علی زاده
این نوشته بمناسبت هفدهمین سالروزشهادت رهبر شهید تهیه و قرار بوده ضمن بیانیه در همایش شهید مزاری و غیرمتمرکز سازی قدرت درافغانستان بتاریخ هجدهم مارچ در کشور هالند ایراد گردید. از آنجایکه تقدیر وسپاسگذاری از حاضرین، شخصیت های سیاسی، علمی…از جانب ستاد برگزاری مراسم به من سپرده شد و برنامه مراسم نیز بیشتر از زمان تعیین شده طولانی گردید، از ایراد بیانیه مذکور اجتناب و فقط به ذکرعنوان آن اکتفا نمودم.
امروز ما درسوگ شهادت شخصیت ماندگارو تاریخی گردهم آمده ایم که برای انسانیت وعدالت مبارزه می نمود وی بنیاد مکتبی را گذاشت که امروز هفده سال پس از شهادتش درخشنده تر از گذشته روشنگری وظلم ستیزی می نمایند وبا گذشت هر روز مردم بیشتری به مکتب و فرهنگ بجامانده از وی چنگ میزنند. شهید مزاری و اندیشه های والای او رهنمای خوب و مطمئنی در مسایل مختلف زنده گی مردم افغانستان می باشد. عنوان گردهم آئی امروزی همایش شهید مزاری و غیرمتمرکزسازی قدرت در افغانستان انتخاب گردیده و من نیز کوشش نمودم تا در روشنی اندیشه های رهبر شهید نکاتی را درهمین رابطه با شما حاضرین گرامی و مردم افغانستان در میان بگذارم.
شهید مزاری از بیست وپنچ سال قبل تا آخرین لحظات حیات فزیکی خویش بر این نکته تاکید می نمود که “راه حل مشکلات افغانستان ایجاد سیستم فدرالی است. “رهبرشهید نظام غیر متمرکز را چنان برای افغانستان مفید وحیاتی ارزیابی می نمودند که دردشوارترین ایام مقاومت غرب کابل کمیسیونی را موظف نمودتا مودیل های مختلفی از نظام های فدرالی و غیر متمرکز را از چندین کشور جمع آوری ترجمه و مطالعه کرده ومناسب ترین آنرا برای افغانستان درمعرض بررسی قرار دهند که همین کمیسیون چند نمونه مناسب را گرد آورد که بعداَ بشکل کتابی چاب گردید.
شهید مزاری تاکید می ورزید که هر منطقه باید مطابق شعاع وجودی مردم آن در اداره کشور سهیم شده و انکشاف هر ساحه باید مطابق عایدات، منابع و مالیات ساکنان آن مورد توجه قرار بگیرد. چطور شده می تواند که مردم یک ساحه باید بیشتر از دیگران مالیه تادیه نمایند اما از انکشاف و ابتدائیه ترین امکانات خدماتی بهرمند نگردند. بنابرین ایجاد نظام فدرالی و غیر متمرکز در افغانستان بزرگترین آرمان شهید مزاری است. خوشبختانه امسال و در آستانه هفدهمین سالگرد این شهید فرزانه سخن از ایجاد نظام غیر متمرکز در داخل افغانستان و در محافل بین المللی جریان یافته است.
آغاز بحث نظام فدرالی توسط شهید مزاری همرا گشت با مخالفت برخی از جریان های که اکنون آن جریان ها هم قویاَ در پی ایجاد نظام غیر متمرکز درکشور تلاش و تبلیغ می نمایند که این خود بیان گر دیدگاه، منطقی و آگاهی درست شهید مزاری در ارائه راه حل بحران کشور بوده است و آغاز گفتمان جدی برای ایجاد یک نظام غیرمتمرکز و فدرالی در کشور کامیابی مردم افغانستان و کامیابی های فراوان شهید مزاری هم است و پیروان شهید مزاری را امیدوار وجسورتر می نمایند که دیر یا زود یکی پی دیگر اندیشه های رهبر شهید شان تمامی زنجیرهای بیعدالتی را خواهد شکست.
طبق استدلال برخی از تحلیلگران غربی نظام کنونی آقای رئیس جمهورکرزی را به پادشاه بدون چون وچرا درافغانستان مبدل نموده و ایشان درقبال هیچ ارگانی جوابده نیست و درقبال فریاد و ناله های مردم مظلوم کشورهم هیچ گونه شنوائی و توجه نشان نمی دهد. ارگان ها، سیستم اداری و نتایج همه پروسه ی انتخابات را به مسخره گرفته است. قضاء و محاکم را مطابق به سلیقه شخصی خویش استفاده می نمایند و همینطور تمام اقتصاد و ثروت کشور را درچنگ خویش وانحصار حلقه همفکرانش قرارداده است. فساد در قرارداد های دولتی، عواید گمرکات، حیف و میل میلیاردها دالر کمک های بین المللی کفایت نمی نمود که قاچاق مواد مخدر هم گسترش داده شد وبلاخره تصمیم به فروش معادن کشور آغازگشت.
کشورهای زیادی معادن خویش را برای ایجاد و گسترش صنعت شان استفاده می کنند اگر حکومت های شان بسیار ناکاره و آلوده به فساد بودند مواد معدنی خویشرا بفروش می رسانند و تنها یکی دو کشور دارای حکومت های فاسد هستند که مانند حکومت افغانستان اقدام به فروش معادن شان نموده اند. متاسفانه تنها این همه نیست بازی با سرنوشت وباخطر مواجهه نمودن منافع وزنده گی صد ها هزار پناهجو و مهاجر افغانستانی در سراسر جهان. طالبانی نمودن میتود درسی در مکاتب جنوب و شرق کشور، آغاز و ایجاد بستر زن ستیزی برای خشنودی آدم کشان طالبان، رهائی تروریستان از زندان ها، قرار دادن کشور در مسیرهای تنگ وتاریک قوم و عشیره گرائی وغیره از کارنامه ی سال های اخیر حکومت شاهی مطلقه کنونی در افغانستان است.
تخاصم و نا امن نمودن محیطکاری برای متحدین بین المللی مردم افغانستان باعث افزایش تلفات خارجیان و گسترش بی امنیتی و ایجاد فضای مملو از عدم اطمینان برای کافه ی ملت افغانستان شده است. این همگی حوادث بدینصورت نمی بود اگر حکومت غیرمتمرکز درافغانستان وجود میداشت و یک شخص همراه با یک حلقه کوچک چنان صلاحیت اجرائی نمی داشت که منافع کلان مردم افغانستان و جامعه جهانی را مطابق غرایض و علایق شخصی و عشیرئی خویش جهت بدهد.
کشمکش میان رئیس دولت و پارلمان در کشور، اکثراَ والی، ولسوال و شاروال های که از کابل انتصاب و به ولایات وشهرهای مختلف فرستاده می شوند افراد بیگانه با مردم محل وناآگاه ازمسائل وچالش های ساحه بوده دلسوزی ودلبستگی لازم نسبت به مردم منطقه از خود تبارز نداده باعث خشم و نارضایتی مردم می گردند. زد و خورد میان والی بغلان وباشنده گان آن ولایت، تلفات سنگین انسانی در جدال میان مردم شبرغان و والی آن ولایت، نا رضایتی مردم سرپل از والی نصب شده توسط دولت در آن ولایت و تظاهرات و تخاصمات خونین میان شماری از والی های انتصابی حکومت و مردم محل طی سالیان گذشته در شماری از ولایت های کشورباعث تلفات سنگین جانی و مالی شماری از هموطنان ما گردیده است. هر گاه نظام فدرالی باشد و مردم خود والی، ولسوال وشاروال منطقه خویشرا از میان کاندیدان دلسوز ساحه خویش انتخاب نمایند خیلی از چالش ها مرفوع گردیده ولایات، شهرها و قریه جات درمسیر توسعه وترقی قرار می گیرند.
همینطور مردم هر ساحه در اداره امور منطقوی خویش سهیم گردیده از عایدات و مالیات هر ساحه قسماَ در عمران و انکشاف همان منطقه هزینه می گردد. که نمونه های خوبی از اینگونه نظام در کشورهای اروپائی – آسیائی و امریکائی با موفقیت تجربه گردیده و باعث رفاه و ترقی چشم گیر مردم درآن کشورها گردیده است. موافقین طرح تغییر نظام از ریاستی “متمرکز” به پارلمانی “غیر متمرکز” بزرگان احزاب، شخصیت های سیاسی، علمی و اجتماعی طی بیانیه ها وسخنرانی های مفصل با بر شمردن نقاط مفید یک نظام پارلمانی غیرمتمرکز و سیستم فدرالی و همچنین شخصیت های مختلف علمی، فرهنگی و نویسنده گان متعدد با ارائه مقالات مستدل کوشش وسیعی را جهت شفاف نمودن فضاء و تشویق افکار عامه برای درک مزایائی تقسیم قدرت میان حد اکثر نهاد های انتخابی و حاکمیت بیشتر مردم بر سرنوشت خویش تا حال ادامه می دهند. کشور های بزرگی مانند، امریکا، المان، انگلیس هندوستان…و همچنین سرزمین های بسیار کوچک مانند، هالند، بلژیک، سویس و امارات متحده عربی… با داشتن نظام اداری فدرالی خیلی از آشفتگی و کشمکش های داخلی را مهار نموده و قادر به حفظ وحدت و یکپارچگی سرزمین های خویش گردیده و امنیت، رفاه، خوشبختی و سعادت را برای ساکنان آن کشورها رقم زده اند.
گرچه صدا های بعضاَ سلطه جو در مخالفت با نظام فدرالی و غیر متمرکز بدون استدلال های منطقی و بیشتر با لحن های ماجراجویانه شنیده شده است. اما در جهان امروزی مقاومت در مقابل اراده و خواسته های مردمی امکان پذیر نبوده. آظهارات و لحن ناسنجیده افکار عامه را بیاد تهدید های حسن مبارک رئیس جمهور مخلوع مصر، معمرقذافی دیکتاتور قبلی لبیا و عبدالله صالح رئیس جمهوری فراری یمن که در سال گذشته میلادی هرکدام بشکلی مردم و جهانیان را در قبال تغییر رژیم در آن کشور ها تهدید می نمودند اما در سال ۲۰۱۲ میلادی تمام مردم جهان شاهد وضعیت نامطلوب شخصی آنان و همفکران شان می باشند.
همینطور امروز خیلی از آگاهان سیاسی و فرهنگی در رابطه به مسائل جاری کشور تحلیل های بسیارجامع و وسیعی ارائه می دارند و افکار تیز هوش امروزی مردم نیز بقضاوت می پردازند. دنیای امروزی جهان دوصد سال قبل نبوده که سیاهان در امریکا منحیث برده زنده گی می نمودن و امروز یک سیاه پوست رئیس جمهور آن کشوراست. امپراطوری های متعدد گسترده خویشرا از نقاط مختلف جهان جمع نموده یا مطابق خواسته های ساکنان هر منطقه منافع خویش را تعریف و ترتیب نموده و می نمایند. خیلی از نظام های شاهی در نقاط مختلف جهان برمبنای مخالفت های سکان آن برچیده شده و شماری از آنان با پذیرفتن یک نقش سمبولیک قدرت و اداره آن ممالک را بر عهده نماینده گان منتخب مردم واگذار نموده و در بسیاری آن ممالک نظام پارلمانی فدرالی با موفقیت های چشمگیری امنیت، رفاه، سعادت و سرفرازی آن جوامع و کشور های شان را تامین و تضمین نموده است. در بسیاری از کشورها زنان در گذشته حق رای نداشته و با محدویت های بی شماری بسرمی بردن در حالییکه امروز آن محدودیت ها جزء درچند کشور محدود دیگر در جهان وجود ندارد. همینطور شماری از حکومت های خودکامه و دیکتاتوری که در جهان عرب طی دهه های متمادی با برگزاری انتخابات تقلبی و یا تقلب در انتخابات ها برگرده مردم اعمال حاکمیت کرده بودن بساط ظلم آنان در مقابل اراده مردمی مقاومت بسیار نتوانسته سقوط نموده یا در حال سقوط قرار گرفته اند.
نظام غیر متمرکز “فدرالی” انتخابی شدن ولسوال، شاروال” شهردار” والی و غیره از جانب مردم هر منطقه و جوابگو بودن مستقیم آنان در مقابل رای دهنده گان یک سیستم بسیار مفید برای مردم افغانستان است که مدعی داشتن بهترین و مدرن ترین قانون اساسی را در منطقه می باشند.
درنظام فدرالی هرایالت والی یا حکمران ویا حتی یک صدراعظم مستقل خواهد داشت که ازطرف باشنده گان مردم هرایالت انتخاب خواهند شد این ایالات درداخل یک دولت واحد ،تجزیه ناپذیر ونیرومند قرارخواهند گرفت. درسیستم فدرالی شخصیت حقوقی و بینالمللی و تابعیت وعنصر حاکمیت سیاسی، دارای وحدت ویگانگی کامل میباشد و لذا واحد پولی، پرچم و نشان کشور، شناسنامه و اسناد حقوقی بینالمللی درهمۀ ایالات و بخشها و در داخل و خارج کشور یکسان و یک شکل است و سیاست خارجی، سیاست دفاعی وسیاست مالی کشور نیز تنها در مرکز و به وسیلۀ دولت مرکزی تعیین میگردد درحالیکه.ایالات فدرال تنها در امور داخلی خود دارای صلاحیت سیاسی و حقوقی و برخوردار از حق اجرا و تصمیمگیری میباشند و ازخود قانونگذاری و مجالس مقننه و قوۀ قضائیه و قوۀ منتخب مجریه دارند، اما این قوا موظف هستند که در چارچوب قانون اساسی فدرال و قوانین مصوب شورای ملی فدرال عمل کنند. که در فدرال بین دو گرایش «وحدت» و «تعدد» در سطح بسیارعالی و معقول آشتی داده میشود و درعین اینکه به حقوق و شخصیت فرهنگی و قومی و سیاسی اعضا (ایالتها) بها میدهد، با همکاری آنها یک نوع حکومت مقتدر مرکزی نیز پدید میآید که حافظ استقلال و تمامیت ارضی و وحدت ملی در کشور است.
نظام متمرکز کنونی طی ده سال، با گذشت هر روز حکومت و رئیس جمهور را هرچه بیشتر بطرف دیکتاتوری سوق داده است. تاریخ دوصد ساله کشور روشن می نمایند که در صورت ادامه نظام متمرکز و مهار شدن اقلیت های قومی درکشور، جدال بالای کسب حاکمیت میان اقوام و عشایر مختلفی متعلق به یک تبار قومی بوقوع خواهد پیوست و همینطور میان خانواده های قدرتمند و سپس جنگ قدرت میان برادران و اعضای از یک خانواده ادامه خواهد یافت. تاریخ ایام حکومت های سدوزائی و درانی ها، درپهلوی قتل عام های نژادی، مملو از جنگ های قومی و خانواده گی نیز حکایت دارد. حتی برادران برای کسب قدرت برادر خویش را کشته، نابینا، زندانی و یا تبعید نموده اند و مردم افغانستان از همان ایام تاکنون خسارت گناهان آنان و حکومت های فاسد و خشن پس از آنها را می پردازند. گرچه نظر به تغییرات جهانی و آگاهی مردم افغانستان کامیابی چنان تئوری غیرممکن بنظر میرسد اما پافشاری حلقه حاکم برای کشاندن افغانستان در همان مسیر نمایان می نمایند و درصورت شکست و خروج نیروهای بین المللی از افغانستان، اتحاد غیر علنی امروزی میان حلقه حاکم و تروریستان بین المللی، شکل علنی اختیار نموده و منتهی به فاجعه خواهد شد که آتش آن دامن همگی را سوختانده و هر خانواده افغانستانی متعلق به هر نژاد و عقیده را عزا دار خواهد نمود. بنابرین ادامه روند کنونی بطور سیستماتیک برای تمام مردم کشور مطلوب نبوده و بهترین تغییر ایجاد نظام فدرالی و تقسیم هر چه بیشتر قدرت میان اجتماع مردم افغانستان است و در غیر آن نظر به تحولات جهانی، منطقه ای و آگاهی مردم درکشور، پس از جنگ های خونین اجتناب از تجزیه افغانستان ناممکن خواهد بود.
طرفداران فدرالی شدن افغانستان نیز باید هم آهنگ با شخصیت های سیاسی، فکری و فرهنگی از تمام هموطنی موافق با نظام فدرالی در کشور برنامه های آگاهی دهی برای مکشوف شدن خوبی های یک نظام فدرالی میان توده های مردمی اعم از پشتون تباران و دیگر اقوام ساکن در کشور تدوین، آغاز و پیگیری نمایند.
طی دهه های متمادی بسیاری از ساکنان کشور از جمله برادران پشتون تبار این سرزمین نیز مانند، بسیاری از مردم افغانستان قربانی اعمال حاکمان خودکامه و حکومت های متمرکز و فرد محور بوده و من متعقد هستم درصورت پی بردن به اوصاف یک سیستم فدرالی و کسب حق بیشتر در اداره منطقه و سرنوشت شان وهمچنین مجبور نبودن به درگیری با دیگر هموطنان خویش بخاطر تامین منافع چند سیاستمدار سودجو و سوئ استفاده گر یقینناَ اکثریت مطلقی از ساکنان افغانستان با اشتیاق بسیار فراوان از نظام فدرالی و غیر متمرکز حمایت خواهد نمود.