یزدان ظفری ادیلاید استرالیا
من سخنان ومقالات ملال آور اکثریت آخوند ها را نه می شنوم و نه می خوانم. اما سخنان استاد شفق را ازمانیکه در کابل بود می شنویدم و تفاوت های زیادی بین حرفهای او با دیگر اخوند ها را متوجه می شدم. وی صحبت هایش را با استدلال ومنطق بیان میکرد.
سخنان آخر استاد شفق در سیدنی آسترالیا در حقیقت یک تابو شکنی در جهت رهایی جهالت های مذهبی است. که دین ومذهب را که ۱۳۰۰ سال قبل تا اکنون در یک وضع رقتبار قرون وسطایی بسر میبرند به باز نگری دعوت می نماید و می خواهد که دین مذهب وپیروان آن خود را ازین منجلاب ننگین رها نموده و با عصر متمدن زندگی نمایند.
برای اولین باراست که از زبان یکی علمای تشیع (استاد شفق) می شنوم که می گوید ابوبکر عمر وعثمان از جمله یاران پیغمبر بوده که قبلآ آن را هرگز نشنیده بودم. بارها از زبان سایر ملا ها شنیده واکنون هم می شنوم که به ابوبکر عمر وعثمان که حق علی را غصب نموده اند لعنت می فرستند. و احساسات مردم را به روحیه نفرت علیه پیروان مذاهب تسنن تحریک می سازند وملا های تسنن نیز پیروان شان را بر علیه شیعیان تحریک می نمایند که نتیجه آن را ما امروز در افغانستان وپاکستان می بینیم که چه تعداد انسانهای نا اگاه وفریب خورده شیعه قربانی تبلیغات اخوند های جاهل نمی گردند ومتاسفانه که دراین مورد ملیت هزاره ما از لحاظ هویت به عنوان شیعه ها اضافه تر اسیب پذیرهستند.
قابل یاد آوری هست که پیروان مذهب تسنن وپیروان سایر مذاهب مانند بهایی ها وعیسویها در جمهوری ولایت فقیه اسلامی ایران نیز وضع بهتری از شیعیان افغانستان ندارند. آنچه که در سخنان استاد شفق قابل تمجید است می فرماید که چه وقت ملاهای ما انسان و متمدن می شوند. وچه وقت خود ها را ازین جهالت قرون وسطایی در این عصر متمدن نجات میدهند .
استاد شفق بی پرده می فرماید که مسلمانان در یک وضعیت بد تر ازقرون وسطایی قرار دارند و این وضعیت پیش آمده در جوامع اسلامی حاصل نیرنگ فریب وتفرقه اندازی های مبلغان و روحانیون جاهل دینی ومذهبی شیعه و سنی می باشد. و همچنان در مورد رهبران که به چوکی های دولت لمبیده اند وبه جز از ثروت اندوزی و شهرت هیچ کاری را بخاطر بهتر شدن زندگی مردم نکرده اند آنها را بی کفایتی یاد نموده است. (قابل یاد آوری است که آنعده رهبرانیکه چوکی های دولتی را غصب نموده اند در جهت ثروت اندوزی های شخصی واقارب شان چنان افراد با کفایتی هستند که ابلیس نمی تواند با آنها رقابت نماید. آنان که هیچ چیزی نداشتند امروز صاحبان بانکها و کمپنی های بزرگ شده اند و کلیکسیون های موتر های شان را از طریق نشرات تلویزونها بطور بیشرمانه به نمایش میگذارند ومی گویند که: “قبل از جهاد چیزی نداشتم اسپ دوانی وخر دوانی می کردم.” باید گفت که آنان ماهیتآ وخصلتآ خدمت گذار مردم نیستند وهمیشه از جهاد شان برای مردم فخر می فروشند و از پیامد ننگین ونا گوار آن که خود آنان مسببین آن هستند هیچ حرفی بمیان نمی آورند).
استاد شفق انچه انتقاداتی که درمورد روشنفران نموده است برای من که زمانی بطور فعال در ردیف جنبش چپ دموکراتیک قرار داشتم و فعلآ نیز معتقد به آن هستم بتاسی از فرهنگ اعتراف از خود آن را تایید نمایم. که واقعآ روشنفکران ما مبتلا به تشتت افکار واختلافات وکم کاری هستند. تنها به حزب که من به آن پیوند داشتم بعد از فروپاشی به اضافه تراز ده حزب تقسیم شده اند که یک تعداد آن تا سرحد ناسیونالیست های تنگ نظر قومی مذهبی لیسانی و سمتی سقوط نموده اند و تعداد انگشت شماری دیگری نیز هستند که در ایام پیری شمولیت شان درآن حزب راغیر عقلانی وتاثیرپذیری بزرگان خوانواده های شان وانمود می سازند. ولی در زمانیکه به عنوان افراد بلند پایه ان حزب ودولت کار میکردند. هیچ حرفی از ندامت وپیشیمانی از آنها نمی شنیدم پیوسطه بطور چاپلوسانه به پا بوسی رهبران ان حاکمیت می شتافتند ودر مورد آنها اشعار می سرودند.