مهدی زرتشت دانشجوی روزنامه نگاری از دانشگاه کازنو”آلماتی”
تیترهای ناخوش هر شب
از سر عادت، هر شب معمولاً ساعتهای هشت شام به سایتهای خبری فارسی از جمله سایت فارسی بی بی سی (BBC) و سایت خبری رادیو آزادی سر میزنم؛ ولی هیچ وقت و هیچ شبی خبر دلخوش کنندهای در مورد افغانستان نخواندهام. تیترها همه اش کشت و خون، قتل و تجاوز و انسان کشی است.
من فقط تیترهای اخبار امشب دو سایت را اینجا یاد آوری میکنم: تیتر اول سایت فارسی بی بی سی (صفحه افغانستان) به ترتیب خبرهایی چون: «بازداشت یک مرد به اتهام تجاوز جنسی به یک کودک در بلخ»، «۹ غیرنظامی در انفجارهای خوست و قندهار کشته شدند» و… و در سایت خبری رادیو آزادی آمده است: «یک دختر پنج ساله در ولایت بلخ مورد تجاوز جنسی قرار گرفت»، «میزان تجاوز جنسی بر اطفال در شمال افغانستان ۲۰ درصد افزایش یافته است»، «یک مرد در هرات خانم و طفل هفت روزهاش را به قتل رساند»، و بگذریم تا تیتر خبرها و واکنشها در برابر تصمیمات، کارها و خیالات یک مجاهد هنوز اسلحه دوست که ۲۰۱۴ نرسیده، دست به تشکیل گروه مجاهدین میزند و آماده «جهاد» میشود. جهاد به معنای دقیقتر کلمه، یعنی تکرار خاطرات تلخ یک دهه انسانکشی و ویرانی.
نگاه مختصر به چند گزارش
اما از میان این همه تیترهای خبری، آنچه واقعاً خیلی دلخراش و تکاندهنده بود، گزارش تجاوز یک مرد ۲۲ ساله بر کودک پنج ساله (دختر) بود. صدیقه پنج ساله از سوی مرد ۲۲ ساله (جمعه مراد) در شهرستان کلدار ولایت بلخ مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و اکنون دخترک در حالت «شوک» در بیمارستان تحت تداوی قرار دارد. این در حالی است که به گفته مسئولان بیمارستانهای ولایت بلخ، در طول یک هفته، دو مورد تجاوز جنسی در این ولایت به وقوع پیوسته است.
تجاوز جنسی دیگر، چند روز پیش در ولایت سمنگان صورت گرفت. در آن، دختر هفت ساله ی که مورد تجاوز قرار گرفت، اکنون او نیز کنار صدیقه در شفاخانه به سر می برد؛ اما واکنشها در برابر این واقعه از سوی یک تعداد فرهنگیها و اهل رسانهها بخصوص در شبکه اجتماعی فیس بوک، چشمگیر بود.
تعداد زیادی در این ارتباط حرف و حدیثهایی خود را گفته و نوشتهاند. یک دوست فرهنگی که خود کارمند یکی از تلویزیونهای خصوصی در کابل است، در وال فیس بوک خود نوشته است: «… یک دختر بچه ۳ ساله در تخار، یک دختر بچه ۵ ساله در مزار، یک دختر بچه هشت ساله [به گزارشی هفت ساله] در سمنگان، بر این سه کودک در جریان یک هفته گذشته در شمال افغانستان تجاوز جنسی شده است. در ولات هرات هم روز گذشته دو نفر بر یک پسر بچه ۱۳ ساله تجاوز کردند. این کودک در جریان تجاوز جان داده است.»
پیشینه تجاوز جنسی
همزمان با وقوع چنین اتفاقات وحشیانه، نهاد حقوق بشر کشور افغانستان در گزارش تازهی خود گفته است که میزان تجاوزات جنسی در شمال افغانستان «۲۰ درصد افزایش یافته است.» در این گزارش، از وقوع تجاوز جنسی بالای پسر «هفت ساله» در ولایت تخار در شمال افغانستان نیز گفته شده است.
با وجود این، اما تجاوز جنسی در افغانستان، یک پدیده بیگانه نیست بلکه کاملاً شناخته شده است و حتا تاریخ خود را دارد. در طول هر سال و ماه و هفته، در نقاط مختلف این کشور، قضایایی نظیر آزار و اذیت جنسی، جنسیت ستیزی تا تجاوزهای جنسی به ثبت میرسد و در صدر اخبار رسانههای داخلی و خارجی قرار میگیرد. حتا کسی به درستی تاریخ آغاز این پدیده را در افغانستان نمیداند صرف اینکه این پدیده از از سالها پیش وجود داشته و در طول تاریخ خود، قربانیهای متعددی را گرفته است.
داستان سحر گل در ولایت بغلان که از سوی خانواده شوهرش را ضرب و شتم وادار به روسپی گری میشد، تا تجاوز مولویها به عنوان قرائتکنندگان مسائل و دینی و مذهبی، همه موضوعاتیاند که از چشم مردم پوشیده نیست.
دولت مقصر
به اعتقاد بسیاری از شهروندان و جماعت فرهنگی و روزنامه نگاران کشور افغانستان، حکومت غرقه در فساد افغانستان پسا طالبانی، در طول بیشتر از یک دهه نه تنها ثبات، امیدواری و رفاه را برای شهروندان این کشور فراهم نیاورده است؛ بلکه با گذشت هر سال، حجم مشکلات گوناگون، گستردهتر میگردد.
پدیده تجاوزهای جنسی و بخصوص وقوع تجاوز جنسی ظرف یک روز گذشته در ولایت بلخ، واکنش تند بسیاری از فرهنگیان و روزنامه نگاران افغانستان را بر انگیخته است. والهای شخصی تعداد زیادی در شبکه فیس بوک، پر از نقد و دشنام به حکومت، سیستم عدلی و قضایی «بیکاره»، «فاسد» و «ناکارامد» است؛ اما به باور خیلیها، این دَو دشنامها و این نقد و انتقادها، تا اکنون هیچ نتیجه ملموسی برای مبارزه با این پدیده و صدها پدیده آزار دهنده دیگر در افغانستان، به دست نداده است.
دهها و حتا صدها مورد از این گونه حوادث و پیشامدهای آزاردهنده از قتل افراد، تا خودکشی، خودسوزی و تجاوز و…تا اکنون اتفاق افتاده اما از سوی حکومت و نهادهای عدلی و قضایی کشور مورد اهمال قرار گرفته و بصورت قاطع به آن رسیدگی نشده است.
اکنون هر شهروند با نومیدی و البته غرق در اندوه و ماتم، در مقابل چنین رویدادها و همینطور بیمسئولیتی دولت، باز هم سعی میکنند صدا را بر سکوت ترجیح دهند و حد اقل دوباره به انتقاد و نقادی بر موجودیت روند، بپردازند.
روند رو به رشد پدیده تجاوز جنسی و نکتهی فراموش شده
در واکنش به نقد از ادامه و حتا روند رو به رشد پدیده تجاوز جنسی در افغانستان از سوی شهروندان و قلم به دستان و فرهنگیان این کشور، چنین به نظر میرسد که آنچه واقعاً از چشم همه دور مانده است، موضوع علتیابی و تلاش برای پاسخ دادن به چرایی پدیده تجاوز جنسی است.
شاید هیچ فردی از این کشور فراموش نکرده باشد که شعار همه مجاهدین افغانستانی در برابر تجاوز شوروی بر خاک افغانستان «زنده باد اسلام» و شعارهای نظیر این بود. هدف از ذکر این نکته این است که مردم افغانستان از زمانههای دور، به شدت مذهبی و دیندار بوده اند. «سنت» و احیاء و حراست «شریعت اسلامی» کلیدیترین مسأله در فهم و نظر شهروندان اکثراً سنتی افغانستانی است.
از دل چنین باورها و روحیهی مذهبی حاکم بر جامعه و حتا نظام سیاسی این کشور است که قرائتهای خشک و انعطاف ناپذیر و چه بسا افراط گرایانه از دین بر میخیزد. یکی از ابعاد چنین روندی، این است که رفتار و معاشرت بخصوص میان دوجنس زن و مرد در افغانستان به شدت تحت سانسور قرار گیرد. مطابق آن، هرنوع روابط میان زن و مرد، دختر و پسر در افغانستان، در دایره تنگی از سانسور، دلهره و ترس، مجازات و مکافات قرار میگیرد. مطابق برداشت مردم در سایه حمایت از مبلغین مذهبی، هرنوع روابط میان زن و مرد خارج از دستورات دینی، مجاز نیست. چیزی که با توجه به زمان، شرایط، امکانات و موقعیت تاریخی و اجتماعی کشور، برایند زیان باری داشته است.
اکنون به نظر میرسد از میان دهها علت پدیده پردامنه تجاوز جنسی، یکی از مهمترین آن، فقر جنسی در میان مردان این جامعه است. مسألهای که باعث شده حتا یک مبلغ مذهبی که خود حامی سرسخت احیای حفظ و احیای سنت های دینی شریعت است، مخفیانه از آن عبور کرده و دست به تجاوز بزند. وقوع یک مورد از تجاوز جنسی از سوی یک مولوی طی چند ماه قبل در یکی از ولایتهای افغانستان، میتواند گواه بر این ادعا باشد.
اما پیامدهای ناگوار قیدگریهای جنسی و نبود معاشرت آزاد و قانونی در این کشور، پیامدهای زیانبارتری را بخصوص برای نسل جوان این کشور تاکنون داشته است. افزون بر وقوع چنین تجاوزات وحشتناک، ناراحتیهای روانی، ریاضت جنسی، همجنسگرایی در میان مردان و زنان، خود ارضایی و حتا انگیزه بسیاری از قتلهایی که در گوشه و کنار این کشور دور از چشم رسانهها صورت میگیرد، از پیامدهای عمده این قیدگیری و اصول افراطی سانسور افراد مطابق قرائتهای غیر انعطافپذیر دینی و شرعی است.
کابوسهای هنوز در راه
جامعه سنت زدهی افغانستان با مشکلات بزرگی روبرو است. از نبود امنیت و صلح گرفته تا فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، فقر جنسی، فقدان امیدواری در ذهن شهروندان خسته از جنگ این کشور تا به باور بسیاری از شهروندان، دولت بیکارهای که در طول بیشتر از یک دهه از تأسیس آن، هنوز به بخش بزرگی از مشکلات شهروندان پاسخ نداده است.
علاوه بر آن، اما وجود فقر جنسی و اصول قیدگیرانه سنت و شریعت برای حل این معزل، افراد این کشور را در یک نقطه حساسی قرار داده است. نقطهای که در مواردی، می تواند یک پرتگاه محسوب شود. و نهایتاً مسأله ای که باعث به وقوع پیوستن جرم و جنایتهای بیشمار و بیحساب میگردد.
اکنون به نظر میرسد، غفلت از جستن راه حل منطقی برای مقابله با این مشکلات، در آیندهی نزدیک میتواند منجر به وقوع حوادث بدتر و شنیعتر و پر هزینهتری از تجاوز بر یک دختربچهی پنج ساله گردد. دختر بچهای که هیچ کسی نمیداند بر او چه گذشته و زندگی آیندهی او در چه توهم، اضطراب، وحشت و کابوس خواهد گذشت.
t
حکومت و مردم افغانستان مثل حکومت و مردم ایران فقط در ظاهر و در شعار مسلمانند و در عمل فرصت گیر بیارند همدیگر را غارت میکنند (همه جوره) که دارند این کار را هم میکنند