نویسنده : اسدالله باران برومند
امروز ۲۳ حمل مطابق ۱۲ اپریل قرار است نمایشگاه چیدمان را تحت عنوان ” دروغ آزادی” در تپه قمبر شهرک امید سبز برگزار کنم. طی سه هفته کار و تلاش جلسه و برنامه ریزی بالاخره امروز منتطر دوستانم هستم که صبحانه با هم یک جا خورده و همگی به طرف شهرک برویم. تشویش من از امنیت و وضعیت آب و هوا بود.
این چیدمان در سال ۲۰۱۱ در مرکز فرهنگی فرانسه از طرف وزارت اطلاعات و فرهنگ و وزارت معارف ممنوع نمایش شده بود. آنها چیدمان ام را ویران کرده بودند، نمایشگاهم را بسته و خودم را به بدترین و مزخرف ترین کلمات و حالات، توهین و تحقیرم کرده بودند. پس دیروز یعنی پنجشنبه با جمعی از دوستانم موضوع را با حوزه ۱۳ امنیتی پولیس و تولی مربوطه شهرک درمیان گذاشته بودیم. اما امروز نگرانی ام در مورد بیننده ها بود که مبادا بدبرداشتی و سوتفاهمی بوجود بیاید.
آب و هوا هم هر لحظه تغییر می کرد. گاهی ابری و گاهی آفتابی اما من به آفتاب نیاز داشتم. چون این چیدمان به فضای آرام و بدون باد و حرکت نیاز داشت. از طرفی این چیدمان در فضای آزاد بود. بدون سقف و در ویرانه ای…
صبح ساعت ۸ همگی حرکت کردیم. با یک موتر ” داینا” و همه وسایل مورد نیاز. بعد از ساعتی به جای مورد نظر رسیدیم. و کارمان را آغاز کردیم.
۹ تا چادری و یک لنگی. با حالات و فرم های مختلف چیدمان را تشکیل می داد.
تا ساعت ۱ به خوبی و آنچنانی کار ما تمام شد. نان چاشت مانرا خوردیم و منتطر بیننده ها شدیم.
تپه قمبر محلی که همه بیننده ها با مشکلات زیاد توانستند بالاخره پیدا کرده و آمدند.
در ساعت ۲ همگی جمع شدیم و من در مورد کار و نمایش و ایده انستالیشن و چادری و لنگی و جای انستالیشن صحبت کردم. بعد از من هنرمند مهدی حسن زاده و حسین بیوک و نبیله هورخش نیز صحبت کردند.
نمایشگاه به خوبی و زیبائی شروع و تمام شد. از اینکه با همکاری دوستان هنرمندم توانستم نمایشگاه را برگزار کنم خیلی خوشحالم.
در حدود ساعت ۳:۳۰ چیدمان را برداشتیم و به خانه من برگشتیم تا در مورد پلان های بعدی و نمایش های دیگر دوستان هنرمند صحبت کنیم.
دلایل اینکه چرا ویرانه تپه قمبر را برای نمایش انتخاب کردم:
اول اینکه همیشه همه نمایشگاه ها در داخل گالری ها و موزیم ها… بوده اند. اما کاری را که من می خواستم بکنم در درون گالری و موزیم ها نمی شد حتی در موردش فکر کرد. ویرانه تپه قمبر مکان بسیار مناسبی بود که تاثیر و زیبائی چیدمان را صد برابر تکمیل می کرد.
بعلاوه دوست دارم اینکه وقتی در مورد فاجعه سخن می گوییم از دور در موردش قضاوت، فکر و سخن نکنیم. باید در خود فاجعه باشیم تا حقیقت و واقعیت خود فاجعه را کاملا درک و زندگی کنیم.
من چیدمان ام را در خود فاجعه بردم و ساختم تا حقیقت فاجعه فراموش شده را به تصویر زنده کنم.
اینکه چرا این چیدمان ساختم خوب است که جوابش را در این بیانیه هنری ام دریابید:
دروغ آزادی
واقعیت همیشه در جائی است که حقیقت هست. اما اگر حقیقت زیرپا شده باشد، به گونه های مختلفی تغییر و تعریف شده باشد و از آن نقابی برای ننگ بار ترین و ساده ترین زندگی ساخته شده باشد؛ واقعیت نیز آنگونه خواهد بود.
دروغ آزادی تنها عنوانی است که می تواند این فاجعه را تعریف کند. فاجعه پوشانیدن حقیقت بدست خودمان. نقابی که هرکسی از حقیقت ساخت و بر سرمان کوبید. ما نیز آنها را پوشیدیم، لذت بردیم و واقعیت مان را از آن ساختیم.
اسلام- دموکراسی- زن- مرد- تروریسم- جنگ- صلح…………
نقابهایی که از این واژه ها برسرمان کوبیده شده، واقعیت هائی است که با دلخوشی آنها را پذیرفته ایم. به راستی این حقیقت ماست؟ در این میانه ما درکجا ایستاده ایم؟
آزادی، برابری…. آنچه هستند که از این نقابها به ما رسیده اند. اما آیا آنها همان حقیقت آزادی و برابری اند و یا……
این است که می گویم نه! دروغ!
حقیقت هیچگاهی دروغ نمی گوید. اسلام و دموکراسی نیز… این نقاب هایمان است که دروغ می گویند.
دروغ آزادی!
آزادی خود دروغ نیست بلکه حقیقتی است که بشر را به اشرفیت می رساند. اما این دروغی که امروز آزادی به ما می گوید واقعیت های متولد نقابهاست. نقاب های دروغگو!
و نقاب های برداشته شده از آن دروغگوتر!
برداشتن نقاب دروغ ترین واقعیتی است که ما تجربه اش کرده ایم، تجربه می کنیم و تجربه خواهیم کرد.