غلام سخی ارزگانی
هرچند در جامعه مردسالارانه افغانستان، زن در پایین ترین نردبان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه قرار داشتند؛ ولی در جریان بیش از سه دهه بحران، جنگ و بی سرنوشتی بازهم مصائب زنان چندین برابر شدند. به صورت مشخص در عصر امارت اسلامی طالبان، زنان در بدترین حالت قرار گرفتند. هم چنان زنان از کارکردن در خارج از منازل منع گردیدند و دروازهای تعلیم، درس و تربیت به روی دختران کاملآ بسته شدند. زنان، حتا حق خروج از خانه های شان را نداشتند؛ ولو که در حالت مریضی عاجل و مرگ هم می بودند. حتا زنان در محضر عام شکنجه، کوب، سنگ سار و به قتل رسانیده شدند و به این دلیل، من جمله بیش ترین نقض حقوق بشر از سوی طالبان در مورد زنان صورت گرفت که تاریخ معاصر افغانستان به حافظه نداشت.
خوشبختانه که در فصل نوین از سال ۲۰۰۱ میلادی تا کنون همه ساله روز جهانی زن در کشور ما و آن هم در زیر سایه حضور نیروهای نظامی جامعه بین المللی تجلیل می گردد که در تاریخ کشور ما جدید می باشد. امسال ما در حال حاضر در پیشواز از روز هشتم مارچ قرار داریم که دست آوردهای این دوازده سال آخیر خیلی ها با اهمیت و مدنی می باشند. اگرچه معضله زنان در سطح کل کشور به قوت خود باقی می باشد؛ ولی همین دست آوردهای را که زنان بر اساس مساعدت جامعه جهانی و در حضور قوای نظامی خارجی و به ویژه نیروهای امریکایی به دست آورده اند، با وجود که کافی نیست؛ با آن هم جای تقدیر است که باید این دست آوردهای ۱۱ ساله باید مانند مردمک چشم حفظ و گسترش داده شوند.
پس از سقوط امارت اسلامی طالبان در کشور، فصل نوینی در افغانستان باز گردید که از جمله نه تنها در قانون اساسی کشور، حقوق زنان به رسمیت شناخته شد؛ بلکه افزون برآن، حضور زنان در دولت، نهادهای مدنی، تعلیمی، ورزشی، هنری، خصوصی وغیره به مشاهده رسیده و دروازه های مکتب به روی دختران نیز باز شدند که بی سابقه می باشد.
هرچند یکی از دست آوردهای فصل نوین، همین حضور اقشار مختلف زنان در جامعه بوده؛ ولی مضاف برآن خشونت، شکنجه، قطع اعضای بدن و حتا قتل در مورد زنان بی دفاع بازهم ادامه دارند که کم و بیش از طریق رسانه های تصویری، سمعی، چاپی وغیره به سمع مردم رسانیده شده اند.
از آن جائیکه ساختار و رهبر دولت اسلامی جمهوری افغانستان ضعیف بوده و در ضمن اینکه در تطبیق قوانین نافذه ای کشور ناتوان می باشد، در مورد رفع و حد اقل کاهش خشونت علیه زنان نیز موفق نبوده و هنوز هم نیست. مثلآ: همه شاهد اند که چند سال قبل یک تعداد زن ستیزان، به روی دختران مکاتب در شهر قندهار تیزاب پاشیدند که برخی از آنان حتا بینایی خویش را هم از دست دادند. هم زمان جناب حامد کرزی رییس جمهور اعلان کرد که عاملین آن به اشد مجازات محکوم خواهند شد؛ ولی تا کنون خبری از آن شد.
دیگر اینکه، بارها دختران جوان و حتا دختران نابالغ از سوی یک عده مردان قدرتمند از جمله در برخی از ولایات شمال کشور مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند که بازهم آقای کرزی تأکید بر اعمال مجازات شدید آن ها نمود؛ ولی تا حال این جنایت کاران به جزای اعمال خویش محکوم نشدند. در ضمن، بارها شاهد قتل های زنجیری زنان شوهردار از سوی شوهران شان در کشور بودیم که باز هم قاتلین از سوی دولتمدارن کنونی مجازات نگردیدند.
علاوه برآن، ازدواج های اجباری و حتا به شوهر دادن دختران صغیر از سوی پدران شان با شدت تمام ادامه دارند که بازهم در زمینه مسؤلین امور دولتی کدام اقدام قانونی، عملی و مدنی را نکرده و این امر یک فاجعه بزرگی دیگری سنتی است که در حق دختران بی دفاع افغانستان ادامه دارند.
اگر بگویم که افغانستان قبیلوی؛ زندان زنان است، هرگز مبالغه نخواهد بود. برای اینکه آمار آخیر نشان می دهد که ۴۵۰ مورد خشونت در مورد زنان صورت گرفته که از سوی مسؤلین امور در زمینه کم تر توجه شده است.
در این زمینه، نه دولتمردان افغانستان، نه سازمان ملل متحد و نه جامعه جهانی توجه جدی حد اقل را علیه کاهش این چنین خشونت ها و جنایات انکار ناپذیر انجام داده اند. این یک واقعیت است که در هر وزارت خانه، اداره مستقل و حتا مؤسسات خصوصی یک دفتر به نام «جندر» تأسیس شده که قابل تقدیر می باشد؛ ولی نه حکومت امکانات لازم را در اختیار آن ها قرار داده و نه صلاحیت لازم را برای آن ها محول نموده تا مسؤلین جندر با حمایت دولت و جامعه جهانی با جرأت به مشکل زنان می رسیدند.
افزون برآن، یک وزارت به نام وزارت امور اجتماعی زنان از آغاز اداره مؤقت تا کنون وجود دارد. این وزارت تا حال به صورت اساسی از سوی دولت جمهوری اسلامی افغانستان، سازمان ملل متحد، انجوهای خارجی و جامعه جهانی مورد حمایت منظم اقتصادی، تشکیلاتی، سیاسی، علمی، تخنیکی، فرهنگی وغیره قرار نگرفته که در واقعیت امر این وزارت امور اجتماعی زنان، ریاست ها و مدیریت های جندر دیگر وزارت خانه ها بدون ابزار و بدون حمایت می باشند که صرفآ به نام وجود فزیکی دارند و بس.
دیگر اینکه در جریان بیش از یازده سال آخیراست که روز هشتم مارچ که روز بین المللی زن از سوی نهادهای رسمی جندر و سایر مؤسسات به صورت نمایشی تجلیل می گردد و با سخنرانی ها، نشر مجلات، رونامه ها و نمایش تصاویر از ورای تلویزیون ها، روادیوها، روزنامه ها، سایت ها وغیره اکتفا کرده و تا هنوز حد اقل کوچک ترین کاری در مورد کاهش خشونت، ازدواج های اجباری، تجاوزات جنسی و آگاهی دادن به مردم از طریق دولت، علمای دینی، مطبوعات، نهاد های امنیتی و نظایر این ها نکرده اند.
پس، تمام تعهدات را که دولتمداران و جامعه جهانی از ابتدای اداره موقت، حکومت انتقالی، حکومت انتخابی اول و دوم برای مردم افغانستان و به خصوص در قسمت زنان نموده بودند؛ صرفآ حد اقل آن را که نمایشی است، عملی نموده و بس. در حالیکه نه تنها بحران کلی مردم کشور عمیق است؛ بلکه مشکلات زنان دارای ریشه های تاریخی نهایت گسترده و برعمق می باشند که باید بر اساس باورهای علمی، رهبردی، برنامه های کاری، منطقی و مدیریت شایسته و صادق به دستور تدریجی حل قرار گیرند.
از این رو، تا وقتی که نظام غیر متمرکز و پارلمانی نشود، رهبری شایسته دولتی انتخاب نگردد، ضعف ادارای دولتی به صورت اساسی رفع نگردد. و هم چنان اهل کار به کار سپرده نشود و از جمله زنان شایسته، صادق، آگاه، مسؤل و مبتکر در رأس امور مسایل ادارات محوری دولت و به خصوص در رأس ادارات امور جندر قرار نگیرند، قوانین نافذه تطبیق نشوند و در ضمن حقوق انسانی، اسلامی، قانونی و مدنی زنان از سوی دولت ما، سازمان ملل متحد، نهادهای خصوصی خارجی، جامعه جهانی مورد حمایت همه جانبه قرار نگیرند؛ خشونت در مورد زنان کاهش پیدا نخواهد کرد و نظام مرد سالاری به قوت خود باقی خواهد بود.
۱۶ حوت ۱۳۹۱ برابر با ۶ مارچ ۲۰۱۳ میلادی/ کابل