جعفر عطایی
این روزها نام عبدالحکیم شجاعى در افغانستان سرِ زبانِ رسانه ها است. چند سال پیش در ارزگان خاص قتل عام و کشتار هزاره ها توسط طالبان روزمره شده بود. هر روز خبرِ غارت و چپال و هجوم و تجاوز بالاى مناطق هزاره ها شنیده مى شد. به دنبال این وضعیت عده اى از جوانان هزاره زیر فرماندهى شجاعى و گویا در قالب پلیس محلى به ارزگان خاص رفتند و تا حدى بر اوضاع مسلط شدند و از قتل و کشتار و غارت و تجاوزِ هرروزه بالاى هزاره ها کاسته شد.
حالا عده اى از ارزگان خاص شکایت دارند که نیروهاى شجاعى به قتل و کشتار ١٢١ تن از پشتون ها دست زده و به ٧ زن تجاوز کرده اند. در نتیجه این اتهامات وزارت داخله حکم دستگیرى شجاعى را صادر کرده است. اینکه اتهامات وارده بر شجاعى چقدر درست است، هر دو طرف روایت متضاد مى کنند. شجاعى چنین ادعاهایى را تکذیب مى کند و مدعى است که این دسیسه طالبان و طرفداران آنها مى باشد.
اینکه واقعیتِ قضیه شجاعى چه است، نیاز به یک تحقیق بى طرفانه و واقعیت جویانه دارد، اما روشن است که حساسیت در برابر شجاعى در این مقیاس برخاسته از تعصبات قومى یک عده در دولت و پارلمان مى باشد که منجر به واکنش قومى هزاره ها در حمایت از شجاعى نیز خواهد شد.
در این مورد دو نکته قابل توجه است: اول اینکه وقتى دولت در تامین امنیت مردم افغانستان رفتار دوگانه و تبعیض آمیز دارد، به صورت طبیعى نیروهایى چون شجاعى پیدا و ایجاد خواهد شد تا به دفاع از مردم و منطقه ى خود همت کنند. ده سال است که راه جاغورى-غزنى، بهسود-کابل و بامیان-کابل ناامن است و مردم در بهسود، ارزگان خاص و دیگر مناطق هزاره جات هر روزه و هر ساله مورد حمله و تهاجم طالبان مى باشند، اما از سوى دولت هیچ کار جدى براى تامین امنیت و دفاع از مردم روى دست گرفته نشده است. مردم براى دفاع و تامین امنیت، به کسانى چون شجاعى احساس نیاز مى کنند و شجاعى ها نیز به کمک و دفاع از مردم شان بر مى خیزند.
حضور این نیروهاى نظامىِ بیرون از سیستم دولتى و قانونى مخصوصا در مناطقى که تنش ها و خصومت هاىِ قومى و تاریخى وجود دارد، همیشه مشکل-ساز و پیامدهاىِ ناخوشایند دارد. البته در مورد شجاعى گفته مى شود که او بیرون از چوکات قانونى و دولتى عمل نکرده و در هماهنگى با نیروهاى ویژه آمریکایى و در قالبِ پلیس محلى بوده است.
نکته دوم هم این است که دولت در قبال متهمانِ هزاره ها، ازبیک ها و تاجیک ها شدتِ عمل و حساسیتِ غیر معمول از خود نشان مى دهد و در برابر طالبان و متهمانِ پشتون، رفتار و رویکردِ متفاوت دارد. رهبران طالبان که نزدیک به دو دهه است، در افغانستان جنایت سیستماتیک مى کنند، در ادبیات سیاسى دولت و رییس جمهور “برادر” هستند. تا که جنایت مى توانند، جنایت مى کنند و هر وقت خسته شدند دروازه ى مهمان-خانه هاى دولت و ریاست جمهورى به روى شان باز است و بى هیچ ترسى و بدون کدام بازخواستى از آنها مى توانند مهمان هاى ویژه باشند و پذیرایى شوند و هر وقت شوق کردند، دوباره بى هیچ مشکلى به سنگرها و جبهه هاى جنایتگرى شان بر مى گردند. این برخوردِ دوگانه با متهمانِ اقوام نه قابل تحمل است و نه قابل توجیه. وقتى پشتون دست اش باز گذاشته مى شود که دست به هر نوع جنایت بزند، توقع بى تفاوت نشستن و خنثى بودن از دیگران بجا و شایسته نیست.
عبدالحکیم شجاعى اگر بیگناه هم نباشد، بى هیچ شک و تردیدى در مورد تخلفات و اتهامات او مبالغه مى شود و هزاره بودن او در چشم دولتى ها برجسته است. طرحِ اتهامات بر ضد او، بدون تشریح اوضاع عمومىِ ارزگان خاص و جنایاتِ طالبان و طرفداران آنان در حق مردم، فقط قومى کردن بیشتر قضیه و طرفدارىِ دولت از یک قوم بر ضدِ قوم دیگر است.