توقف در مزاری!

احمد یوسفی

Untitledچند روزی است که در صفحه ی فیس بوک و وب سایت ها مقالات زیادی در مورد شهید مزاری نوشته می شود و اکثریت مقالات و اظهار نظر ها در مورد شهید مزاری، حاکی از آن است که او مردی بود تکرار نشدنی و تعریف و تمجید زیادی در مورد شهید مزاری در مقالات دوستان به چشم می خورد. با خودم فکر کردم که مزاری چطور یک شخصیت بود و چیکاری برای مردم هزاره کرد؟ گرچند در زمانیکه شهید مزاری زنده بود و هر از گاهی که در مسجد امام خمینی دشت برچی برای سخنرانی و یا بقول خودش درد دل میآمد، من هم همانند دها طفل دیگر بدون اینکه بدانیم و درک کنیم که شهید مزاری برای چه در مسجد … آمده و چه مخواهد بگوید، سراسیمه روانه مسجد میشدم تا به سخنان مزاری گوش کنم.

آن زمان خوب به یاد دارم، در کوچه ی که ما در آن زنده گی می کردیم و جنگ هم به شدت ادامه داشت و خانه ی ما هم تقریبا با خط مقدم جبهه ی نبرد حدوداً یک کیلومتر بیشتر فاصله نداشت. وضعیت هر روز بدتر از روز گذشته میشد، اما نقطه ی بسیار مهم و جالب این بود که با وجود وضعیت بسیار وحشتناک و جنگ شدید، روحیه ی مردم کوچه ما بسیار عالی بود، کسی از آمدن دشمن هراسی نداشت، همه و همه آماده ی دفاع بودند، خوب به یاد دارم که از کوچه ی ما همه شب یک نفر از هر خانه باید به پوسته امنیتی سر کوچه و یا بهتر است بگویم خط مقدم نبرد میرفتند تا مبادا دشمن به داخل منطقه نفوذ کند، آن زمان ذهنیت و طرز فکر مردم کوچه ی ما در مقابله با دشمنان که هدف شان نابودی و یا تصرف منطقه بود مقابله با آنها بود و همه میگفتند که ما دفاع می کنیم، و به هیچ کسی اجازه ی داخل شدن به منطقه را نمی دهیم و از خانه، ننگ، ناموس و حریم شخصی خود دفاع می کنیم.

آن زمان من هیچ گاهی به یاد ندارم که شهید مزاری روزی به کوچه ی ما آمده باشد و از کسی دفاع کرده باشد، من آن زمان مردمی را دیدم که جرأت دفاع داشتند، جرأت عمل داشتند و در مقابل سرنوشت شان بسیار حساس بودند و هرگز زلت و زیر بار ظلم رفتن را نمی پذیرفتند، آن زمان من مردمی را دیدم که منتظر شهید مزاری نبودند که بیاید و از آنها دفاع کند، آن زمان من مردمی را دیدم که برای تهیه غذا برای سربازان و یا بهتر است بگویم که مردمان دیگری که در سنگر دفاع، مشغول پاسبانی بودند، از خانه های فقیرمردم نان خشک جمع آوری می کردند، هر خانه به اندازه ی توان خودش به پاسبانان خودشان غذا کمک می کردند، که البته بیشتر خانه ها نان خشک را که با هزار زحمت تهیه کرده بودند، با پیشانی باز و اخلاص کامل به مسئول جمع آوری غذا برای پاسبانان ننگ، ناموس و شرف مردم تسلیم مینمودند.

من آن زمان کودک بودم ولی خیلی خوب به یاد دارم که هیچ کس در مزاری متوقف نشده بود، کسی منتظر مزاری نبود که بیاید آنها را نجات دهد، بلکه خود مردم مزاری بود و مزاری مردم بود و یا با بیان ساده تر بهتر است بنویسم که مردم آن زمان مزاری را ساختند چراکه همت، جرأت و عمل مردم آن زمان باعث شد که شخصیت چون شهید مزاری از میان همان مردم قد علم نماید.
امروزشهید مزاری در میان ما نیست، او رفته است خدایش بیامورزد، خدمات او همیشه قابل قدر برای مردم ما تا ابد باقی خواهد ماند، ولی من فکر می کنم که ما نسل امروزی یعنی نسل جوان نباید بیش از حد در مزاری متوقف بمانیم، متأسفانه امروز اگر هر کسی به شکل از اشکالی در صدد ضربه زدن به مردم ما است، ما بدون اینکه کوچکترین عکس العملی نشان دهیم و یا حرکتی داشته باشیم، پناه می بریم به سخنرانی های شهید مزاری و عملکرد های ایشان در زمان که حیات داشتند و یا اینکه متوسل میشویم به قبر ها و گریه و زاری می کنیم، که اهلبیت آل محمد (ص) به ما رحم کند و ما را از نجات دهند.

من فکر می کنم تا زمانیکه ذهنیت و طرز فکر ما تغیر نکند، اندیشه های شهید مزاری هم برای مردم ما مفید نخواهد بود، چرا که هر ملت زمانی موفق و کامیاب است که به خود باور داشته باشند و برعلاوه جرأت عمل داشته باشند، نه اینکه منتظر یک منجی باشند.

ما باید موانع که سر راه مان هست را بر داریم، ذهنیت خودمان را تغیر دهیم، جرأت عمل همانند مردمان فقیر که از شرف، عزت، ننگ و ناموس مان در سخت ترین شرایط و با اندک ترین امکانات دفاع کردند را دوباره احیا کنیم، به شخص متوقف نمانیم، منتظر منجی نباشیم، بلکه همه احساس کنیم که مزاری هستیم، اگر چنین کاری عظیم و نیک را بتوانیم انجام دهیم من یقین دارم که مزاری دوباره زنده خواهد شد…

خدا آن ملتی را سروری داد . . . که تقدیرش بدست خویش بنوشت .

In this article

Join the Conversation