مرتضی رحیمی
بخشی از گزارش دیده بان حقوق بشر و پروژه عدالت برای افغانستان: “در اولین ساعات به دست گرفتن کنترل شهر مزارشریف، نیروهای طالبان شمار نامعلومی از غیر نظامیان را در حملات نا مشخص به قتل رساندند. آنها به غیر نظامیان و افراد مشکوک نظامی در مناطق مسکونی، خیابان های شهر و بازارها فیر نمودند. شاهدان از آن به عنوان کشتار دیوانگی یاد کرده اند. گزارشات ذیل از گزارش دیده بان حقوق بشر اخذ گردیده است. یک شاهد زن که از منطقه بازار در راه خانه اش بوده، دیده است که در میان کشته شدگان یک بچه که در کراچی نان می فروخته، یک زن که در راه رفتن به یک اجتماع بوده و یک مرد که گندم را آسیاب می کرد، بوده است. تعداد زیادی تاجران در بازار طبق گزارش کشته شده اند زمانیکه طالبان به سرک ها حرکت کرده و بدون مقصد فیر می کردند. در برخی موارد، طالبان از ماشین داری که بر روی جیپ ها بود، به طور مکرر در سرک ها فیر می کردند.
یک شاهد که از بام یک دوکان مشاهده کرده، صحنه هراس انگیز را در شهر چنین توصیف کرده است: “من از بام می توانستم ببینم که دود از سمت غرب می آید. از دوکانم خارج شدم و به ساحه مشتری ها رفتم که از آنجا توانستم فرار مردم را از سمت غرب ببینم. هرج و مرج و آشفتگی در منطقه بود. مردم می دویدند و توسط موترهایی که سعی در ترک منطقه داشتند، برخورد می کردند. دکان های بازار واژگون شده بود. من یک مرد را شنیدم که می گفت: که مرمی ها مثل ژاله میباریدند. من به خانه رفتم و از پنجره ها می توانستم که فریادها را بشنوم و بیرق های سفید را بالای موترها ببینم.”
یک زن از کشته شدن پسر سیزده ساله اش چنین شرح داده است: پسرم در یک کارگاه قالین کار می کرد و در روز اول نزدیک روضه مبارک (حرم در مرکز مزار) تیرباران شد. تعدادی از مردم آمدند و به من گفتند که وی به شفاخانه برده شده است. آنها گفتند که وی قبل از مرگش می گفت: “ما از کابل به مزار آمدیم تا زنده بمانیم و اکنون من می میرم. چه کسی سرپرستی خانواده را خواهد کرد؟” من حتی پسرم را ندیدم. من نمی خواستم که به خاطر وی منطقه را ترک کنم، اما ما مجبور به ترک منطقه بودیم.”
در روزهای بعدی، نیروهای طالبان یک تلاشی منظم و سیستماتیک برای یافتن مردها از قوم هزاره، تاجیک و ازبک در شهر انجام دادند. به ویژه هزاره ها مورد هدف بودند، بخشی به خاطر داشتن مذهب شیعه و بخشی به خاطر انتقام: چون مقاومت در برابر طالبان در می ۱۹۹۷ در قسمتهای هزاره نشین شهر شروع شده بود. در جریان تلاشی خانه به خانه، گزارش ها نشان می دهد که صدها مرد و کودک هزاره به قتل رسیده اند ظاهراً به خاطر مطمئن شدن از اینکه قادر نباشند تا در مقابل طالبان مقاومتی بکنند. یک شاهد به دیده بان حقوق بشر گفت: “در برخی قضیه ها، افراد مذکر دستگیر شده از خانواده ها لت و کوب شده و یا در محل تیرباران می شدند. گلوی بعضی ها بریده شد.” در حالیکه بیشتر کشته شده ها هزاره بودند، شاهدان کشتار مردان تاجیک و ازبک را دیده اند یا می دانند.”
باز هم ۱۷ اسد روزی که صفحه یی از شمار صفحات پربار کتاب جنایات طالبان در این روز رقم خورد، رسید. در ۱۷ اسد ۱۳۷۷ هزارها تن تحت نام هزاره بودن یا شیعه بودن بیرحمانه به قتل رسید. قربانیان ۱۷ اسد ۱۳۷۷ اکثر غیرنظامیان بودند، زنان بودند و کودکانی بودند که از جنگ چیزی جز نام آن یاد نداشتند.
۱۴ سال قبل از امروز در ۱۷ اسد سال ۱۳۷۷ در نخستین ساعات صبح بود که گروه طالبان وارد شهر مزارشریف شدند. در اولین ساعات ورودشان صدها تن را به رگبار بستند و سلسله این قتل ها چندین روز طول کشید که هزارها تن بیرحمانه توسط جانیان طالب به قتل رسیدند.
از آن جنایت وحشتناک تا به امروز ۱۴ سال گذشت اما تا هنوز احدی از عاملان این جنایت محاکمه نشدند و کسی نیست که صدای دادخواهی این قربانیان را بلند کند.
امروز و ۱۴ سال پس از این واقعه وحشتناک، “حامد کرزی” کسی که توسط خانواده های همین قربانیان رای گرفت و رئیس جمهور کشور شد، به عاملان این قتل ها (برادر) خطاب می کند و به عنوانین مختلف به همین جنایت کاران امتیاز می دهد.
حامد کرزی با گذاشتن پای خویش بر خون این هزاران بی گناه، از عاملان این جنایت ها می خواهد تا پا به عرصه سیاسی کشور گذاشته و کاندید انتخابات ریاست جمهوری معرفی نماید.
روند پایمال شدن خون قربانیان جنایت ها در افغانستان تازه گی ندارد و امروز که برچسب دموکراسی بر افغانستان زده شده است نیز چیزی به نام تحقق عدالت و حقوق انسان در کشور دیده نمی شود. نظام های خودکامه و مستبد پشتونیزم در طی سالیان متمادی تا به امروز به انواع مختلف بر مردم غیر پشتون “عمدتاً هزاره” جنایت روا داشتند و می دارند و کسی یا نهادی نیز وجود ندارد تا پاسخی از تمام این جنایت ها بخواهد.!!!