برات جعفری
امیرعبدالرحمن قاتل ۶۲ فیصد مردم هزاره، ترویج کننده اساسی ظلم و تاراج بالای مردم هزاره درافغانستان می باشد. گرچه از مرگ امیرعبدالرحمن بیشتر از یک قرن می گذرد. اما پروژه هزاره کشی وی تا امروز هرگز متوقف نشده است. آن امیر ظالم هزاران خانواده هزاره را کشت و هزاران خانواده دیگر را بشکل اجباری از منازل و مسکن های آنان آواره ساخت. امیران و شاهان پس از وی نیز راه و روش آن امیر ظالم را در پیش گرفتند و هرکدام با ترفندهای مختلفی شماری از این مردم مظلوم و ستمدیده را کشتند، تاراج نمودند و املاک شانرا غضب کردند.
اما در این میان از همه زجردهنده، کشتارسیستماتیک هزاره ها بخاطر غضب املاک آنان در ایام حکومت آقای کرزی می باشد. دوازده سال قبل بنیاد حکومت کنونی در شهر بن المان با تضمین و نظارت جامعه جهانی گذاشته شد. مردم افغانستان و بخصوص هزاره ها خوشحال از ابتکار بین المللی از هیچگونه همکاری درقبال حکومت کرزی دریغ نورزیدند. درتمام پروژه های عمرانی، انتخابات ها، خلع سلاح، و خدمات ملکی صادقانه و بدون کمترین توجه و کمک بین المللی سهیم شدند. اما هرساله هزاران نفرمسلح بنام کوچی بالای مناطق و مزارع آنان حمله ور می شوند و صاحب املاک را باتهدید و اجبار به ترک جایدادهای شان مجبور می نمایند و شماری را نیز بقتل می رسانند. طی چند سال گذشته در مناطقی از ارزگان، غور، هلمند، بهسود وغزنی صدها خانواده بشکل کتلوی املاک شان غضب و شماری آنان مجبوربه فرار ومهاجرت گردیده و شماری هم بقتل رسیده اند، زمین های آنان توسط پشتون ها غضب بعضاَ توسط غاصبان فروخته شده وبعضاَ در تصرف آنان قرار دارد. دربهسود حصه اول و دوم تا کنون صدها خانواده قربانی غاصبان شده است.
شماری از اشخاصی که دربهسود قربانی همین پالیسی شده اند. عبارت اند: میر حسین و عوض علی ازقریۀ خانه ملا، وشهید رضا از قریۀ خانه سلطو، حاجی ملک و سهراب علی از قریه گیروی پنجی،حاجی رجب و عزیز الله قلعه خانه ملا،محمد با قر ازمیرهزار، عظیمی، سکندر و رضا از دهن سیاه سنگ، داکتر امین توکلی از بند سراب باد آسیاب،بهرام از دهن غجورک،اکرم خان سلطانی، جمعه خان، علی حسن و بهمن از کجاب، عوض از غچه قل، نوروز از گم آب تنها در قریه هایکه شخصاَ جهت تحقیق و تهیه گزارش رفتم این اسامی را مردم به من دادند. مردم منطقه، “نعیم خان کوچی و افراد وی را عامل خیلی از این فجایع می پندارند؛ که از جانب طالبان و حلقاتی در حکومت بشدت حمایت می شود. ”
آنان مردم محل را به بهانه های مختلف کشته و یا فراری می سازند و جایداد های شانرا بفروش رسانده و یا به اشخاصی تحت حمایت خویش اجاره می دهند. هستن، در این میان کسانیکه بنابر دلایل همکاری با حکومت و یا انجوهای خارجی مستقیم و پلان شده توسط طالبان هدف قرار گرفته اند. “رضا از دهن سیاه سنگ که خانمش با یکی خارجی کار می نموده مورد لت و کوب طالبان قرار گرفته، گرچه وی با همکاری یکی از اقاربش بنام سکندر موفق به فرار میشود. اما سکندر و خانواده او توسط افراد طالبان بشکل فجعی بقتل می رسند. همچنان داکتر توکلی از سراب باد آسیاب که در یکی از کلینیک های حکومتی کار می نمود در مسیر راه توسط طالبان از موتر پیاده، شکنجه و بعداَ بقتل رسیده است.
سلطانی، جمعه خان، علی حسن و بهمن از کجاب بشکلی وحشتناکی پس از کشته شدن توسط کوچیها بر بالای اجساد شان با اسپ می تازند.” نا گفته نماند که فضای ترس و وحشت درمیان ساکنان مظلوم و بی دفاع منطقه حاکم است. بعضاً در هنگام صحبت با من نیز بشدت ترسیده سخن می گفتند و اکثراً حتی از صحبت و ارائه معلومات بمن هم طفره می رفتند. بخاطرکشف حقایق بیشتر و درک حجم و وسعت تلفات، چپاول، تجاوز و غضب املاک مردم محل و همچنان اشخاص مفقود و فراری ها نیازمندی تحقیقات گسترده و مصاحبه با مردم ساکن در تمام قریجات بهسود را می طلبد.
باوجود گسترده گی فجائی، اینجانب نسبت نبود امکانات کافی و عدم اطمینان از امنیت شخصی، سفرم را نیمه تمام گذاشته و بطرف کابل حرکت نمودم. هنگام عبور از مربوطات بهسود، منازل، مساجد و مکاتب سوخته و ویران شده بشدت توجه هر عابری را بخود جلب نموده و منظره یک ملک وحشتزده، ویران و سوخته را در اذعان تداعی میکنند. هنگامیکه شما پس از شنیدن داستان های تلخ ساکنان مظلوم، ستمدیده و باقی مانده در منطقه را شنیده باشید و منظره های سوخته و ویران را با چنان گسترده گی مشاهده میکنید، عمق فاجعه ای وحشتناک را درک نموده و بغض شما ترکیده اجتناب از ریختن اشک و بلند بلند گریستن برایتان دشوار می نماید.
غزنی
در غزنی، جاغوری و حومه نیز بنابر گسترش تحرک و هجوم همه ساله کوچی ها وضعیت بسیار خراب است. در ماه گذشته سفری به غزنی داشتم. بعد از ظهر از شهر غزنی بطرف انگوری حرکت نمودم. شب را در نزدیکی بازار انگوری درخانه یکی از آشنایانم توقف نمودم. مقصد از سفرم بازدید از برخی قریجاتی که در اثر حملات وحشیانه کوچی ها ویران و هزاران نفر از ساکنانی آن کشته یا فراری گریده است، بود. اما پس از صحبت با دوستم که نمی خواهد نامش در این گزارش نشرگردد.
بنابر دلایل امنیتی از ادامه سفر منصرف و فردای همان روز بطرف کابل حرکت نمودم. دوستم و چند تن از همسایه های شان که به احترام من شب دور هم جمع شده بودیم، از داستان های تکاندهنده، کشتار کوچی ها با همدستی طالبان و حکومتی ها سخن می گفتند. آنان از تخریب و آتش زدن صدها قریه بدست کوچی ها و طالبان، کشتار و کوچانیدن خانواده های بیشماری داستان های جانسوزی را قصه کردند. آنها داستان مردی را بنام ابراهیم حسنی قصه نمودن” وی که بتازگی از ایران برگشته و توسط یکی از کوچی ها که سالهاست زمین و جایداد خانواده گی وی را غضب نموده کشته شده است.
آنان میگفتند: ابراهیم که برادر و برادرزاده هایش قبلاً توسط طالبا کشته شده بود. اما ابراهیم و خانواده او موفق به فرار شده بودند. ابراهیم سالیان متمادی را در ایران سپری نموده و همین چندروزقبل پس از اخراج از ایران به منطقه زیرک درجاغوری برگشته بود. وی پس از چند روز اقامت در منزل یکی از اقاربش به دروازه خانه خودش که توسط یکی از کوچیها غصب و به اجاره داده شده وارد می شود.
او به شخص اجاره نموده املاکش خودرا معرفی و خواستار تسلیمی املاکش می گردد. شخص ساکن چندروز مهلت گرفته موضوع را به اطلاع کوچی می رساند. همین بود که ابراهیم درقریه خودش در روز روشن هدف چندین گلوله قرار گرفته و جان می سپارد. جنازه ابراهیم دو روز در قریه می ماند و هیچکس حرئت دفن وی را ندارند. تا بلاخره توسط کوچیها از منطقه برداشته و به مکان نامعلوم برده می شود.” آنان میگفتند: وضعیت بشدت بحرانی و”عملاَ کوچیها و طالبان بر منطقه حکومت و ظلم بسیاری بر مردم جریان دارد. “آنان اضافه نمودند که “والی، ولسوال و همه ارگان های حکومتی آله دست طالبان و همکار کوچی “ها می باشند.
کابل
متاسفانه درکابل نیز وضعیت مطلوب نیست. غضب زمین و املاک مردم توسط اشخاص و جریان های زورمند بشدت جریان دارد. جایداد و منزل مسکونی زیادی در مناطق همچو خوشحال مینه، افشار، کارته پروان، کارته سخی، ده بوری، کارته چهار، کارته سوم و دیگر نقاطی که محل سکونت هزاره ها بود. در ایام حکومت طالبان توسط پشتون ها از هزاره ها غصب گردیده است. و همین روند غضب املاک و جایداد هزاره ها توسط زورمندان بخصوص پشتون و پنچشیری های قدرتمند، با ترفندهای مختلف و پیچیده ای همچنان ادامه دارد. در بازار کتابفروشی متصل به جاده میوند که قبلاَ اکثراَ بازار تجارت و کاربار هزاره ها بود.
———————————————————————————-
امروز اکثر دکانهای آنان توسط زورمندان غضب و به دیگران، به کرایه داده شده است. غلام حسن علی زاده، حاجی محمدعلی، حاجی حسین بخش ملک، فرزندان کربلائی محمدعلی براتی، غلام سخی، نوروز، حاجی ستار ترکمنی، محمدعلی قربانی، حاجی قیوم، محمدعلی خل نظر از تاجران گلیم، قالین و رخت فروشان اشخاصی هستند که تنها درهمین بازار دکان و تحارت های شان با ترفندهای مختلف غضب شده و اغلب مجبورساخته شده اند تا از کشور فرار نمایند.
حاجی قیوم از تاجران موفق در بازار کتابفروشی که دکان و تجارتش توسط شخصی بنام میراصغر غضب و خود وی بشکل مرموزی در زندان فوت نموده و فرزندانش مجبور به فرار به خارج از افغانستان شده است. محمدعلی قربانی یکی دیگر از دکاندارانی سابقه دار این بازار است. که در ایام حکومت طالبان دکانش دربازار کتابفروشی و منزل مسکونی او در تایمنی غضب گردیده و به اشخاص دیگری بفروش رسانیده شده است. محمد علی شخصی دیگر که اخیر از ایران اخراج و درکابل تلاش داشت که دکان و خانه اشرا پس بگیرد. او باوجو پرداخت پول هنگفت به برخی از قاضی ها برای رسیده گی به قضیه حقوقی خویش درنهایت، نه تنها موفق نشد که جایداد خویشرا پس بگیرد. بلکه چندین بار مورد لت و کوب قرارگرفته و به زندان نیز فرستاده شد.
با تهمت و بهتان “گویا فرزندان دختر و پسر ایشان” کارهای خلاف اخلاق اسلامی و عنعنوئی مرتکب شده،” وی را بشدت به اشکال گوناگونی رنج و شکنجه دادند. بلاخره جسد مرده وی در منزلش پیدا شد. به همین شکل هریک از تاجران و دکانداران آن بازار که تجارت شان غضب گردیده است. زمینگیر شدند.
هرمنطقه و کوچه کابل، بظاهر مملو از هزاره حکایت از داستان های غم انگیزی دارد. که صدها خانواده هزاره را بکام مرگ فرستاده و هنوز می فرستتد. درمندوی کابل نیز حاجی حنیف، غلام حسین اکبرزاده، شیخ صمدعلی، حاجی معلم، مهدی، حاجی عبدال حسین، فرهاد سکندری و ده ها تاجر و دکاندار دیگر دکان و تجارتشان غضب گرده و خود آنان یا مجبوراَ فراری شده اند و یا بقتل رسیده اند.
غلام حسین اکبرزاده طی یک دسیسه ای پیچیده، با همکاری برخی ارگان های امنیتی دکان و تجارتش در بازار مندوی و منزل مسکونی او در سرک مسجد واقع در کارته سخی توسط شخصی پشتو زبان و زورمندی بنام سرور خان غضب گردیده، غلام حسین و خانواده او بشکل بسیار مظلومانه ای فراری ساخته شده است. پدر غلام حسین” حسین علی اکبرزاده” که پس از فراری شدن فرزندش تلاش می نمود. تا اقلاَ منزل مسکونی فرزند خویش را که صدها هزار دالر ارزش دارد. پس بگیرد، اما بشکل مرموزی درحادثه ای ظاهراَ ترافیکی، بشدت مصدوم و فعلا در حالت کوما بسر میبرد.
فرهاد سکندری از دیگر کسانیکه دکان و تجارت وی توسط دو برادر غضب و خودش توسط همان برادران با همکاری طالبان بشدت مورد لت وکوب قرار گرفته و نهایتاَ مجبور به فرار از کشور گردید. ناگفته نماند که منزل مسکونی وی نیز پس از فرار توسط همان دو برادر غضب و به شخصی دیگر به کرایه داده شده است. در کارته سخی حاجی حیدر، حسین علی، شارشور، حاجی رضائی و ده خانواده دیگر منازل مسکونی شان توسط زورمندان غضب گردیده و خودشان یا بقتل رسیده و یا فراری شده اند. در قسمت الف خوشحال خان مینه حاجی عبدالعلی، شفیع، حاجی حیات الله خان،حاجی عبدالله تنها از یک کوچه “عقب کودکستان” و همینطور از تمانی کوچه های آن ناحیه چندین خانواده مجبور به فرار و جایداد شان توسط زورمندان غضب گردیده است. در کوته سنگی نیز ده ها منزل مسکونی متعلق به هزاره ها توسط زورمندان غضب گردیده است.
همین چند ماه قبل خانمی بنام خدیجه، مسکونه قبلی درکوته سنگی که درحکومت طالبان برادرش بنام حسین همرای پسر خورد سالش بنام حسن کشته و جایداد شان در کوچه عقب مکتب رحمن بابا به یکی از پشتون ها داده شده است. خدیجه از ایران برگشته بود تا جایداد پدری شانرا دوباره متصرف گردد. اما بشکلی مرموزی در همان کوچه هدف کلوله قرارگرفته کشته شد. حتی در منطقه پل سوخته که مرکز سکونت هزاره ها تلقی می گردد. جایداد هزاره ها توسط زورمندان غضب و ساکنان یا زندانی، فراری و یا کشته شده اند. در نزدیکی شهید ده بوری جایداد مسکونی خلیفه رجب توسط یکی از اقارب مولوی فضل هادی شینواری غضب گردیده و خود نامبرده مستقیماَ توسط آقای شینواری تهدید شده که درصورت اقامه دعوا مجازات خواهد شد.
همچنان صدها شخص که زمین و جایداد شان توسط زورمندان غضب شده و هنوز امکان زنده گی شان در کابل وجود داشته روزانه به دروازه های محاکم رجوع می نمایند و هرکدام هزاران افغانی رشوه داده اند. اما بعضاَ باوجود سالها دعوا هنوز نتوانسته جایداد خویشرا پس بگیرند. با وضعیت کنونی توقع هم نیست که بتوانند به حق و حقوق خویش نایل شوند، متاسفانه هرکدام طعمه های هستند در چنگال قاضیان فاسد و رشوت خوار که از قبل میدانند که رسیدن آنگونه از مراجعین به حق و حقوق شان امکان پذیر نیست.
اما بخاطر چپاول و تاراج سرمایه های باقیمانده شان، دوسیه های آنانرا طولانی ساخته هر از چندی مبالغی هنگفتی از آنان می ستانند. امیدوارم این تحقیق اندک در رابطه به غضب جایداد هزاره ها شمعه و انگیزه شود، جهت تحقیقات گسترده، همجانبه و درسطح تمام افغانستان در رابطه به تمامی کسانیکه بشکل از اشکال کشته، فراری، زندانی و یا بشکل دیگری صدمه دیده اند.