داکتر حفیظ الله شریعتی سحر
(قدرت نمایی ملای محلی)
یک: داستان این است که در روستای اوت قول جاغوری، دختری، پسری را و پسری، دختری را دوست داشته است. این دوستی بر اساس ساختار جامعه ی سنتی هزاره ها نباید آشکار شود، اما دل رفته که چله ی زمستان نمی شناسد، این دو دلداده پنهانی با هم رابطه ی عاشقانه برقرار می کنند که در کشورهای دیگر بسیار معمول و عادی است.
چندی از مردان بی سواد محل به ملای بی سواد محلی این رفت و آمد عاشقانه را خبر می دهند. ملای نادان که سال ها است، منزوی است، فضا را برای قدرت نمایی آماده می بیند؛ یکی را خبرگیر می گذارد که وقتی این دو دلداده سر وعده آمدند، خبر شان سازند.
دو دلداده سر وعده قبلی در گوشه ی دیوار به سراغ هم می روند، که لشکران خدا از راه می رسند و دو دلداده را اسیر می کنند. نخست دختر را کفن می پوشانند و سپس پشت دیوار مکتب دولتی برای شلاق زدن، می برند و پسر را در خانه ای به بند می کشند.
وقتی دختر را برای شلاق زدن در پیشگاه مردم می برند، مردم دانای محل از شلاق زدن دوری می جویند. ملای نادان هرچه تلاش می کند کسی حاضر به اجرای حدی ملایی نمی شود. در این وقت سربازان بی سر و پای از راه می رسند و با کمک ملای نادان دختر دلداده را در حضور مردم و به زور تفنگ هشتاد ضربه شلاق می زنند. این مجریان دین سپس هشتاد هزار افغانی از پسر می گیرند و او را آزاد می کنند.
دو: برخی از ملاهای محلی جاغوری بسیار نادان و بی سواد اند. این را بیشتر روحانی های که از خارج بر می گردند به زبان می رانند. البته ملاهای محلی در بیشتر جاهای افغانستان و هزارستان چنین اند. این ملاها از علم نو و دنیایی جدید چیزی را نخوانده اند و نه می دانند. اینان به تمام معنا نماد نادانی و جهل اند.
سه: ملاهای نادان محلی به کمک مردمان کم سواد و بی سواد مردمی برای خود حق قایل اند و تلاش می کنند مردم محلی، خدا و دین خدا را از زاویه ی دید آن ها بشناسند. مدت است بازار دین فروشی و دکان دینی آن ها بی متاع اند. نسل جدید مردم جاغوری به دین فروشی آن ها می خندند و دکان آن ها را کساد کرده اند. اینان مدت است در پی انتقام گیری و قدرت نمایی است تا عظمت گذشته را باز یابند.
چهار: به گفته ی شاهدان عینی در سنگماشه ملای … برای خود امپراتوری دینی دارد و ملای… برای خود پادشاهی، هردو بر طبل قدرت می کوبند با استفاده از جهل و نادانی مردم، سواری می گیرند و بر گرده ی مردم سوارند. البته ملا … برای خود از حوریان جاغوری حرم سرایی دارد که ملای دیگر آن را شاید ندارد. در جاهای دیگر جاغوری هم وضع از این بهتر نیست.
پنج: چند سال پیش وقتی در روز عید عده ای از مردمان شادی ندیده ی جاغوری می خواستند مجلس موسیقی داشته باشند که این دو ملای کهن و دکان دار مردم نادان را گرد آوردند و لشکر جهل بیاراستند و از شادی مردم و برپایی موسیقی محلی جلوگیری کردند.
در سال جاری وقتی وزیران دولت بی عرضه ی کرزی به جاغوری آمدند، ملا … مردم را تحریک کرد که از آواز خوانی عباس نشاد جلوگیری کند که موفق نشد و مردم به او نه گفتند. این نه گفتن او را کینه به دل کرد و در ماه رمضان لشکر جهل را گرد آورد و حکومت پلیسی ساخت که مسافری و مریضی و غریبی و بی پناهی روزه اش را نخورد که چهار کنگره ی عرش خدای ملا نلرزد. وقتی بی اعتنایی مردم را دیدند، کینه ی شتری گرفتند و در روزهای عید که دوباره عباس نشاد و دوستانش مجلس موسیقی محلی راه انداختند، ملا… دوباره در صدد بر آمد که آن را برهم زند که مردم او را هو کردند، مسخره اش کردند و او را با توهین برون انداختند. ملا در پایان هرچه عقده داشت به سر ولسوال و رییس امنیت جاغوری خالی کرد.
شش: این کینه ی شتری، قدرت نمایی و زور گویی اکنون در قالب ملای دیگری به نام … برون زده است و این بار قرعه به نام دو دلداه ی غریب افتاده است. در این میان دختر بی پناهی را به شلاق بسته است.
هفت: به عنوان کسی که در جاغوری متولد شده است و این خاک غریب و دور افتاده را دوست دارد و مردم آن را شاد می خواهد. از اجرای این حد و شلاق اظهار انزجار می کند و آن را شدید محکوم می کند و از مردم جاغوری، روشنفکران و دانش آموختگان جاغوری، حکومت، کمیسیون مستقل حقوق بشر، نهادهای مدنی انتظار دارد که ضمن پیگیری جدی ملا… و سربازان … و عاملان این حد نادانی را به شدید ترین وجه به مجازات برسانند تا به این راحتی آبروی مردم خوب، دانا و خردمند جاغوری را نبرند و برباد ندهند.
rea rezai
mollahai afghanistan khli kasef astan .wa dar sharayiti kononi .in kamkam darand sharre shan kam mishawand az sare mardom baz ham seyih khli ta lash mikonand ki az khoni hazzara ah estifadakonanad wali mota assifanah namitawananad .ki inkar ra bokonanad harazahi jawan yag mored zamani ra baz ham lazim darand ta inki hoshyar tar shawand .reza hesarnai .