد، این نارضایتی ها به یک بحران انسانی مبدل می شود، نهایتآ یکی از زنان باید قربانی شوند، خشونتی که منجر به خود کشی یا به طلاق می انجامد. گزارش های تحقیقی سازمان های بین المللی نیز حاکی از آن است که اکثر زنان بعد از ازدواج های اجباری خود کشی می کنند یا اینکه از سوی خانواده شوهر به بدترین شکل مورد اذیت و آزار قرار می گیرند.
علاوتآ ازدواج های قبل از وقت ، لت و کوب ، قتل ، تجاوز و غیره خشونت های است که زنان در اکثر مناطق کشور با آن روبرو هستند. همه ساله این نوع خشونت ها و خشونت های مشابه بدلیل نبود دستگاه قضایی انسانی و ادارات ذیربط سالم افزایش پیدا می کند. هنوز هم افغانستان یکی از کشور های است که بیشترین و بد ترین خشونت علیه زنان در آن صورت می گیرد. در تازه ترین خشونت ها علیه زنان ، یک دختر جوان به جرم ارتباط جنسی نامشروع از سوی برادرش به قتل رسیده و چند روز قبل مردی زن جوانش را بر اثر خشونت های خانوادگی سر بریده است.
چند روز قبل تر هم مردی زن و مادر زنش را براساس خشونت های خانوادگی به قتل رسانده بود. البته این ها نمونه ای از خروار است در واقع انعده از حوادث که به رسانه ها راه میابد ویا از طریق کدام رسانه تحت پوشش قرار می گیرد، و بسیاری از قضایا یا جنایت های افراد قبیلوی بالای زنان بوسیله ای طالبان و یا متنفزین قومی حل و فصل می گردد و از درز آن به رسانه ها جلوگری به عمل میایید.
حرف پایانی:
همه ساله ویا مشخصآ در چند ماه اول سال جاری ده ها مورد خشونت علیه زنان به فجیع ترین شکل آن به ثبت رسیده که همه جنایات علیه زنان در حضور دهها هزار ارتش اشغالگر و موسسه های دفاع از حقوق زنان و کیمیسون مستقل حقوق بشر اتفاق افتاده است. هنوزهم اشغالگران آنچنانیکه در روز های اول اشغال از حقوق زنان و از آزادی زنان صحبت می کردند صحبت می کنند ، دست آورد های کنونی را نسبت به وضعیت زنان برجسته و حائز اهمیت می دانند. نیروهای اشغالگر غربی سال ها قبل زمانیکه تجاوز بر افغانستان را از طریق تامین حقوق زنان و آزادی زنان مشروعیت دادند حالا پس از سالها که حتا پلان خروج را هم به سر نمی پرورانند تهدید می کنند که با خروج ما نه تنها وضعیت زنان وخیم خواهد شد، بلکه افغانستان در گیر جنگ های قومی و قبیله ای خواهد شد و حکومت کنونی دست ساخته شان که سالها میلیارد ها یورو را به مصرف رسانیده، قادر نیست امنیت نسبی را در افغانستان تامین بکند و یا از جنگ حتمی قومی و مذهبی جلوگیری نماید.
سال ها است که نیروهای مستقر اشغالگران در افغانستان از آزادی زنان ، بقدرت رسانیدن زنان ، تعلیم و تربیه زنان وغیره سخن می راندند چنانچه تا هنوز یعنی بعد از گذشت سال ها بازهم بر همین گفته های شان تاکید و تکرار می نمایند. که هدف اصلی و اساسی حضور ما در افغانستان برعلاوه جلوگیری از جنگ داخلی همین مسئله است. یعنی آزادی زنان، گرچند در جریان حاکمیت طالبان زنان قادر نبودند منحیث یک انسان در اجتماع حضور پیداکنند و یا به مکتب و دانشگاه بروند. اما در حال حاضر وضعیت زنان بنا به حاکمیت فقر ، آواره گی ، حقارت ، خشونت ، گوش ودماغ بریدن ها و حتا خودکشی ها بدتر از دوران رژیم طالبان است. چنانچه اگر به دقت شرایط فعلی زنان را با گذشته مقایسه کنیم، اوضاع زنان در جریان نظام های چون امارت اسلامی و جمهوری اسلامی شبیه هم میباشد و تفاوتی آنچنانی که بادار و مزدور از آن صحبت به عمل میاورند دیده نمی شود.
از سوی دیگر موسسه های حقوق بشری مربوط به نیروهای خارجی اشغالگر مدت ها است که طی گزارشی وضعیت زنان را پس از خروج نیروهای اشغالگر نگران کننده توصیف کرده و می کنند. وباخروج نیروهای ناتو از افغانستان وضعیت زنان بیش از پیش وخیم دانند. حال سوالیکه بایست از اشغالگران و موسسه هاو انجو ها اش پرسید این است که در بیشتر از یک دهه حضور در افغانستان چه تغیرات ارزنده در زندگی زنان بوجود آمده است؟
آیا حضور دهها زن را از میلیون ها زن تحت ستم در اجتماع و سیاست و ادامه تحصیل اندکی از دختران مکتبی را از میلیون ها نفر همین را شما دست آورد می دانید ؟
اگر به دقت بنگریم ، شرکت دختران در کلاس های مکتب و دانشگاه این دست آورد شما نیست بلکه براثر سعی و تلاش خود شان وهم چنین جامعه و خانواده شان است که اجازه داده شده، دختران شان به بیرون از خانه قدم بردارند و به درس و تحصیل بپردازند. اگر اشتراک زنان در سیاست ، به تحصیل پرداختن اندکی از دختران کاری شما است و گفته های حقیقت است. پس شما چرا قادر نیستید در مناطق مانند هلمند ، قندهار وساییر مناطق جنوبی شرایط را برای ادامه تحصیل دختران مهیا سازید. چرا زنان و دختران حتا نمی توانند بدون محرم به بیرون بروند چه رسد به مکتب و دانشگاه.
بنابراین در مناطقی که دختران مکتب و دانشگاه می روند وبدون محرم بیرون از خانه قدم برمی دارند، قبل از اشغال از سوی شما نیز مکتب می رفتند، دانشگاه می رفتند و کاملآ حق داشتند بیرون از خانه قدم بردارند. اما سخن پرانی های شما و تبلیغات انجویی شما کاملآ دروغ و فریب دهنده است. هیچ عقلی سلیمی چنین یاوه گویها را باور نخواهد کرد زیرا حقیتآ شما بخاطری آنچیزی که در ظاهر به رسانه ها ارایه می کنید نیامده اید، بلکه اهدافی شومتری را دنبال می کنید.
بنابراین تا فرهنگ قبیله ای و زن ستیزانه در افغانستان وجود دارد و مردم بدوی به فرهنگ بدوی اعراب وابسته است و تا تغیرات اساسی بنیادین بوسیله ای نیروی مترقی ایجاد نگردد و جامعه افغانستان از اشغال رهایی نیابد و به یک جامعه بی طبقه و نوین مبدل نگردد. همین آش است و همین کاسه.
زنان همچنان یک نیروی تحت ستم و قربانیان تاریخ باقی خواهد ماند. بنآ تنها راه نجات زنان تغیری اساسی در ریشه نظام و جامعه است که باید بوجود آورد و جامعه افغانستان را به یک جامعه مترقی و مدرن مبدل ساخت، دست دین و سوره انسا را از زندگی زنان کوتا باید کرد. که این کار ها تنها بوسیله ای نیروی مترقی چپ امکان پذیر است.