با چنین بازی های سیاسی؛ تحقق صلح در افغانستان ممکن نیست

غلام سخی ارزگانی

orazganiاینکه اقلآ افغانستان دراین نیم قرن آخر، در محور رقابت ها و بازی های قدرت های بزرگ جهانی، منطقوی، همسایگان و عمال داخلی آنان قرار گرفته ، هرگز مبالغه نبوده و نیست؛ زیرا در این مدت تلفات جانی و خسارات مادی که از این ناحیه ها بالای تمام مردم بی دفاع و کشور افغانستان وارد گردیده اند، هرگز جبران نخواهند شد. هرچند از سال ۱۹۲۹ تا ۱۹۷۹ میلادی هم در افغانستان، حتا یک صلح نسبی نیز برای مردم افغانستان وجود نداشت؛ ولی همین که نظام های سنتی- قبیلوی و حکام خودکامه کشور به غرض تداوم بافتار فرتوت و تحقق منافع خاندانی و طبقاتی خودها، صرفآ مردم را به «نام زنده» نگهداشته بودند، یک نوع «صلح» بی اساس بود و این چنین عملیات انتحاری، ترور، کشتارهای سازمان یافته ای زنجیری، کشت کوکنار، تولید مواد مخدر، قاچاق، اختطاف، فساد اداری، بازی های وحشتناک سیاسی در جامعه و این سرزمین توسط کشورهای خارجی و اجیران افغانی آنان وجود نداشت.

در طی بیش از سه دهه ای آخر است که افغانستان به صورت ویژه ای به حیث تخته خیز رقابت های قدرت های بزرگ جهانی، منطقوی و همسایگان قرار گرفته و بازی های گوناگون قبیله سالاران، دولت های بی بنیاد، مافیای قدرت، مفسدین اداری، قاچاقبران و… حامیان خارجی شان تا حال در افغانستان ادامه دارند.

قرار بود که پس از سقوط امارت اسلامی طالبان؛عوامل صلح بنیادی در سراسر افغانستان عملآ به وجود آمده و نهادینه شود. با تعجب فراوان، در مسیر بیش از یازده سال آخر است که با پرونده و پروسه صلح بازی ها، تزویرها و امتیازگیری مختلف جوانب ذیدخل در افغانستان ادامه دارند که از این ناحیه خسارات جبران ناپذیر به مردم و کشور جنگ زده ای ما رسیده اند.

به طور مشخص درطی این مدت، بارها آقای حامد کرزی درخواست صلح را به طالبان پیشکش نموده؛ ولی همواره نه تنها این در خواست از سوی طالبان رد گردیده؛ بلکه طالبان، حاکمان این دولت را دست نشانده خارجیان خوانده و در ضمن دولت افغانستان را به رسمیت نشاخته است. برای اینکه، جناب حامد کرزی و همقطاران شان تا کنون یک میکانیزم سازنده، سیاست عادلانه و حرکت عاقلانه را در راستای عملی شدن صلح روی دست گرفته نتوانسته و دستان دشمنان را در امور افغانستان بیشتر دراز نموده اند.

از طرف دیگر، پاکستان دارای اهداف خیلی عمیق و طولانی در افغانستان می باشد و از این جهت است که تا کنون تروریزم و طالبان را به تمام امکانات خویش مورد حمایت قرار داده و جنگ را با پشتوانه هم پیمانان بین المللی و متحدین منطقوی خویش بالای مردم و کشور افغانستان تحمیل نموده است. اگر پاکستان از پشتوانه برخی از حلقات غربی، وهابی و سایرین عملآ مستفید نمی بود، چطور امکان داشت تا جنگ های تروریستی را با جرئت تمام و بی شرمی تا حال در افغانستان مدیریت می کرد.

پاکستان در زیر نام تحقق صلح در افغانستان، می خواهد که طالبان را با تکتیک های مختلف به صورت یکه تاز در حاکمیت سیاسی آینده افغانستان مسلط گردانند. بعد، همه مخالفین تروریزم را از قدرت های نظامی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وغیره در کشور ما خلع و تدریجآ از بین ببرد و میدان را برای طالبان، وهابیان، تروریزم و سایر دشمنان مردم کشور ما مطلقآ خالی سازد. در ضمن استخبارات پاکستان، کسانی را در خدمت طالبان خواهد گماشت که از نگاه ایدیولوژیکی، تباری، افراطگرایی و فرهنگ منحط قبیلوی همآهنگ و عملآ همکار باشند تا نه تنها دست آوردهای این یازده سال آخر را از بین ببرند و همچنان نهادهای مدنی، شخصیت های مترقی و آزادی خواه زن و مرد را نیز حد اقل در حال حاضر عاطل و باطل سازند و بعدآ آنان را از نظر فزیکی نیز معدوم کنند.

آقای حامد کرزی با تیم ویژه ای خویش بدون ستراتژی مؤثر و بدون هدف فراز ملی، تنها پیش برد صلح را از طریق شورای عالی صلح با مدیریت حکومت خویش با طالبان در نظر دارد که این هم مانند سیاست های عجولانه و ناسنجیده قبلی وی به ناکامی مطلق مواجه خواهد شد و این بازی دیگری سیاسی است که در خدمت مصالح ملی نخواهد انجامید. همچنان درخواست های مکرر قبلی آقای کرزی از پاکستان غرض رهایی رهبران ارشد طالبان از زندان های پاکستانی یک اشتباه دیگری بود که روند صلح را به بازی گرفت و آن طالبان که از محابس پاکستانی آزاد شدند، هرگز به پروسه صلح نه پیوستند؛ بلکه با رهبری اصلی طالبان پیوستند. ناگفته نماند که قبلآ که جناب صبغت الله مجددی نیز مسؤلیت آشتی ملی و صلح را با طالبان به عهده داشت، بیش از ده هزار طالبان به نام صلح پول، مسکل و سایر امتیازات را از دولت کرزی صاحب گرفتند؛ ولی تا به صورت عملی در خدمت تحقق پروسه صلح قرار نگرفتند و همه با پایگاه های عملیات جنگی و انتحاری خویش برگشتند. آیا این همه بازی های سیاسی به نام صلح از گذشته تا کنون ادامه ندارد؟

از اینکه، خواست اساسی مردم افغانستان به طور عملی در پروسه صلح مطرح نبود و حال هم نیست. برعلاوه نهادهای جامعه مدنی، اپوزیسیون ها، احزاب سیاسی، حقوق دانان بی طرف، سیاسیون طرازاول صادق کشور، روحانیون بی ریا، زنان، جوانان و سایر اقشار مؤثر اجتماعی در پروسه صلح مطمح نظر و عمل جناب کرزی، تیم ارگ ریاست جمهوری و طالبان نیکتای پوش در دولت جمهوری اسلامی افغانستان نمی باشند. آیا این یک بازی سیاسی دیگری به غرض نایل شدن به اهداف غیر قانونی و غیر ملی دست اندرکاران امور کشور ما نمی باشد؟

من در چند سال قبل در یک مقاله خویش در مورد صلح نبشته بودم که «کلید صلح کشور ما» در پاکستان است. اگر هم پیمانان ستراتژیک پاکستان، یعنی کشورهای حامی پاکستان خواسته باشند؛ نابودی تمام عوامل تروریزم، طالبان و سایر جنگ افروزان در پاکستان یک امر عادی می باشد. این یک عامل محوری صلح برای مردمان افغانستان، پاکستان، هندوستان، کمیشر و سایر کشورهای همجوار و منطقه می باشد که باید تا کنون به صورت صادقانه و عملی تحقق می یافت که شوربختانه به خاطر منافع یک طرفه کشورهای ذیدخل به خصوص منافع غرض آلود پاکستان جامه عمل را نپوشانیده است.

گرچه نشست های مختلف از جمله جلسات پاریس و سه گانه آخیر لندن بین افغانستان، انگلیستان و پاکستان که تا حال صورت گرفته اند، اهداف و میکانیزم عملی تحقق صلح در آن ها وجود نداشته و این گونه بازی ها مانند گذشته در خدمت تحقق صلح در افغانستان نخواهد بود. این چنین بازی ها در پوشش صلح به نفع دست اندرکاران امور داخلی و خارجی افغانستان تمام خواهند شد و همه بحران های کشور ما ادامه خواهد داشت.

همان طوری که دولت تحت رهبری آقای حامد کرزی در محور دولتداری و به خصوص حکومت داری ناموفق بوده و قانون تطبیق نگردید؛ در مسأله سیاست خارجی خود نیز به خصوص با پاکستان هم ناکام می باشد. برای اینکه صلح با طالبان هرگز مفهوم و پیام عملی و ملی را برای آحاد مردم افغانستان، منطقه و همسایگان ما ندارد؛ زیرا طالبان و ابسته به استخبارات پاکستان، عربستان سعودی، انگلیس و سایر وابستگان آنان می باشد و اختیار خود را ندارند که مستقلآنه با مردم و دولت افغانستان صلح نمایند.

از این رو، دولت افغانستان باید با یک سیاست شفاف ملی و اراده عادلانه سیاسی در محور سیاست های خارجی خود قرار دهد و موضع صلح را در قدم اول از طریق سازمان ملل متحد، انگلیس، امریکا، عربستان سعودی و سایر هم پیمانان آن ها دنبال نماید و کشورهای مذکور باید بالای پاکستان فشار آورد، تا پروسه صلح عملآ با طالبان و سایر مخالفین مسلح در افغانستان تحقق یابد. تا زماینکه قبل از همه پاکستان مجبور به نابودی ریشه های تروریزم و طالبان در پاکستان نگردد، روزنه های صلح به میان نخواهد آمد و کشورهای منطقه و همسایگان هم هرگز آرام نخواهند بود.

برای اینکه، طالبان یک نهاد سیاسی نیست که از طریق مشارکت سیاسی از جمله در پروسه صلح با دولت افغانستان، اپوزیسیون، نهادهای جامعه مدنی، احزاب سیاسی، شخصیت های سیاسی بزرگ ملی، حقوق دانان بی طرف، زنان، جوانان، اقشار اجتماعی و مردم افغانستان آگاهانه و مسؤلانه شرکت نماید و در جهت تحقق منافع ملی مبارزه مسالمت آمیز و قانونی کنند.

طالبان گروه ایدیولوژیک مذهبی- وهابی، قبیلوی و قومی افراطی می باشند که با پشتوانه مستحکم کشورهای خارجی و خاصتآ با حمایت عریان استخبارات پاکستان، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، انگلیس و سایر همبستگان آنان؛ از طریق جنگ های مسلحانه گرم در سدد گرفتن قدرت سیاسی در افغانستان هستند. این چیزی است که حامیان طالبان نیز در این بحبوحه شامل می باشند و این خود یک بازی سیاسی دیگری است که روند صلح را در ابهام تمام قرار داده و همه به نفع یک طرفه خویش فرصت ها را می خرند که این قربانی کردن آینده مردم ما به سود قبیله گرایان امور داخلی وطن ما و دست اندرکاران آزمند و غرض آلود خارجی می باشد.

پس در آخر تأکیدآ پیشنهاد می نمایم که اگر دولت جمهوری اسلامی افغانستان، احزاب سیاسی، اپوزیسیون ها، نهاد جامعه مدنی، روحانیون بی ریا، شخصیت های بزرگ سازنده سیاسی قومی، زنان، جوانان، روشن ضمیران دموکرات، سایر اقشار مختلف اجتماعی، مردم کشور، طالبان و سایر مخالفین مسلح به صورت صادقانه و آگاهانه به «ریسمان خدا» چند زنند؛ آن گاه در قدم نخست از جمله کلید محوری «صلح» در دست این ها خواهد بود. و همچنان در مرحله دوم سازمان ملل متحد، جامعه جهانی، کشورهای منطقه و همسایگان افغانستان را از جمله در تحقق صلح در عقب خود ها خواهند کشانید که در این بحبوحه باید این مدیریت و رهبری در انحصار افغانستان باشد.

In this article

Join the Conversation