زندگی میان آخور و سرگین
نویسنده: علیزاده مالستانی
از شتر پرسیده شد که گردنت چرا کج است؟ پاسخ داد: کجایم راست است که گردنم کج نباشد.
داستان افغانستان نیز از این قبیل است؛ یعنی کجای افغانستان درست است؟ امنیت است؟ عدالت اجتماعی و وحدت ملی است؟ بازسازی و آبادانی است؟ استقلال سیاسی وفرهنگی است؟ رشوهخواری و فساد اداری نیست؟دزدی واختلاس، غصب املاک دولتی و اموال و حقوق مردم نیست؟ تبعیض نیست؟ رعیت مظلوم توسط دولت مردان و مامورین پایین رتبه آزار و اذیت نمیشوند؟ و…؟
از چیزهای که انسان از آن سخت رنج میبرد، کثافت و آلودگی شهرهای افغانستان است؛ وقتی آدم کوچهها و جادههای شهرهای افغانستان را میبیند، باور میکند که این مردم در قرون اولیه، در حال توحش زندگی میکنند؛ مثل حیوانات که در طویله بالای سرگین خود میخوابند، کوچهها و جادههای شهرهای افغانستان را که بگردی، میبینی که دهان مستراحها از دو طرف کوچه و جاده باز است، مواد غایط با بول و آب استنجا یک جا شده، میان کوچه و جاده را فرا میگیرد، دو جوی که از دو طرف کوچه کشیده شده، پر میشود از نجاسات وکثافات، درفاصلهی نیم متری آن مغازه داران، به راحتی و بدون هیج کراهتی، نان و چای و غذای خود را نوش جان میفرمایند، و از همان آبهای نجسی که از مستراح بیرون آمده، با کاسه یا بیلچه پیش دکانهای خود را آب پاشی میکنند، در حالیکه قطرات آن در میان دکان روی مواد خوراکه و غیره اصابت میکند.
چیپس فروشان وبولانی فروشان، درلب همین جویهای پر از نجاست، بساط خود را پهن میکنند، در تابلوها نوشته است که” سوپر آیسکریم”، آیسکریم فروشان، آیسکریم خود را به فروش میرسانند، در میان کوچههای تنگ و باریک که زن و مرد در حال رفت و آمد هستند، بعض مردان را میبینی که روی خود را طرف دیوار کرده شاش میفرمایند، وقتی شاشش تمام شد، دستی در بند ازار دستی دیگر در میان ازار با خاک خشک حشفۀ خود را خشک میفرمایند،
از پهلوی ساختمانهای بسیار زیبا و بلندی که برای زیباسازی آن چه قدر تفنن به کار برده شده و هنر به خرج داده شده و پولهای گزاف به مصرف رسیده، که عبور نمایی، میبینی که پر است از نجاست و کثافت، لجن و بویهای گند و مشمئز کننده، حدس میزنی که جناب آقای کرزی که رییس جمهور مملکت است، از همان مستراحهای قدیمی استفاده میفرماید؛ مستراحهای که مواد درونی آن به بیرون و در میان کوچه و جاده جاری میشود و در میان آن مقداری سنگ و کلوخ برای استنجا و مقداری خاک برای خشک کردن عورت آماده است.
از میان شهر کابل و غزنی رود خانههای کشیده شده است، ولی به جای آنکه مایهی زیبایی شهر باشند، شهر را سخت قبیح المنظر ساختهاند، چاهها و جویهای بدر رفت از دو طرف رود خانه، به طرف رود خانه مسلط اند و رودخانه پراست از مدفوع انسان و سگهای بیکار ولگرد و گِل و لای و مرداب، عفونت و آلودگی.
به نزدیک هر شهری که برسی، میبینی که در تابلو نوشته شده است که: در فلان شهر زیبا خوش آمدید؛ مثلا از غزنی که به طرف کابل بروی، نارسیده به کوته سنگی در تابلو میخوانی که به شهر زیبای کابل خوش آمدید، وقتی به شهر میرسی، میبینی که چیزی که وجود ندارد، فقط زیبایی است؛ جادههای قبیح المنظر و کوچههای ناپاک و آلوده را میبینی.
در تابلوهای حمام میخوانی که: پاکیزه حمام، عصری حمام، لوکس حمام، حمام مدرن و…، وقتی بین حمامها بروی، میبینی بویهای گند و مشمئز کننده، چرک و کثافت و آلودگی است، به جای آنکه آدم خود را پاک کند و با نشاط و طراوت از حمام بیرون آید، با دل ملول بیرون میآید.
وزرای مملکت، شاروال صاحبان و مامورین بلند رتبه، وقتی اراده میفرمایند از خانه بیرون شوند و به دفتر کار خود بروند، به سر و وضع خود کاملاً رسیدگی مینمایند و به صورت استاندارد بیرون میشوند؛ موهای سر را آن چنان شامپو و روغن میزنند که مثل آینه در مقابل آفتاب برق میدهد، ریش را آنچنان از بیخ میتراشند که به دختر دو هفت ساله میمانند، نیکتایی به عرض یک وجب و طول یک متر، پر از نقش و نگار همانند مار، در گردنشان آویزان و روی سینه و شکمشان کشیده شده، کرتی و پتلون تازه از زیر “اوتو” بیرون آمده و کفشها را آنچنان پالایش کرده که مثل آیینه در مقابل آفتاب درخشش میدهد. اما همینکه پای خود را از دروازه خانه بیرون میگذارند، روی نجاست و مدفوع میگذارند و چه بسا نیم پاو ناسوار در دهان شان. اینها فقط به خود و داخل خانهی خود رسیدگی میکنند و از بیرون خانهی خود بیخبراند.
داستان این حضرات، داستان طاووس است که حضرت علی(ع) توصیف کرده است:
“و از شگفت انگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس است که آن را در استوارترین شکل موزون بیافرید، و رنگهای پر و بالش را به نیکوترین رنگها بیاراست، با بالهای زیبا که پرهای آن به روی یگدیگر انباشته و دم کشیدهاش که چون به سوی طاووس ماده پیش میرود، آن را جون چتری کشوده و بر سر خود سایبان میسازد، گویا بادبان کشتی است که ناخدا آن را بر افراشته است.
گویا نیهای پر طاووس چونان شانههای است که از نقره ساخته، وِگِردیهای شگفت انگیز آفتابگونه که بر پرهای اوست، از زر ناب و پارههای زبرجد بافته شده است. اگر رنگهای پر های طاووس را به روییدنیهای زمین تشبیه کنی، خواهی گفت: دسته گلی است که از شگوفههای رنگارنگ گلهای بهاری فراهم آمده است، اگر آن را به پارچههای پوشیدنی همانند سازی، چون پارچههای زیبای پر نقش و نگار یا پردهای رنگارنگ یمن است. و اگر آن را به زیور آلات مقایسه کنی، چون نگینهای رنگارنگ است که در نواری از نقره با جواهرات زینت داده شده است.
طاووس با کبر و ناز راه میرود، با توجه به زیبایی جامه و رنگهای گوناگون پر و بالش قهقه سر میدهد، اما چون نگاهش به پای او میافتد، بانگی بر میآورد که گویا گریان است و فریاد میزند گویی او داد خواه است؛ زیرا پاهای چونان ساق خروس دو رگه، باریک و زشت است، و در یک سوی ساق پایش ناخنک مخفی روییده است.
طاووس لااقل پای زشت خود را که میبیند، فریاد بر میآورد، ولی حضرات عالی هرچند کثافات و زشتیهای کوچه و اطراف خانهشان را میبینند، متوجه زشتی آن نمیشوند.
دولتمردان ما گویی در کشورهای بیرون افغانستان اصلا مسافرت نکرده و ندیدهاند که سایر دولتها و حکومتها، در امر نظافت و زیبایی شهر و مملکت خود به قدری کار کرده و زحمت کشیدهاند که مملکت خود را چون بهشت ساختهاند، و مردم افغانستان نیز گویی در کشورهای خارج افغانستان مسافرت نکرده و ندیدهاند که مردم آن کشورها برای زیبایی و نظافت مملکت خود چه قدر اهمیت میدهند، که اگر سیگار بکشند فیلتر آن را روی جاده و کوچه نمیریزند.
مردم افغانستان به گونهی با کثافت و آلودگی و زشتی خو گرفتهاند، بویهای زشت و مشمئز کننده، آنچنان در مغز و جان این مردم نشسته، که حس تشخیص زشتی و زیبایی، بوهای بد و خوب را از دست دادهاند. جناب مولانای رومی بلخی آورده است که: شخصی کناّسه کاری میکرد؛ مستراحها را جاروب میکرد و سرزمینها و باغها میبرد، روزی گذر این مرد در بازار عطر فروشی افتاد، به محض آنکه بوی عطر در مشام او جای گرفت، بیهوش شد و افتاد، بازاریان جمع شدند، یکی دستش را میمالید، یکی پایش را و یکی قلبش را، ولی او همچنان بیهوش بود. درین هنگام برادر این مرد رسید، گفت کارش نگیرید، دوای اصلی او را میدانم، رفت یک مقدار سرگین انسان را آ ورد و در پیش بینی او گرفت، وی یک تنفسی کرد و به هوش آمد.
گویند امسال، شهر غزنه به عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن اسلامی، از سوی سازمان آیسسکو برگزیده شده و در تاریخ ۲۴/۱/۱۳۹۲ اولین اجلاس آن برگذار شده و وزرای اطلاعات و فرهنگ کشورهای اسلامی در غزنه حضور پیدا میکنند.
اگر قندهار را به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب میکردند و میلیونها دالر مصرف میکردند. مثل شهرهای اروپایی میساختند همچنانکه در جاهای دیگر مناطق دیگر جادههای پر پیچ و خم و شاهراه های حلقوی ساخته میشود. به گفتهای آقای جامع معاون شورای ولایتی غزنی شخص رئیس جمهور برای تأمین امنیت قندهار ۵۰ میلیون دالر را اختصاص میدهد؛ اما غزنی که افتخار جهان اسلام و ملت افغانستان می باشد حاضر نیست که برای بازسازی این ولایت پول اندکی را اختصاص بدهد. و به گفته وی، کریم خرم؛ رئیس دفتر رئیس جمهور به مقامات محلی غزنی گفته است که جشنواره سال ۲۰۱۳ غزنی در مدینه منوره تجلیل میگردد؛ نه در غزنی. اما کار پروژه قلعت تاریخی غزنین اگر امسال تکمیل نگردد. خطر جدی فروریزی این قلعت تاریخی وجود دارد و سال گذشته نیز برخی از دیوارهای تاریخی این قعله در اثر نم و رطوبت فروریخته بود.
از معرفی غزنی به حیث مرکز فرهنگ تمدن اسلامی بیش از پنج سال می گذرد؛ اما تاکنون کارهای چشمگیر و با کیفیتی در این ولایت صورت نگرفته و بارها مسئولین مرکزی به بهانه نظارت و بررسی پروژه های سال ۲۰۱۳ وارد این ولایت شده اند این سفرها بازدهی عملی نداشته است؛ بلکه بیشتر جنبه تشریفاتی داشته است.۱
پرسش این است که دولتمردان افغانستان، چه چیز ها را به عنوان میراث فرهنگی و نشانههای تمدن، بدانها نشان میدهند؟ کُوچههای پر از بول و غایط را؟ و یا جادههای پر از مرداب و لجن را آنها که در غزنه حضور یابند، جز انحطاط فرهنگی و عقبماندگی فکری، چیز دیگری را نمیبینند.
فرهنگ و تمدن چیست؟
فرهنگ را گفتهاند که: مجموعهی از باورهای اعتقادی، فلسفه، علوم، هنر، آداب و رسوم است. و تمدن بر وزن تفعّل، در مقابل توحش به کار برده میشود؛ یعنی حالتی از ارتقای فکری است که بشر خود را از حالت توحش، به مرحله انسانی رسانده، خوی، عادات و آداب انسانی را کسب کرده است.
آیا وضعیت شهرهای افغانستان و ازآن جمله شهر غزنی که پایتخت تمدن فرهنگ و تمدن اسلامی است، کمترین همخوانی و همنوایی با تمدن دارد؟ آیا انسانی که در شهر زندگی میکند و خوی و آداب شهری را آموخته است، چگونه در کوچههای پر از عبور و مرور زن و مرد، شاش میکنند، بعد یک دست در بند ازار و دست دیگر در میان ازار، با خاک عورتش را خشک میکنند؟ آیا تمدن این است که در فاصلهی یک متر با سرگین و نجاستی که از میان مستراحها در جویهای دو طرف کوچه جاری است، بدون هیج کراهتی، نان و چای و غذا خورده شود؟ آیا تمدن این است که جناب وزیر صاحب، شاروال صاحب، مامورین بلند رتبهی که با کش و فش و تشریفات، از خانهاش بیرون میشوند، پای مبارکشان را روی لجن و نجاست میگذارند و هیچگونه نفرت و کراهتی در دل ندارند؟
مقصر کیست؟
گفته میشود که افغانستان و جاپان در یک روز استقلال خود را کسب کردهاند. جاپان خود را در چه مرحلهی از پیشرفت رسانده و افغانستان چه اندازه عقب مانده است.
مقصر کسانی هستند که خود را صاحب این مملکت میدانستند؛ یعنی امرا و اولوالامرهای واجب الاطاعه، نیکهها والمتوکل علی اللهها و باباهای ملت؛ آنهای که کافرستان را، نورستان درست میکردند، و مردم را از نو مسلمان میکردند و درست مسلمان میکردند. مگر اینها را چه میشد که به جای کشتار و نسل کشی، غصب املاک مردم، نوکری و عیاشی و خوش گذرانی، برای مردم و این مملکت کار میکردند؟؟!!، سطح فکریی مردم را بالا میبردند که لا اقل جای شاش کردن خود را میدانستند؟ کشوری که سرشار از معادن و ذخایر زیر زمینی است، مردمش چرا این قدر گرسنه و عقب مانده باشند؟
حقیقت امر این است که این اولوالامرهای واجب الا طاعه مدعی بودند، ما دین خدا و شریعت و سنت نبوی را ترویج و پیاده میکنیم. ازین قماش اولو الامرهای واجب الاطاعه را می بینید که در پوشش دین و شریعت، چه بدعتهای را مرتکب شدند، و چه خونهای به ناحق ریختند و از کلهها منارها ساختند، املاک مردم را غصب کردند و مردم زیادی را آواره کردند، اصلا برای مردم کار نکردند.
سنت چیست؟
راغب اصفهانی در “مفردات القرآن” که واژههای قرآن را معنا کرده و از کتب بسیار معتبر است، سنت را این چنین معنا میکند:«و سُنَّهُ الَنِّبیُّ: طَرِیَقَتُهُ اَلَّتِی کَانَ یَتَحَرَّهَا»۲ یعنی سنت نبی، شیوه و طریقهی اوست که آ ن را دنبال میکرد. به بیان دیگر، سنت نبی، فعل پیامبر، قول پیامبر و تقریر و امضای پیامبر است.
سنت پیامبر در مورد نظافت و پاکیزگی و زیبایی:
۱ ـ نطافت، زیر بنای دین:
حضرت رسول الله فرمودند:«تَنَظَّفُوا بِکُِّل مَا اَسَتطَعتُم؛ فَاِّنَ اَلَلّهَ تَعَالَی بَنَی اَلا ِسلَامَ عَلَی الّنَظَافَهِ، و َلَن یَدخُِل الَجَنّهُ اِلّاَ کُلّ ُنَظِیفٍ»
با تمام توان نظافت را مراعات نمایید؛ زیرا خداوند تعالی، اسلام را بر اساس نظافت بنا کرده است. داخل بهشت نمیشود کسی؛ مگر آنهای که پا کیزگی را رعایت کرده، خود و محیط زندگیی خود را پاکیزه نگهداشته اند.
مفهوم این حدیث مبارک این است که: اسلام بدون نظافت، اسلام بدون زیر بنا است؛ یعنی آنچنانکه نماز، عمود و ستون دین است، نظافت و پاکیزگی نیز زیر بنای دین است، دولت مردان، علما و مردم افغانستان که همه مسلمان هستند را، میبینید که چگونه زیر بنای دین را نادیده گرفته و سنت نبوی را در چند رکعت نماز خلاصه کردهاند؟
۲ـ سنت پیامبر درسلامت و پاکیزگی محیط زیست.
حضرت ابوالحسن الرضا(ع) از آبای خود و آنان از حضرت نبی اسلام(ص) نقل کردهاند که فرمود:«اِجـتِنب اَفِنیَتِه الَمسَاجِدِ وَ شُطُوطَ الَانهَاِر وَ مَسَاِقطِ ا لِثّمَاِر وَ مَنَازِلِ الَّنّزَاِل وَ لَا تَسَتقَبِل اِلقبَلِه بِغَایِطٍ َو لَا بَوٍل»
یعنی دور و بر مساجد، لب رودخانهها، جویها و چاههای آب، زیر درختان میوهدار و اماکن عمومی را آلوده نکنید و در حال بول و غایط روی به قبله نباشید.
روایت دیگر از حضرت امام صادق (ع) است که فرمود:«تَتَّقِی شُطُوطَ اَلانَهَاِر وَ الّطُرُقَ اَلّنَافِذَهِ وَ تَحتَ الَا شَجَاِر المُثمِرَهِ وَ مَوَاضِعَ اَلّلَعِن»
یعنی از آلوده کردن لب جویها و محل آبگیرهها، راههای پر رفت و آمد، زیر درختان میوهدار و جاهای که باعث بدگویی میشود، اجتناب کنید. جالب این است که به همان عبارتی که از استقبال به قبله در حال بول و غایط نهی به عمل آمده، از آلوده کردن موارد فوق نیز نهی به عمل آمده است، راههای پر رفت و آمد و موضع لعن؛ یعنی جاهای که سبب بدگویی و لعنت میشود، از مواردی است که آلوده کردن آن جدا ممنوع شده و بر خلاف طریقه و سنت پیامبر است، آیا کوچهها و جادههای شهر، از راههای پر رفت و آمد و موارد بدگویی و لعن نیست؟
تعجب اینجاست که علما و وعاظ محترم، به تحریم رو به قبله بودن در حال بول و غایط پرداخته، اما به موضوع حرمت آلوده کردن محیط زیست، اصلا نپرداختهاند، و در مورد پاکیزگیی اطراف خانه و راههای پر رفت و آمد، کوچهها و جادها و اماکن عمومی که چه قدر مورد تاکید اسلام است، چیزی را نگفته و نمیگویند.
از حکم فقهی این موضوع که بگذریم، فرهنگ عمومی جهان را در مورد رعایت، بهداشت و زیبایی محیط زیست در نظر بگیریم که چگونه به سوی پاکیزگیی کوچه و جاده، تن و لباس، خانه و محیط زندگی خود پیش میروند، و در مورد زیباسازی شهر و محیط خود، هنر نماییها میکنند و تفننها به خرج میدهند.
اما دولتمردان افغانستان، خصوصا شاروالهای نهایت محترم که وظیفه اصلیشان پرداختن به نظافت شهر است، کمترین توجهی به موضوع نظافت و زیبایی ندارند.
یک ضربالمثل است در میان مردم که برادر که از برادر ماندنی شد، گوش و بینیاش بریدنی است، دولتمردان افغانستان، از طرفی شعار رشد و ترقی افغانستان را و شعار پیشرفت مردم افغانستان را میدهند، و ادعای رقابت با کشورهای همسایه و جهان را دارند، و از طرفی خود این حضرات عالی، به فرمودهی حضرت علی بن ابیطالب(ع)،«بَینَ نَثِیِلهِ وَمُعتَلَفِهِ» زندگی میکنند؛
یعنی مانند حیوانی زندگی میکنند، که پیش رویشان علف است و پشت سرشان سرگین. واقعا چشم این حضرات شاخ گشته است، وجدان و حیا و خوی و آداب انسانی را از دست داده اند، تنها هنرشان این است که اگر یک بیچاره و ناتوان را صید کردند، آنچنان فشار میدهند که کمتر از فشار قبر نیست.
اگر این چنین توجیه شود که امرا و اولوالامرهای واجب الاطاعه، در اعصار قدیم زندگی میکردند، درآن زمان فرهنگ عمومی جهان بر مبنای زندگی قدیم بود، و اولوالامرهای واجب الاطاعه، هماهنگ با فرهنگ عمومی پیش رفتهاند. از طرف دیگری آنان زیاد مصروف بودند؛ احکام شریعت را پیاده میکردند و نا مسلمانان را مسلمان میکردند، وقت و فرصت برایشان نبود که به کار نظافت و پاکیزگی شهرها بپردازند و محیط زیست خود را از آلودگیها پاک نمایند؛ اما در مورد دولتمردان فعلی افغانستان، چه عذری را میتوان پیشکش کرد؟ اینهای که خود را تحصیل کرده، با سواد و پیشرفته حساب میکنند، و خود را روشنفکر میدانند، به کرات و مرات در کشورهای دور و نزدیک مسافرت کرده و آن کشورها را دیدهاند، با فرهنگ عمومی جهان آشنایی دارند، به وضع داخل خانه و سر و تن خود خوب رسیدگی میکنند، بسیار مرتب و به صورت استاندارد، از خانه بیرون میشوند.
البته یک عذر در مورد آنان نیز قابل توجیه خواهد بود، یعنی اینها هم چندان بیکار نیستند و فراغت ندارند، همهشان به اخذ رشوت، غصب املاک دولتی و تملک اموال مردم سرگرم هستند، همین قدر وقت و فرصت دارند که به سر و وضع خود رسیدگی کنند، و اگر خدا نخواسته آدم ضعیف و بی دفاعی به چنگشان افتاد، آنچنان فشار بدهند که فشار قبر را آرزو نمایند.
۱. http://www.jomhornews.com/artcul/9490.html
۲ . راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن – بیروت – دمشق، چاپ: اول، ۱۴۱۲ق.