طالبان بعد از نسل کشی هزاره ها در مزارشریف در هشت ماه اگست ۱۹۹۸؛ اینبار به تاریخ ۱۳ سپتبمر ۱۹۹۸ میلادی با خون ریزی تمام شهر باستانی بامیان را اشغال نمودند که در این مدرک توجه شما خوانندگان با احساس، با درد، انسان دوست، ترقیخواه، مدنیت طلب و غم شریک مردم افغانستان را جلب می نمایم:
« با آنهم بعد از چندین هفته، کشتار در بامیان صورت گرفت. در یک قریه، نزدیک بامیان ۵۰ مرد معمر که بنا بر کبر سن نتوانسته بودند، فرار نمایند، توسط طالبان تیر باران شدند.»(۱)
همه خوب می دانند که افراد سال خورده بار دوش خانواده و جامعه می باشند و هیچ کاری از توان آنها نمی آیند. اما در منطق سیاسی، بدوی، قومی و قبیلوی طالبان، زنده ماندن اشخاص سال خورده هزاره هم مجاز نبود که حتا آنان را نیز با خشونت، خصم قومی، فرهنگ قبیلوی و تعصب مذهبی خویش تیرباران کردند. اگر این انگیزه های تیرباران آنها نبودند، پس چه عوامل موجب شد که طالبان به نسل کشی هزاره ها به صورت خاص عملا دست بردند؟
آیا تیرباران افراد سالمند و کهنسال در بامیان دلالت به خصومت ویژه ای تک ملیتی، قومی، قبیلوی، مذهبی، ایدولوژیکی طالبان علیه مردم تحت ستم و محروم هزاره نمی کرد؟
گزارش حقوق بشر سازمان ملل در مورد قتل عام مردم هزاره بامیان توسط طالبان چنین می نگارد:
« در گزارش اخیر سازمان ملل راجع به حقوق بشر در افغانستان آمده است که در شیخعلی و علی خان در وادی غوربند بیش از یک هزار نفر از اهالی قتل عام شده اند، اجساد در کوچه ها افتاده بود و تعدادی از آنان در مقابل درب منازل شان، بدین معنا که شاید طالبان درب های منازل را کوفته و کسانی را که درب ها را باز می کردند، می کشتند.
بررسی اجساد نشان می دهد که زنان، مردان و بچه ها به گلوله کشته شده اند و دختران خرد سال با لت و کوب به قتل رسیده اند. در قصبه های اطراف بامیان همچنین قتل ها صورت گرفته است.
بر طبق گواهی دیگر در حدود ۸۰۰ نفر که قسمت اعظم آنها غیر نظامی بوده اند به روز ۱۳ ۱۴ سپتامبر در هزاره جات به قتل رسانیده شده اند.» (۲)
این را همه می دانند که جلادان تاریخ هر قدر که خون خوار و آدمکش هم بودند؛ به کشتن و قتل عام اطفال دست نمی بردند و به آنان رحم می نمودند. و اگر هم عده یی این چنین قتل را در مورد کودکان به کار برده باشد؛ زیاد تر به طرف عصر بدوی و جهالت نزدیک تر بودند. اما در این عصر تمدن نوین، کمپیوتر و انترنت، طالبان به قصد نابودی مردم هزاره حتا اطفال آنها را نیز به قتل رساندند و بالای اجساد شان پایکوبی کردند. آیا این کشتار اطفال بدست طالبان، دلالت بر جلاد بودن، وحشت، شؤنیست بودن ویژهء و دشمنی تک قومی، قبیلوی، فرهنگی و خشونت طالبان و همکاران شان در برابر مردم هزاره در کشور نمی کردند؟ آیا این گونه نسل کشی مغایر حقوق انسان، اصول اسلامی، اعلامیه حقوق بشر، تعهدات حقوقی جهانی و سایر نهادهای مدنی حقوقی مقبول بین المللی نبوده و نمی باشد؟ پس چرا تا کنون دولتمداران جمهوری اسلامی افغانستان و مؤسسات حقوق بین المللی، عاملین این جنایات ضد بشری را به محاکم ملی و بین المللی مورد محاکمه و مجازات قانونی قرار ندادند و هنوز هم نمی دهند؟ آیا اینها در برابر قربانیان این چنین فاجعه های ملی، مردمان غرب، کابل، شمالی، مرکزی، مزارشریف و سایر نقاط کشور و تاریخ بشریت چه پاسخی خواهند داشت؟
اثبات ماهیئت تمدن ستیزی طالبان در انفجار مجسمه های بودای بامیان:
از گذشته های خیلی دور به این سو برخی از جهان گشایان خارجی وارد بامیان باستان شدند که از نابودی مجسمه های بامیان یا صرف نظر کردند و یا تعداد از آنها به تخریب بودا توفیق نیافت. با گواهی تاریخ یک قسمت از بدنه مجسمه بودا به حکم خانم امیر دوست محمد خان محمد زایی صدمه دید. و بعد هم در عصر امیر عبدالرحمن خان بارکزایی نیز تلاشی در جهت معدوم کردن قطعی مجسمه های صورت گرفت که توفیق کامل حاصل نگردید. ولی با آنهم خسارات در مجسمه ها وارد گردیدند.
طالبان قبل از همه با صفات انسداد فکری و ماهیئت تمدن ستیزی خودها و همچنان با پیروی از اسلاف خرد ستیز خویش اقدام به نابودی مجسمه های بودهای بامیان نمودند. تمدن ستیزی طالبان یک اصل دیگری از ماهئیت طالبان تاریک اندیش است که یک بخش از ویرانی مجسمه های بودای بامیان توسط طالبان، در این کتاب اینگونه انعکاس یافته است:
« در یک واقعه تراژیک دیگر در ۱۸ سبتمبر، طالبان توسط انفجار دینامت روی مجسمهء بودای خورد را به هوا پراندند و بر چات پیکره با راکت فیر کردند و قسمت های نازک و نقاشی نفیس آنرا تخریب نمودند.» (۳)
انفجار مجسه های بودای بامیان به ادامه سیاست ها و کنش های تمدن ستیزی، انسان ستیزی، زن ستیزی و ضد ملی از شؤنیزم و حکام مستبد قبیلوی گذشته به طالبان میراث مانده و طالبان هم با خاصیت ضد مدنی، ضد ملی و نژادپرستانه خودها به نابودی این آثار تاریخی ملکیت جهان بشریت پرداختند. با انفجار مجسمه های بودای بامیان باستان بود که این قسمت از «ثرؤت تاریخی» جهان صدمه دید و عالم بشریت و به خصوص بودیست های گیتی را به سوگ ویژه ای فرو بردند.
انجنیر غ. سخی ارزگانی
منابع:
۱- ۱۱۴ « طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مؤلف: احمد رشید، ترجمه: عبدالودود ظفری، تاریخ چاپ ماه می ۲۰۰۱ کالفرونیا – امریکا.
۲- ص ۶۹ « صراط» ماهنامهء عقیدتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی سال تأسیس ۱۳۷۷
۳- ص ۱۱۵« طالبان، اسلام، نفت و بازی بزرگ نو در آسیای میانه»، مؤلف: احمد رشید، ترجمه: عبدالودود ظفری، تاریخ چاپ ماه می ۲۰۰۱ کالفرونیا – امریکا.
رحیم زاده
نخست از همه درود می فرستم بر روان پاک همه شهدای کشور و مخصوصا شهدای عزیز مردم شریفم ودر رأس آنان قافله سالار شهدر مزاری بزرگ.
به نظر من بافرارسیدن سالروز همچون فاجعه ها، مردم نه تنها به یاد آوری از آن صحنه های دلخراش اکتفا کنند بلکه سخنرانان، روشنفکران، جامعۀ روحانیت ما باید پس منظر های سیاسی و اجتماعی و قومی آن را به صورت عام فهم برای مردم تفهیم نمایند تا کودکان، نوجوانان و جوانان ما از تاریخ تلخ اما آموزندۀ گذشته برای رقم زدن آیندۀ درخشان درس بیآموزند و تغییری در زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود ایجاد نموده و باهدف زندگی نمایند.