نویسنده: فریدون دهزاد | کابل پرس: افغانستان پرس
صبحها که در بازارچه شهر بامیان می رویم، کارگرانی را می بینیم با چشمان نگران کار. مردان سر درگریبان فروبرده. حیران. با قیافه های غمگین. کارگرانی که با مزد کم روزانه با مزد حوالی ۳۰۰ افغانی کار می کنند. اگر کار گیرشان بیاید آن روز جشن بزرگی خواهند داشت.
اما سوال اینجاست: ایا کار نیست؟ یا اگر ظرفیت های کاری پیدا می شود ولیکن زمینه های کار به گونه دیگر تعریف باید کرد؟
به خوبی یاد دارم که ماهها پیش یکی گفت: شرکتهای ساخت و ساز زیربنا یا شرکت های ساختمان سازی و سرک سازی برای کارگران پاکستانی تذکره یا سند تابعیت جعلی می گیرند و به کار گمارده می شوند. آیا این سخن درست است؟ تا آنجا که با تعدادی از افراد گفت و گوی کرده ام کسی نیست که موضوع کارگران پاکستانی را انکار کنند.
از کارگران پاکستانی که بگذریم، اشغال کار توسط کارگران غیر بامیانی قابل انکار نیست. همچنین راننده های غیر بامیانی و وسایل و تجهیزات غیر بامیانی نیز قابل انکار نیست.
اگر نتیجه گیری این نوشته را در ابتدا مطلب با هم شریک سازیم، این خواهد بود که کارهای ساخت و ساز بامیان چرا به کارگران بیکار بامیانی سپرده نمی شود؟ دلیل چیست؟ ایا ظرفیت های کاری در تصرف کارگران غیر بومی را چه تعریف می توان کرد؟
ظرفیت های کار اعم از کارگران ساده، کارگران ماهر، کارگران نیمه ماهر و تجهیزات و وسایل و ماشین افزار از مواردی است که بایستی ابتدا به افراد بومی داده شود. سپس اگر نیروی انسانی بیشتر نیاز بود از بیرون آورده شود. البته این موضوع مانع حق سیاسی یعنی حق کار، حق سیر و سفر و حق اشتغال اتباع کشور در هرجای از این سرزمین که به طور دلخواه کار کند و یا مسکن گزیند نمی شود. سوء برداشت نیز نشود. بلکه هدف از تحریر این گزارش توجه به نیروهای بومی و توجه به توزیع مساویه حقوق شهروندی در سطح کشور می باشد. به تعبیر دیگر همان طوری که هر بامیانی حق دارد که در هرجای از این سرزمین کار کند و سیر و سفر کند و مسکن گزیند دیگر شهروندان و اتباع کشور نیز حق دارند. اما توجه به ابعاد بیکاری و تبعیض های اشکار قابل گذشت و اغماض نیست.
در مرکز بامیان شرکت های ساخت و ساز بزرگی که مشغول به کار می باشند عبارتند از شرکت ساموان (شرکت کره ای که سرک بامیان و یکه ولنگ را می سازند)، شرکت سرک سازی الحوتی که به گفته شورای ولایتی و برخی از مامورین دولتی همان شرکت کابل گروپ است که سرک شش پل را ساخته است. این سرک سر سال نرسیده تبدیل به سرک خاکه شده است. اما گویا همین شرکت با نام الحوتی شروع به کار کرده است. به قول برخی از افرادی که مصاحبه صورت گرفته است، شرکت الحوتی کنونی و یا کابل گروپ سابق متعلق به اقای فهیم معاون اول ریاست جمهوری است. در حال حاضر شرکت الحوتی جاده “دره فولادی” و همچنین یک قسمت از سرک داخل ماسترپلان تفصیلی شهر بامیان را کار می کند. شرکت دیگر شرکت سرک سازی آبادراهان فارس ایران است که سرک بامیان- به طرف میدان وردگ را می سازند. البته شرکت های دیگری نیز هستند که ساخت و ساز در بامیان را به پیش می برند.
جان سخن اینجاست که اولا این شرکت ها غیر بامیانی هستند. دوم، کارگران ساده، ماهر و نیمه ماهر و تجهیزات خویش را از ظرفیت های غیر بومی گرفته اند. تا انجا که نگارنده در محل ساخت و ساز حضور بهم رسانده است، اولا کارگران پشتو زبانانی هستند که لهجه پشتوی غیر افغانستان را دارند. دیگر اینکه برخی از کارگران در حین کار ترانه طالبان را گوش می دهند. کارگران با ریش های بلند، شکل و قیافه طالبانی که با دیدن دلهره و ترس بر چهره های شان مستولی می گردد و از ارائه هرگونه معلومات درباره کار و پروژه خودداری می کنند.
کارگران شرکت ساموان کره ای، شرکت آبادراهان فارس ایرانی و شرکت الحوتی را افراد غیر بامیانی و دارای قیافه های طالبانی تشکیل می دهند. اما دلیل اشتغال غیر بامیانی ها به کارهای ساخت و ساز و ساختمانی چیست؟ به سراغ برخی از مامورین و مسوولین دولتی رفتم تا از جریان به کارگیری کارگران غیر بامیانی گفت و گویی داشته باشم.
از مجموع معلوماتی که از دستگاههای حکومتی به دست اورده ام علت به کارگیری کارگران غیر بومی را مربوط به قرارداد شرکت ها می دانند. یعنی مطابق مصوبات شورای وزیران کلیه شرکت ها در ولایات قرارداد باید ببندند اما شرکت ها همواره از مصوبات شورای وزیران تخطی می کنند. بنائا با عقد قرارداد در کابل کاگران ساده، ماهر و نیمه ماهر و تجهیزات خویش را به همراه می اورند.
قرار گفته های برخی از مامورین دولتی بارها از سوی اداره ولایت تصامیم اتخاذ شده است تا قراردادها در ولایت منعقد شود. همچنین با شرکت های چون آبادراهان فارس بر سر جذب کارگران بومی قاش ترشی شده است.
قرار معلومات به دست آورده، ساختمان کمیسیون انتخابات، ساختمان دفتر یوناما نیز از جزو شرکت های ساخت و سازی هستند که کارگران ساده، ماهر و نیمه ماهر از افراد غیر بومی به کار گرفته شده است. شرکت الحوتی که جاده دره فولادی را کار می کنند یک قسمت از سرک داخل ماسترپلان بامیان را نیز گرفته است. به بیان دیگر ۱.۷ کیلومتر و همچنین ۱.۳ کیلومتر سرک داخل ماسترپلان را کارگران غیر بامیانی به پیش می برند.
این در حالی است که کارگران بامیانی و بومی در حالت بیکاری به سر می برند. برای تحقیق بیشتر در یک قسمت از سرک سازی ماسترپلان شهر بامیان جهت گفت و گوی و مصاحبه رفتم. از مجموع کارگرانی که در حال کار در جاده داخلی شهر بودند و اصلا زبان دری را نمی فهمیدند، به سراغ کارگری رفتم که در حال دیوار چینی بود و قیافه بامیانی داشت.
در گفت و گوی که با وی داشتم خود را استا نادر معرفی کرد که از دره فولادی بامیان است. وی گفت: “همین سرکی را که شما مشاهده می کنید، با شرکت فی متر ۵۰۰ افغانی قرارداد بستیم. بعد از چهار روز بیکاری دیدیم که شرکت از دیگر جای کارگر اورده اند. خود شما ببینید.”
واضح و روشن است این که فرصت های کاری از دست کارگران بامیانی بیرون شده است. خواه دلیلش هر چیزی باشد. بیکاری در بامیان، ضعف اقتصادی و محاصره بامیان مثلثی است که مردم بامیان را به زنجیر بسته است. تنها چیزی که عاید مردم شده است، صلح طلبی آن است که گویا عقوبت و مجازات صلح خواهی خویش را پس می دهند.
گویا توطئه ای در پشت تمام ماجرا نهفته است. گویا برنامه ریزی شده است که این مردم را به طور زنده زجرکش کنند. زجر محاصره راههای مواصلاتی، زجر محاصره اقتصادی، زجر بیکاری، زجر عدم توجه به زیرساخت ها به طور اصولی. مثلا شرکت کابل گروپ که به گفته آگاهان حالا تغییر نام به شرکت الحوتی داده است، سرک شش پل (بامیان- کابل) را ساخته است. با آنکه یک سال از عمر این سرک نگذشته است تبدیل به جاده خاکه ای شده است که بدتر از اولش است. آیا سر نخ این همه تقصیرها در کجا نهفته است؟ کجای کار عیب دارد؟ از هر مسئله ای اگر بگذریم از عدم مدیریت دولتی نمی توانیم عبور کنیم. همچنین اگر از هر موضوعی چشم پوشی کنیم از توطئه پشت سر این مردم نمی توانیم چشم بپوشیم.
در جریان تحقیق به سراغ یکی از مسوولین ریاست کار و امور اجتماعی رفتم. خواستم تا به طور دقیق و رسمی جویای موضوع شرکت ها و کارگران بیکار بومی و کارگران مصروف کار غیر بامیانی شوم. البته تذکر لازم است که حق سیر و سفر اتباع کشور، ازادی اشتغال، حق کار سر جایش محفوظ است. اما کلید اصلی مسئله مدیریت دولتی است. ارائه معلومات دقیق از وضعیت کارگری، شرکت ها، بیکاری و اشتغال یکی از مصادیق مدیریت دولتی محسوب می شود.
روی همین مسئله بودکه به سراغ ریاست کار و امور اجتماعی رفتم. یکی از مسوولین این ریاست از هرگونه دیتابیس، معلومات راجع به وضعیت بیکاری، کارگران ساده و ماهر و نیمه ماهر، شرکت های مصروف به کار در بامیان، کارگرانی که از دیگر ولایات در شرکت های ساخت و ساز مصروف به کار هستند اظهار بی اطلاعی کرد.
ضعف مدیریت محلی ادارات مربوط، توطئه پشت پرده، تخطی شرکت ها از تصامیم دولتی، فساد اداری و غیره از جزو ناتوانی های حکومت فعلی است. چیزی که در این وسط قربانی است مردم می باشد. آیا راهی است که این قربانی به قربانگاه نرود؟ آیا راهی است که اسماعیل ما از قربانگاه برگردد و به جایش گوسفند ذبح گردد؟
باید به دنبال راهها و سیاستگذاری های بود که وسیله نجات مردم افغانستان فراهم گردد. واقعیت این است که تمام مردم افغانستان قربانی های هستند. لازم است تا دستی از آستین براید و این قربانی ها را از دم کارد برهاند. کاردهای برهنه و خون آلود.