دوستان این مقاله از حامد میر یکی از ژورنالیستان فعال و با شرفی است که سر نخی برای بررسی اوضاع کویته به خواننده می دهد.
حالم خیلی خراب است، احساس ناکامی همچون پتکی سنگینی بر دل و روانم فرود می آید، دیشب(پس از انفجار خونین کویته) در حالیکه بر بستر غلت میزدم، کوشش داشتم بخوابم، میخواستم بخودم بقبولانم که حمله انتحاری اخیر کویته، به مردم هزاره و کشتار بیش از هشتاد نفر، تنها و تنها بدلیل ناکامی و ناکارآمدی حکومت است(دلیل خاص دیگر ندارد!). اما، دلم میگفت: که خود فریبی نکنم، زیرا این انفجار های خونین تنها بدلیل ناکارآمدی حکومت نیست! بلکه، در واقع ناکامی و بدنامی هر پاکستانی است! این درست که انفجار های کویته جزی از حقایق تلخ ایالت بلوچستان و شهر کویته گردیده است؛ لکن، این تمام حقیقت نیست! زیرا، کسی جرأت ندارد که حقایق پس پرده را بیان کند؛ افشاگران حقایق و حق گویان، همکار با دشمن قلمداد میشوند! اگر بازهم دست از افشاگری برنداشتند، تهدید و تخویف میگردند! اگر هشدارها و تهدید ها کارگر نیفتاد، دست استخبارات به کار افتاده و با پرونده سازی علیه افشاگران، بر ضد ایشان اقامه دعوا میکنند! در نهایت اگر بازهم از افشاگری دست نکشیدند، چه بسا ماشین ایشان بمب گذاری شده و با انفجار آن،د فرد افشاگر نیز برای همیشه خاموش میشوند!؟ آنوقت از گروه های تروریست میخواهند که مسؤلیت این جنایت را به عهده گیرند!
اما، این همکاری ادارات رسمی و حکومتی با افراد و عناصر غیر رسمی(تروریستان) برای عامه مردم چندان قابل درک نیست! زیرا، مردم تنها شاهد حملات این افراد و قبول مسؤلیت از جانب آنان هستند(یعنی مردم آنچه را در ظاهر میبینند باور میکنند و از پس پرده خبر ندارند!!) اما، اگر از آنان پرسیده شود که حمله کنندگان چگونه از زندان های شهر کویته و بنون(بنوو[۱])، به راحتی فرار میکنند؟ در پاسخ توجیه خواهند کرد که این کار جاسوسان سازمان سیا (C-I-A) امریکاست!؟
جالب اینجاست که ما و روزنامه نگاران همانند ما را نیز جاسوس سیا میخوانند! تلاش برای ساکت کردن روزنامه نگاران با این بهانه(جاسوسی برای سیا) از طرف شخصیت های قدرتمندی صورت میگیرد، که خود آموزش دیده امریکا و دست پرورده آن کشور است. اینان با امریکایی ها در حملات به پاکستان همکاری دارند و خود به ابزار و آلت دست امریکا برای اعمال فشار بر پاکستان تبدیل شده اند. لکن اگر کدام پاکستانی از ایشان بپرسد که اگر شما سیاستمدار ها با این همه دقت روزنامه نگاران را زیر نظر دارید، چرا از بمب گذاری های دشمنان پاکستان و دشمنان انسانیت که مردم بی گناه را بخاک و خون میکشند، این گونه بی خبرید؟ چرا شما سیاستمداران و روزنامه نگار های(طرفدار زورمندان) آنها را شناسایی و دستگیر نمیکنید؟ در پاسخ خواهند گفت: ما تروریست ها را میگیریم؛ لکن، رسانه ها(تلویزیون های طرفدار سرمایه داران) و عدالت(دادگاه) آن افراد را در لیست ناشناس ها و مفقود الاثرها قرار داده و بدین سان با آنان همکاری میکنند!؟
با این بهانه که رسانه ها و عدالت تنها اقدامات و دستگیری های را (به ظاهر) قبول دارند که قانون مدون کشور باشد. لکن استخبارات(اداره های مخفی اطلاعات) افراد دستگیر شده را به راحتی از دادگاه بعنوان بی گناه آزاد میکنند! چون به نظر ایشان اکثر آنها بی گناه هستند! و افراد تروریست که از زندان ها فراری داده میشوند، دیگر هرگز دستگیر نمی شوند!؟
البته، تمام نیروهای که در استخبارات کار میکنند، بد و سازش کار نیستند؛ بلکه، بسیاری از ایشان افراد خوب و با وجدانی هستند که حاضر به خیانت و سازش با تروریستان نبوده و دروغگو نیستند! اما، متأسفانه پُست های کلان و قدرتمند معمولاً در اختیار افرادی قرار میگیرد، که به جای مقابله با دشمن پاکستان خود همچون بازیچه ای در دستان دشمنان قرار گرفته اند!! بازیچه دشمن شدن، تنها به فروش کشور و فاداری با دشمنان کشور نیست؛ بلکه، ناکارآمدی و کوتاهی در انجام وظایف مترادف با آن(بازیچه دشمن) است!!
دشمن بارها و بارها از کراچی تا کویته، از بنون(بنوو) تا پیشاور صدها بمب گذاری کرده اند؛ اما، استخبارات ما همچنان در شناسایی و دستگیری تروریستان ناکام بوده اند! متأسفانه پلیس، ایف- سی پلیس و فوج هرگز آگاه نمیشوند که چه زمانی کدام تروریست با تانک آب که «یک هزار کیلو مواد منفجره» در آن جاسازی شده، داخل شهر کویته میشوند؟ آیا مسؤلان آن ادارات هیچ مسؤلیتی ندارند؟ آیا از آنها هیچ گاه بازخواست شده است؟ آیا کسی علیه آنها اقامه دعوا کرده است؟ نیروهای نظامی و انتظامی ما برای آنکه بر ناکامی ها و بی کفایتی های شان پرده پوشی کنند، همیشه از ورود خبرنگاران و رسانه های آزاد، به مناطق آشوب زده ایالت های بلوچستان و پختونخواه خیبر، جلوگیری میکنند.
از گوادر و تربت[۲] گرفته تا کویته، از ظلم و ستم ادارات استخباراتی و انتظامی داستان های عجیب و غریبی شنیده ام که با افسانه می ماند تا به واقعیت!؟ این ستمگری توسط باندهای مافیای با همکاری پلیس صورت به راحتی صورت میگیرد. در ادارات استخباراتی کویته بر علیه برخی افسران پرونده های موجود است که حتی برای بدست آوری یک ماشین، صاحب آن را مفقود الاثر کرده اند! چند ماه پیش یک افسر با وجدان پلیس از شهر کویته، اخبار وحشتناکی را از همکاری ایف- سی پلیس و استخبارات شهر کویته با گروه های تندرو تروریست، با من در میان گذاشت؛ وی گفت: حملات بر علیه مردم هزاره کویته، بدلیل فرقه گرایی مذهبی نیست(این ظاهر قضیه است!؟) بلکه جماعتی از شخصیت های قدرتمند حکومتی و انتظامی با تروریستان همکاری نزدیک دارند! اینان با طرح توطئه ای میخواهند با فراری دادن هزاره ها به راحتی صاحب جایداد و املاک آنها شوند، عملکرد کثیفی که سابقه دیرینه دارد؛ زیرا، پیش از این همین نقشه را، در مورد تصاحب جایداد هندوها، پارسیان (زردشتیان)، پنجاپی ها و حتی بلوچ ها؛ ولو با خشونت کمتر به اجرا گذاشته اند. در مناطق بلوچ نشین املاک پشتون ها را، از همین طریق(فشار های روانی) با کمترین بهأ، صاحب گشته اند!
بنابراین، از ناامنی بلوچستان تنها مافیای زمین و مافیای معاملات املاک سود میبرند، کسانیکه برای شان نه زبان مطرح است و نه قوم و مذهب! این افسر شجاع پلیس، برای اثبات ادعای خودش وعده نمود که اسناد و مدارک مهمی را در این زمینه در اختیار من (حامد میر) قرار دهد! روز بعد وقتی برای انجام کاری به دادگاه ایالتی بلوچستان رفتم در داخل حیاط دادگاه از جانب برخی افراد مورد حمله قرار گرفتم، که با کمک برخی از وکلای موجود در صحنه، از دست ایشان نجات یافته به داخل دادگاه رفتم، در داخل دادگاه همان افسر شجاع را دیدم که به من توصیه کرد، با احتیاط کامل رفتار کنم! ولی من اصرار کردم که طی چهارسال گذشته این تنها خریداران جایداد و املاک بوده اند که سود سرشاری از این راه کمایی کرده اند! و من باید پرونده اینها را مطالعه و ایشان را شناسایی و معرفی کنم، آن افسر شجاع دوباره تأکید کرد که هرچه زودتر به وعده اش عمل کرده و اسناد و مدارک لازم را در اختیارم قرار خواهد داد؛ اما، با کمال تأسف و تأثر چندی پس از ملاقات من با این افسر شجاع، این افسر با وجدان را شهید کردند!
حقیقت آن است که اگر استخبارات و نیروهای نظامی و انتظامی بخواهند از بروز این حملات خونین و وحشیانه به مردم هزاره جلوگیری کنند، به یقین خواهند توانست! لکن اگر حملات بر هزاره ها متوقف شود، در آنصورت هیچ یک از خوهران و برادران هزاره، هرگز حاضر نخواهند شد، که ملک و جایداد خود را فروخته راه هجرت و غربت را در پیش گیرند!! (در این صورت مافیای زمین خوار به شدت ضرر خواهند کرد!!؟)
گورنر(والی) بلوچستان نواب ذوالفقار مگسی، پس از حمله انتحاری ۱۶ فبروری و کشته شدن بیش از ۸۰ نفر، تازه به ناکامی و بی کفایتی استخبارات در ایالت بلوچستان اعتراف میکند! آقای مگسی بیش از پنج سال است که زمام ایالت بلوچستان را در دست دارد، وی توسط جنرال پرویز مشرف بر این سمت منصوب شد، اما مشرف رفت ولی مگسی نرفت!؟ مگسی همه چیز(تمام اطلاعات و حقایق پس پرده) را به خوبی میداند، تنها اعتراف به ناکامی استخبارات کافی نیست؛ مگسی بعنوان والی ایالت بلوچستان باید پاسخگو باشد، که با وجود بی کفایتی مدوام استخبارات، آیا بر علیه مسؤلان آن کدام اقدامی انجام داده است؟(یعنی آیا هیچگاهی از آنها بازخواست کرده است؟) نه تنها مگسی بلکه فرمانده ارشد نیروهای انتظامی پاکستان، رئیس جمهور پاکستان آصف علی زرداری و فرمانده کل ارتش، جنرال پرویز کیانی نیز باید پاسخگو باشند، که جلوگیری از ورود تانک آب با هزار کیلو مواد منفجره مسؤلیت اش با چه کسانی است؟ وقتی بی کفایتی از حد بگذرد تنها محکومیت آن کافی نیست؛ بلکه، باید بر علیه آنها(مسؤلان بی کفایت حکومتی، نظامی و انتظامی) اقدامات لازم صورت گیرد!؟ باید بگویم که به خاطر بی کفایتی حکومت در کشتار هزاره ها، من چیزی ندارم که بگویم! تنها به عنوان یک پاکستانی اعتراف میکنم که بسیار شرمنده ام!!؟
مسؤلیت حمله بر مردم هزاره را لشکر جنگهوی به عهده میگیرد، کسی به من بگوید: با اینکه مردم هزاره با ما در مسجدالحرام و مسجدالنبی، یکجا نماز میگذارند، چرا هیچ کسی آنها را کافر قرار داده و از نماز شان جلوگیری نمیکند!؟ پس(اگر این مردم کافر نیست) چرا استخبارات جلو کسانی که مردم هزاره را تکفیر میکنند نمیگیرد؟ آیا مافیای زمین خوار و دشمنان کشور دست بدست هم داده اند، تا « آخرین توطئه» شان را بر علیه انتخابات کشور انجام دهند؟ آیا بعد انتخابات جلوگیری از مستی، لجام گسیختگی و تاراج کردن استخبارات(ادارات مخفی) در ایالت بلوچستان مشکل نخواهد شد؟ حکومت جدید میتوانند این اوضاع را مهار کند؟ خود شما فکر کنید که بویژه این « آخرین توطئه» چه خواهد بود؟؟؟.
نویسنده: حامد میر روزنامه نگار معروف پاکستانی
ترجمه از خزمی