فرهنگ آنارشیزم املایی فارسی‏ نویسان جوان!

مهدی زرتشت

آنارشیزم املایی فارسی‏نویسان جوان!

نویسنده: مهدی زرتشت

مهدی زرتشت
مهدی زرتشت

قانون و قواعد درخصوص زبان نوشتاری، قانون آسمانی نیست. قانون زمینی است، قرادادی است اما درسیر تاریخی خود مرجع رأی عام واقع شده و ازسوی یک عده ادیب و زبان شناسان و متهوران این رشته وضع شده است تا همه به اصطلاح با توسل به این معیار، بتوانند بنویسند. فلسفه‏ی این کار، درست شبیه فلسفه وجودی قانون و حکومت است. وقتی پرسیده می‏شود، چرا حکومت؟ چرا باید قانون؟ این یک سوال کاملاً فلسفی است.

نوع انسان ذاتاً موجود پیش‏رونده، پرتکاپو و دارای انگیزه قوی برای کشف چیزهای تازه است. همینطور انسان موجودی‏ست با اشتهای سیری‏ناپذیر برای کشف و ابداع و ایجاد تنوع در همه چیز. از چندسالی هم بدین‏سو است که چنین نوآوری و ابداع، در زبان نوشتار ما- میان اهل قلم- رواج پیدا کرده است؛ ولی در جغرافیای زبانی ما، به نظر می‏رسد چیزی که تقریباً از نظر انداخته شده، سنت زبانی و قانونمندی از روش و قاعده‏ی این تنوع یا به عبارت دیگر، نوآوری است.

برهمه کس پوشیده نیست که زبان نوشتاری همانند هرچیز وهر پدیده‏ای، از خود حد، حدود، قانون و ضوابطی دارد که باید رعایت شود. نمی‏شود به‏خاطر اینکه چندین قرن و چندین هزارسال مردم لغت «لذتبخش» را به‏کار برده‏اند و لذا این شده است کلیشه و بایستی برای نو آوری در آن نوشت: لذتناک! یا برعکس، لغت «ترسناک» را نوشت: ترسبخش. چون ما با فزیک و شیمی و ریاضی سر و کار نداریم تا بخواهم چیزی کشف و یا اختراع کنیم. رابطه‏ی ما با زبان است. ما با زبان سر و کار داریم و زبان از خود دستور و قواعدی دارد که همچون قرارداد، باید آن را رعایت کرد.

قانون و قواعد در بخصوص زبان نوشتاری، قانون آسمانی نیست. قانون زمینی است، قرادادی است اما در سیرتاریخی خود مرجع رأی عام واقع شده و از سوی یک عده ادیب و زبان شناسان و متهوران این رشته وضع شده است تا همه به اصطلاح با توسل به این معیار، بتوانند بنویسند. فلسفه‏ی این کار، درست شبیه فلسفه وجودی قانون و حکومت است. وقتی پرسیده می‏شود، چرا حکومت؟ چرا باید قانون؟ این یک سوال کاملاً فلسفی است. جواب ساده و کلی‏ که از سوی هر فیلسوف و تئوری ‏پرداز و سیاستمدار تاکنون داده شده، این است که می‏گویند: حکومت برای تأمین نظم و رفاه و سعادت زندگی اجتماعی بشر، قانون برای بقای زندگی بشر. زیرا اگر بشر از خود قانون و قراردادی نداشته باشد، در نتیجه هرج و مرج و آشوب دنیا را پر خواهد کرد و آن وقت زندگی در معرض تهدید و حتا نابودی قرار خواهد گرفت. شما زبان را عیناً از همین منظرگاه نگاه بکنید. قواعد دستوری موجود در زبان، امکان بقای سالم زبان را فراهم می‏آورد، گذشته از آن، موجودیت این قواعد (بطور عام) کار را برای هر نویسنده و خواننده‏ای، آسان می‏کند و این همه باعث می‏شود تا بخصوص نویسنده، با خیال راحت متن بنویسد، شعر بگوید و آن را به مخاطبان عرضه کند و مهم‏تر از همه، در واقع وجود همین قواعد است که همانند وجود فلسفی حکومت و قانون، زمینه دوام و بقای زبان را فراهم می‏آورد. به همین تناسب که سرپیچی و زیرپا گذاشتن این قواعد، مشکلات عجیب و غریبی را بار می‏آورد.

متأسفانه یکی از آفت‏هایی که بخصوص در چند سال اخیر در متون فارسی دیده می‏شود، نوعی ناهنجاری‏ها و «آشفتگی»های دستوری در متون فارسی است. باید در ابتدا خاطر نشان می‏کردم، من با جرئت تمام اعتراف می‏کنم، نه زبان‏شناس‏ هستم، نه دستورشناس و نه معلم زبان و ادعای هیچ چیزی را ندارم؛ بلکه به‏عنوان یک شهروند از دولت زبان علیه ناملایمات و آشفتگی‏های که تهدیدی برای نظم جمعی‏ست، صدای اعتراض‏ام را بلند می‏ کنم.

چندی پیش، مقاله‏ای از یکی از روزنامه‏نگاران مان را در سایت جمهوری سکوت خواندم. (برای رعایت یک اصل، از نام بردن نویسنده، در می‏گذرم) در این مقاله، نو آوری‏های زیادی همچون چیزی که در ابتدای نوشته به آن اشاره کردم، به چشم می‏خورد. خُب، همین مسأله سوژه کوتاهی شد تا در بخش نظرات، چیزی در نقد این وضعیت بنویسم. نوشتم و اتفاقاً واکنش سریع نویسنده را در قسمت نظرات، در پاسخ به نقد خودم، دریافتم. از لُب و لباب پاسخ فهیمدم که نویسنده آزرده‏خاطر تقریباَ با همین لحن پاسخ داده بود که من خودم نویسنده‏ام و بهتر از شما از درست نویسی و قواعد املایی زبان فارسی، آگاه‏ام. البته قبل از این ماجرا، مقاله‏ای از استاد کاظم کاظمی در وبلاگ شخصی‏اش خوانده بودم و ایشان نیز از موجودیت همین «آشفتگی» املایی و درست نویسی، در مقالات و نوشتارهای نویسنده‏های جوان و کم سن، شکایت کرده بود.

باالاخره ماجرا همین‏طور گذشت و من هم مهر سکوت بستم ولی همیشه نگران نسبت به این موضوع. چه، چون خودم در مقام کسی که باالاخره فکر می‏کنم خوب یا خراب باالاخره همیشه می‏نویسم و نوشتن تبدیل به برنامه اصلی در زندگی شخصی‏ام شده است و به این طریق، من با نوشتن، نویسندگی، درست نویسی و قواعد زبانی در امر نگارش، بصورت اجبار، گره خورده‏ام و چه بسا از آشفتگی‏های موجود در نگارش و قواعد درست‏نویسی، رنج می‏برم و سخت نگران این وضعیت‏ ام.

القصه، امروز به مطلبی در سایت کابل‏پرس برخوردم. مطلب را خواندم و باز یکی از نو آوری‏های دیگر در درست‏نویسی و املا، توجه‏ام را به خود جلب کرد. نویسنده به‏جای واژه «تنها» نوشته است: «تن‏ها». یعنی تنها که معنای یگانه یا واحد یا یک را می‏دهد، تبدیل شده است به «تن‏ها» که «ها» با نیم‏فاصله به واژه «تن» پیوست شده و به خیال نویسنده، منظور همان «تنها» است دگه. من خیلی دور نمی‏روم. شما را ارجاع می‏دهم به کتاب «زبان و نگارش فارسی» تألیف چند تن از برجسته‏ترین استادان زبان فارسی، کسانی چون: دکتر یدالله شکری، دکتر اسماعیل حاکمی، دکتر سید محمود طباطبایی اردکانی و دکتر حس احمدی گیوی. این کتاب، چندین دهه است که در بسیاری از دانشکده‏های زبان فارسی بخصوص در ایران، معیار و یکی از منابع پایه برای دانشجویان رشته زبان بوده است و هست. در صفحه ۲۰، در مبحث واژه‏های ترکیبی، چنین آمده است.

هرگاه دو یا چند کلمه باهم ترکیب بشود و از ترکیب آنها کلمه‏ای تازه با مفهوم و معنی دیگری غیر از مفهوم هریک از اجزاء ترکیب شونده پدید بیاید، باید آنها را پیوست نوشت؛ در مثل، «کتاب» دارای یک معنی ویژه است و «خانه» نیز دارای معنی خاصی است، اما «کتابخانه» دیگر نه معنی «کتاب» را دارد و نه معنی «خانه» را…

با توجه به این قاعده، «تن» یک واژه جداگانه است به معنای جسم و «ها» علامت جمع در زبان فارسی؛ در حالی که لغت «تنها» قید (قید وحدت) است و لذا نوشتن این کلمه به قسم «تن‏ها» معنی را کاملاً دگرگون می‏سازد. می‏شود تن+ها. یعنی چندین جسم یا چندین تن.

در این شکی نیست که یکی از عمده‏ترین مشکل زبان فارسی، کلمات ترکیبی آن است که بدبختانه قانون خاصی هم ندارد. ولی این حرف مطلق به معنای این هم نیست که چون قانون مشخصی در این زمینه (نگارش) وجود ندارد، پس هرکه، هرچه نوشت درست است. مناسب‏ترین راه‏حل، پیروی و بکار بردن شیوه بزرگان و استادان ادبیات فارسی است که در طول تاریخ و چه در زمان حاضر، متن و کتاب‏های معتبری نوشته‏اند. مثلاً در متون استادان زبان فارسی، من که تاهنوز کلماتی چون: اصلن= اصلاً، مثلن= مثلاً و صدها مثال دیگر از قبل این، ندیده‏ام. بکار بردن «مثلن»، «مسلمن»، «اصلن»، «وجدانن»و… به جای: مثلاً، مسلماً، اصلاً، وجداناً و… گذشته از این‏که فاقد هرنوع زیبایی است، اصلاً درست به نظر نمی‏رسد بلکه جسارتاً بگوی یک چیز من در آوردی است.

من تمام این نوآوری‏ها را در نوشتارهای نویسندگان جوان زبان فارسی می‏بینم. چه در ایران و چه افغانستان. تابستان گذشته، رمان آقای خسرومانی را خواندم. در آنجا برای اولین بار بود که به واژه «جان‏وران» که شاید منظور همان «جانوران»ی است که در متون کلاسیک فارسی به این قسم نوشته شده است: جانوران. از متون کلاسیک گرفته تا متون با اعتبار فعلی نظیر ترجمه رمان‏ها و آثار بزرگ ادبی نویسندگان جهانی توسط مترجمان خیلی برجسته زبان فارسی به‏طور مثال: دکتر سروش حبیبی، یا مهدی سحابی، یا منوچهر بدیعی، یا داریوش آشوری و… من که در ترجمه و متن این بزرگان نو آوری‏های فارسی‏نویسان جوان را نمی‏بینم. یا شاید هم دانش فارسی‏نویسان مدرن (نوظهور) ما بسی فراتر و فراخ‏تر از همه‏ی نسل‏های یاد شده است!

سخن آخر

تلاش‏های زیاد از سوی برخی اساتید و زبان‏شناسان زبان فارسی صورت گرفته است تا در قواعد نگارش و املایی زبان فارسی، یک سری نوآوری‏ها صورت گیرد و بدون شک، هدف اصلی از این کار، ایجاد سهولت در نوشتن است. بخاطر این، اکنون بخصوص در نوشتن لغات ترکیبی و همین‏طور در بحث جمع بستن اسم‏ها و برخی واژه‏ها، برخلاف قبل که اکثراً یکجا نوشته می‏شد، توسط نیم فاصله، از هم جدا نوشته می‏شوند. اما طول و عرض این نوآوری‏ها، در حدی نیست که برخی به نظر می‏رسد ناآگاهانه راه افراط را در پیش گرفته‏اند و هرقسم دل‏شان خواست، می‏نویسند.

واقعیت این است که اکنون نوشته‏ها و متون نو فارسی، به‏شدت دچار آشفتگی گردیده است. پهنا و درازنای این همه آشفتگی، در حدی است که بیم آن می‏رود تا ادامه این نوآوری‏ها و افراط کاری‏ها، مشکل بزرگی را خلق کند. آن وقت باید از نوعی آنارشیزم املایی باید یاد کرد. با درک اوضاع مذکور، به نظر می‏رسد چاره‏اندیشی و تلاش در رفع این وضعیت، یکی از اولویت‏های هر دست به قلمی باید باشد. و اما برای شخص من، معیار تنها معیار متون معتبر فارسی است و کار استادان و مترجمان بزرگ زبان فارسی ما که سر و کارشان و همه‏ی هم‏وغم‏شان نوشتن و ترجمه کردن و سر کله زدن با متن است و در تا حد لازم، زبیایی‏شناسی املا و انشاء را هم در نظر می‏گیرند.

In this article

Join the Conversation