داکتر حفیظ الله شریعتی سحر
هزاره: هزاره ها ۲۵٪ نفوس افغانستان را تشکیل می دهند، و بیشتر ساکنان مناطق مرکزی افغانستان بوده و در زراعت، دامپروری و صنایع دستی محلی مشغولند. اگر چه امروزه بیشترین جمعیت شهرهای فارسی زبان در افغانستان را هزاره ها تشکیل می دهندکه به تجارت، آموزش،کارهای فرهنگی و دولتی مشغولند.
هزاره ها امروزه به صورت پراگنده در سراسر جهان به ویژه در افغانستان، پاکستان، ایران، اروپا، استرالیا، هند کشورهای آسیای میانه و عراق زندگی می کنند و زبان آنان فارسی دری به گویش هزارگی است. در این گویش تعداد زیاد واژه های اصیل و کهن فارسی دری وجود دارد. هسته اصلی واژه های گویش هزارگی را کلمات فارسی دری با گویش هزارگی تشکیل می دهد. در کنار واژه های فارسی دری ده درصد اصطلاحات ترکی، مُغولی و ترکی جغتایی تشکیل دهندۀ گویش هزارگی است.
این وام واژه ها نه تنها جای واژه های بومی هزارگی را تنگ نکرده بلکه بر غنای آن افزوده است. در این گویش واژه های فارسی باستان، اوستایی و پهلوی دیده می شود که بازماندۀ صرف زبان پهلوی هنوز هم به فراوانی در آن یافت می شود. این موضوع اشاره به تکامل زبان از فارسی قدیم به فارسی نو در این گویش و حکایت از قدمت و دیرینگی هزارستان و گویش هزارگی دارد. مردم هزاره از روزگاران دور به فارسی- دری با گویش هزارگی گفت وگو می کرده است.
این باور از راه پژوهش زبان شناختی علمی به راحتی امکان پذیر است. انبوهی از واژه های کهن فارسی دری و حیات هزاران واژۀ ناب فارسی دری و ریخت های دیگرگون شده ای اوستایی و پهلوی گواه بر این نگرش و ادعاست. شناسایی واژه های ثبت نشده گویش هزارگی و بازیافت واژه های فنا شدۀ فارسی از نیازهای اصلی پژوهش در این گویش است. بسیاری از واژه های گویش هزارگی که در فرهنگ ها و متون کهن پارسی به کار رفته و ریشۀ بسیاری از آن ها را در زبان های ایرانی کهن می توان جست از اصالت تردید ناپذیر این گویش حکایت دارد. این واژه ها ذخایر ارزنده ای است که گردآوری، ضبط، تحقیق و نشر آن ها ضرورتی انکار ناپذیر است. زیرا مطالعه این گویش افزون بر اینکه گوشه هایی از تاریخ زبان پارسی دری را روشن می کند، بسیاری از حلقه های مفقودۀ ریشه شناختی واژه ها و افعال در این زبان را نمایان می سازد. چون با توجه به این پژوهش می توان ادعا کرد که گویش هزارگی حاصل تحول زبان های فارسی باستان و میانه است.
بنابراین گویش هزارگی شاخه از گویش زبانِ فارسی است. این گویش با وجود نزدیکی ها و اشتراکاتِ نسبتاً قابل توجه با زبانِ فارسی، تفاوتهای زیادی نیز با این زبان دارد. این تفاوت ها از نظر واژگانی، آوایی و ساختی است. تفاوت واژگانی افزون بر واژه های کهن و مخصوص هزارگی بیشتر مربوط به مخفف کردن فعل و به کار بردن فعل های قدیمی است. یکی از این دیگرگونگی ها تفاوت های دستوری در این است که حکایت از قدمت این گویش دارد و لذا با فارسی امروز کمی متفاوت می نماید. مانند تصریف فعل های مانند: خاد خوردم، خاد خوردی، خاد خوردیم، که در فارسی رسمی امروز چنین صرفی از فعل وجود ندارد.
از ویژگی دیگر این گویش می توان به قید حالت اشاره کرد که با پسوند کی [ki] ساخته می شود. مانند: راستکی(به راستی) دروغکی (به دروغ) خپکی(آهسته و بی صدا) و قایمکی(پنهانی). زیرا هزاره ها به دلیل شرایط جغرافیایی دارای گویش نسبتا همگنی بوده و واژه های بیگانه را کمتر پذیرفته اند. لذا واژه های کهن این گویش می تواند جایگزین مناسبی برای کلمات بیگانه بوده و در غنای زبان فارسی نقش موثری داشته باشد. همین طور از نظر آوا شناختی و کاربرد جمله ها نیز با فارسی امروز تفاوت های دارد. البته این دیگرگونگی با فارسی دری کهن نزدیگ تر است، که از دیرینگی و اصیل بودن این گویش حکایت دارد. یکی دیگر از نمونه های این دیگرگونی پسوندهاست. پسوندها ابزارهای دستوری در این گویش است، که از”بیست” تا از پُرکاربرد ترین های آن “پانزده” تا ناشناخته و یا غیر فارسی هستند. این پساوندها باید ترکی و یا مغولی باشند.
مانند پسوند های چی و غو و پسوند کهن فارسی مانند: اوک[uk] که برای نسبت دادن صفت به کار می رود مانند: خلموک[xilimuk] برای کسی که آب بینی اش جاری است و شاشوکšašuk] ] و همین طور پسوند ای[ay] که مفهوم تحبیب و تخصیص را دارد: بابی(پدر مهربانم)عمی(عمۀمهربانم)آجی(مادر بزرگ مهربانم)که بیشتر با اسم می آید. وندهای گویش هزارگی به لحاظ کاربرد و میزان زایایی بسیار زایا بوده و در ساخت واژه های جدید بسیار فعال بوده است. در کنار زایا بودن وندها گویش هزارگی در ساخت فعل ساده نیز زایا بوده و شاید بشود گفت زایا تر از فارسی امروز به نظر می رسد. برخی از ویژگی های دستوری این گویش در فعل ها، وندها، ضمیرها، قیدها، ترکیب های اضافی و… نمود دارد.
به طور نمونه درگویش هزارگی به کار بردن فعل مرکب بیشتر از فعل های ساده است. به این جهت بسیاری از مصدر های ساده فارسی نخست به مصدر مرکب بدل می گردد و آنگاه به زمان های مختلف صرف می شود. مثلا برای مصدرهای مرکب مذکور معادل های بسیط جهیدن، آموختن وجود دارد که درگویش هزارگی استفاده نمی شود. هنگام صرف این گونه افعال دگرگونی های صرفی فقط بر فعل کمکی عارض می شود و جزء اول بدون تغییر باقی می ماند. مثلا زمان حال اخباری بالا پریدن چنین صرف می شود: بال مپروم، بال مپری، بال مپره، بال مپریم، بال مپرین، بال مپرن.
هزاره ها های غیر ملفوظ / h/ را که در آخر کلمه ها می آید به صورت ه با فتحه/a/ می خواند نه با کسره و این با توجه به متن های کهن که دانه و راحله و قافله را هم وزن می کند درست به نظر می رسد.
همین طور درگویش هزارگی دو واکه وجود دارد که عبارتند از: (واو مجهول/ ō /و یای مجهول/ ē/). واو مجهول از مصوّت کوتاه (اُ) که ضمّه نام دارد بلندتر است.یای مجهول از مصوّت کوتاه (اِ) که به نام کسره یاد میشود بلندتر است. مثل چوپُ (چوپان)، خوراک، پیچه و بیری(عروس).از آنجایی که نشانهای برای این دو واکه وجود ندارد، ناگزیر از همان واو و یای معلوم استفاده شده است. واو و یای مجهول فقط در وسط کلمه قابل تلفظ است: مثل دیر و سوز. در آخر کلمه با وجود ضمه و کسره، ضرورتی به وجودشان احساس نمیشود (خاوری،۱۳۸۲: ص ۱۲).
واژه های مانند: شیر(حیوان)شیر(خوراکی) و شیر آب در گویش هزارگی بر اساس(واو مجهول و یای مجهول) یکسان تلفظ نمی شوند. همین شور و کور با دور و نور تلفظ مشابه ندارند. شیر درگویش هزارگی با واو مجهول و شور و کور با یای مجهول خوانده می شوند.
از ویژگی دیگرگویش هزارگی”واو” [ū] اشباعی است که در گویش هزارگی زیاد به کار میرود. به طور نمونه در اسرارالتوحید واژه دکان بیشتر با «واو» یعنی به صورت «دوکان» ضبط شده است: »)اسرارالتوحید ص ۷۲(
در قصص الانبیأ «مرده» به صورت «مورده» نوشته شده است و «آجر» به صورت «آجور» (المعجم ص ۲۲۸)
نان سیاه و خوردی بیچربو
و آنگاه مه به مه بود این هر دو (کسایی مروزی(
پول/ پل
توچوی بیکرانی پیشت جهان چو پولی
حاشا که با چنین جو برپل گذار ماند(کسایی مروزی، غ۸۵۷(
این لغت در پهلوی هم به صورت «پول» است و در ویس و رامین نیز مکرر آمده است از جمله:
دو کردی شوی هر دو از تو پدرود
چه ایشان و چه پولی زان سوی رود
(ویس و رامین، محجوب،۶۲،۳۸،۴۹،۵۵،۴۲،۱۲۳) (تقی خاوری، ۱۳۸۵:۲۵-۴۷).
بنابراین گویش هزارگی از اصیل ترین و کهن ترین خصیصه¬های مربوط به زبان فارسی برخوردار است، به طوری که خصیصه¬های معمول درگونه¬های فارسی سده چهارم و پنجم مانند فعل مرکب به جای فعل بسیط، حروف، قیدها، ادات تنبیه قدیم، کاربرد فعل¬های پیشوندی قدیم، تکرارهای فعلی، ضمیرهای قدیم و ابدال¬های قابل توجه در گویش هزارگی استفاده می شود. همین طور بخش بزرگی از واژه های در این گویش وجود دارند، کمتر در گویش های دیگر وجود دارند. این واژه های کهن گنجینه ای است و بر غنای واژگانی گویش هزارگی صحه می گذارند. هم چنین در گویش هزارگی برخی واژه های فراموش شده فارسی دیده میشوند، که کمتر در گویش های دیگر پارسی به کار می روند. از آن گونه اند : اژغند یا اژغرند ( بهم ریختهگی، بهم ریخته)، اِستور ( ستبر، کلفت)، گیمیز ( ادرار)، آوور (ابر) که او همان آب است. و همین طور: بِهِل( بگذار)، اِستَرَه( ستاره)، تیز(گاز روده) میتین، چکشی که برای ساختن سنگ آسیاب به کار برده می شود. چرمینه: ریسمان چرمی، آویست: آبستن.دیدگو(دیگدان)، آتشخانه، موزه، چارچو یا چارچوب: جای نگهداری حیوانات. و… که از دیرینگی و اصالت کهن این گویش حکایت دارد.
همین طور در گویش هزارگی واژه های ناب دری و کلماتی که چندین سده استفاده داشته وجود دارد که برای پژوهشگران زبان پارسی گنجینه است بی پایان. برای نمونه مصدرهای ستادن و هشتن که معادل آن گرفتن و گذاشتن است را امروزه در هزارستان و در برخی مناطق فارسی زبان می توان یافت. در هزارستان مردم بسیار این واژه های نژاده و صدها کلمات دیگر را استفاده می کنند.
کاربردهای این واژه ها در برخی دیگر مناطق فارسی زبان برای مردم ناآشنا است. چنانچه در هزارستان اگر بگویند که فلانی فلان چیز را از من گرفت: می گویند که فلانی فلان چیز را از من ستاد یا استاد به لهجه جاغوری. (ستاد از مصدر ستاندن) و یا وقتی به کسی امر می کنند که فلان چیز را بگذار می گویند که فلان چیز را بل- بهل (بهل از مصدر هشتن که در متنی از ناصر خسرو بلخی آمده است: که … لب فروهشته و در کنجی نشسته …(خاوری، تقی، ۱۳۸۵: ۲۶۱). بنابر این، گویش هزارگی آمیغی از ۹۰ درصد فارسی ۸ درصد ترکی و ۳درصد مغولی و سایر زبان ها است.
تا کنون اثری در باره گویش هزارگی به صورت علمی نوشته نشده است. تنها دولینگ (۱۹۷۳م). و شهرستانی (۱۹۸۱م). به این گویش توجه و اشاره کرده اند. همین طور زبان شناس روسی و.ا. ایفیموف که در سال ۱۹۶۵ میلادی در مسکو کتابی در باره گویش هزارگی نوشته و به چاپ رسانده است. این کتاب توسط ماه گل سلیمان عضو اکادمی علوم افغانستان با توجه به اهمیت آن از زبان روسی به پارسی دری شده ولی با متاسفانه هنوز امکان چاپ نیافته است. بر همین منوال (لهجه های مروج مردم هزاره) که محمد عوض نبی زاده “کارگر” آن را به چاپ رسانده است که از نخستین تحقیق ها در حوزه واژه های این گویش به حساب می آید.
بنابراین گویش هزارگی را از لحاظ جغرافیایی به دو بخش شمالی و جنوبی می توان تقسیم کرد:
۱- دیزنگی و دیکندی، شامل مناطق مرکزی، غربی و شمالی
۲- غزنی چی، شامل مناطق جنوبی و جنوب غربی
۳- بهسودی، دره ترکمو و مناطق شرق هزارستان.
که هر قسمت ویژگی خاص خود را داراست و تفاوت ها در آن اندک اند.
در نتیجه می توان گفت که این گویش عناصر از فارسی دری و فارسی میانه را که به فارسی امروز نرسیده حفظ کرده است. لذا بسیاری از ویژگی های فارسی میانه که در فارسی نو دیده نمی شود درگویش هزارگی وجود دارد.
از این رو می توان ادعا کرد که این گویش دنباله مستقیم یکی از گویش های فارسی میانه بوده و از فارسی نو منشعب نشده است. این گویش در طول تاریخ گرفتار دیگرگونی های شده و امروزه به همین شکل که در این پژوهش بررسی و توصیف شده بدست ما رسیده است. اما برای پیشینۀ این گویش با توجه به متن های کهن مثل تاریخ بیهقی، حدود العالم و تاریخ گردیزی می توان شواهدی یافت.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که گویش هزارگی از گویش های بسیار کهن خراسان بزرگ است و هزاره ها با توجه به این گویش از اقوام بسیار کهن و بومی خراسان بزرگ و افغانستان کنونی اند.
پژوهش حاضر که به نظام های آوایی، صرفی، نحوی و واژگانی گویش هزارگی پرداخته است به شیوۀ مطالعۀ کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته و روش آن توصیف همزمانی بوده است. نمونه گیری بر اساس تهیۀ نوارهای صوتی و مصاحبه با گویشوران گوناگون که بیشتر سالمند و بی سواد بوده اند صورت گرفته است.