گزارشی تفصیلی از سمینار ” هزاره ها در نیم قرن اخیر” – کپنهاگن، دانمارک


مزاری؛ حقیقتی پویا و متحول

به مناسبت هفدهمین سالروز شهادت پیشوای شهید استاد عبدالعلی مزاری و یاران باوفایش سمینار دوروزه یی در شهر کپنهاگن دانمارک، به تاریخ های دهم و یازدهم مارچ ۲۰۱۲ دایر گردید.

سمینار با مدیریت مشترک فعالان سیاسی-فرهنگی و اجتماعی هزاره مقیم در کشور های دنمارک ، سویدن ، ناروی و فینلند برگزار گردیده و مسؤلیت امور اجرایی سمینار را هزاره های دنمارک به عهده داشتند.

در سمینار”هزاره ها در نیم قرن اخیر” مهمانانی از کشورهای اروپایی ، کانادا ، آمریکا و آسترلیا حضور داشتند .
برنامه روز نخست با تلاوت آیاتی از قرآن مجید توسط زینب میرزایی آغاز گردید. بیانیه افتتاحیه سمینار، توسط اسد الله بشیر، قرائت شد. آقای بشیر، هدف از برگزاری “سمینار مشترک” بین کشور های اسکاندیناوی را هماهنگ ساختن و جمع نمودن توان فکری، فرهنگی و اجتماعی هزاره ها در اروپا و به خصوص در کشور های اسکاندیناوی ذکر کرد.

حمزه واعظی، نویسنده و صاحب نظر مقیم ناروی، زیر عنوان”بررسی وضعیت کلی هزاره ها در دهه ی اخیر” سخنرانی نمود. آقای واعظی، به شکل مبسوطی موضوع مورد بحث را تشریح نمود که در این جا خلاصه یی از سخنرانی و فهرست مفاهیمی که وی به آن پرداخت، گزارش می شود:

هزاره ها و تولدهای ذهنی اجتماعی
تحولات پس از بن را می توان یک مقطع جدید در تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه هزاره به شمار آورد. دگرگونی ها و تغییرات اساسی ای که در این ده سال رخ دااده است، ماهیت ساختاری، مسیر حرکت و روند رشد جامعه هزاره را در یک شناسه کاملا متفاوت کد گذاری نموده است. این مرحله را می توان مرحله ی تدریجی گذار از ساختارهای بسته ی قبیله ای به سمت شکل گیری الگوهای منبسط یک جامعه ی شهروندی نام گذاشت.

هنوز خیلی زود است ادعا کنیم جامعه هزاره به صورت خود آگاه و سیستماتیک به سمت یک جامعه مدرن با ساختارهای دمکراتیک و فرهنگ عقلانی پیشروی می کند، اما نشانه ها ونمایه های روشنی وجود دارد که بویژه با ظهور و رشد نسل جدید، خوشبینی و امیدواری مارا به آینده نه چندان دور مبتنی بر دگرگونی های دمکراتیک و تکانه های مدنی وعقلانی نوید می دهد.
نشانه ها و بن مایه های این تغییر و دگرگونی را می توان در نمایه ها و الگوهای ذیل نشانی کرد:

۱. دگردیسی اجتماعی

الف. بازپروری ذهنی ـ رفتاری:
• تغییرات ذهنی نسبت به پدیده ی آموزش غیر سنتی و مدرن
• تغییر نگرشها نسبت به موقعیت اجتماعی زنان
• تغییرات اساسی نسبت به آموزش واشتغال دختران
• عمومی شدن باز شناسی هویت
• اعتماد به نفس و خویشتن خواهی ( باز تعریف حیا و ترس اجتماعی)
• تعامل پویا ( نوع نگرش نسبت به جایگاه خویش ودیگران در مناسبات ملی)

ب. دگرسازی ساختاری
• دگر شدگی ساختار قدرت و نفوذ ( جا به جایی نقشها وپایگاههای اجتماعی)
• شکل گیری آهسته و تدریجی طبقه متوسط ( نخبگان جدید، تاجران، کارمندان، دولتمردان، دانشجویان، هنرمندان ونویسندگان،)
• انعقاد روند فرد گرایی
• دگرگونی در فرایند الگوی مشارکت اجتماعی ( مشارکت در سطوح مختلف)
• شهر نشینی و جا بجایی اقلیمی
• گوناگونی منافع ( گسست پیوندهای گله ای ـ تعریف تازه از منافع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی)
• گسست نظم فیودالی ( تغییرات اجتماعی در حوزه تولید واشتغال، سلسله مراتب اجتماعی، معیار قدرت اجتماعی، شکل گیری گروههای اجتماعی واقتصادی)
• رواج الگوی خانواده ی هسته ای ( کوچک شدن الگوی بافت و گستره ی خانوده ها، رواج برون همسری، کاهش قدرت والدین در تصمیم گیری ها، رواج ازدواج های گزینشی)
• تزلزل هنجارها( بدلیل مهاجرت و جا بجایی، تأثیر پذیری از محیط مهاجرت، شهر نشینی، متزلزل شدن ساختارهای خا نوادگی والگوی اجتماعی، تأثیر جنگ، تغییر روابط سلسله مراتب، تغییر الگوی مرجعهای اجتماعی)

۲. باز پروری فرهنگی
• شکل گیری اندیشه های سکولار در میان جوانان، روشنفکران ، هنرمندان و طبقه متوسط ( نسبت به مفاهیمی مانند حکومت، رفتارهای فردی و جمعی، باورهای اجتماعی، اندیشه سیاسی)
• نقد و سنجش عقلانی نسبت به پدیده های روحانی وقدسی در میان جوانان
• جهان نگری ( شناخت و سنجش تحولات پیرامون به مدد رسانه ها و ورود نیروهای خارجی در کشور)
• بالا رفتن نرخ سواد
• رویکرد مدنی
• حضور موثر در شاخص تولیدات فکری ـ فرهنگی
• رویکرد فعال به موسسات فرهنگی ـ علمی

۳. نوسازی ودگرگونی سیاسی
• قالب ناپذیری سیاسی ( کاهش انگیزه وابستگی گله ای به احزاب سیاسی)
• رشد نخبگان جدید ( فعالین منفرد سیاسی)
• کاهش منزلت رهبران سنتی( خوانین، ارباب ها، رهبران احزاب، ملاها)
• ظهور نیروهای جایگزین ( زنان، تاجران و ثروتمندان، دانش آموختگان دانشگاهی، دولتمردان)
• الگوی قدرت و مشارکت ( تغییر الگو ی گفتمان حق خواهی از گزینه قابل شمارش به الگوی حق شهروندی)

حامد شفایی، فعال فرهنگی-اجتماعی مقیم فینلند، باعنوان “هزاره ها در سه دهه ی اخیر” سخنرانی نموده و وضعیت هزاره ها در دوره حکومت های مختلف افغانستان را به تحلیل و بر رسی گرفت. شفایی نقش هزاره ها در حکومت حزب دموکراتیک خلق ، حرکت هزاره ها در انقلاب اسلامی ، خسارات هزاره ها در دهه نود میلادی به خصوص در غرب کابل، و دلایل مختلف بروز جنگ های داخلی را بر رسی نمود.

حامد شفایی رعایت حقوق بشر در افغانستان را تضمین کننده ی سرنوشت ملت ها وبیمه کننده مردم و کشور از چالش ها دانسته و افزود: رعایت حقوق ملیت ها توسط دولت ها و پیاده شدن عدالت، تساوی حقوق ملیت ها، زن و مرد و پیاده شدن عدالت اجتماعی ضامن خوشبختی مردم افغانستان خواهد بود.

پیام خانواده رهبر شهید استاد مزاری توسط زینب میرزایی به خوانش گرفته شد. درپیام خانواده محترم رهبر شهید، به همبستگی و وحدت مردم هزاره تاکید شده بود و همچنان از مردم و ملت هزاره خواسته شده بود تا راه رهبر شهید را ادامه داده و اهداف آن بزرگ مرد و سایر شهدای ملت را برآورده و راه شان را زنده نگهدارند.

وحید الله سخی دانشجوی علوم سیاسی مقیم ناروی در مورد “دست آورد های نهضت عدالت خواهی غرب کابل” بیانیه اش را ارائه داد.

آقای سخی در بخشی از بیانات اش گفت: حق خواهی از گلوی هزاره ای که دیگران همیش حقش را تعیین میکردند، مستقل بودن رهبری نهضت غرب کابل ، مخالفت رهبری نهضت با سیاست های دیکته شده از بیرون و مبارزه برای این که هزاره بودن جرم نباشد، از عوامل مخالفت علیه نهضت غرب کابل بود.

مقاله ی سخیداد هاتف نویسنده و منتقد مقیم آمریکا را امید علی حسینی به خوانش گرفت. ” مشروعیت و انضباط در مبارزات هزاره ها” عنوان مقاله ی آقای هاتف بود. نبشته ی هاتف با این جملات آغاز می شد: آزادی خواسته ی آنانی است که در بند اند. آزادی را پرنده یی می خواهد که وقتی می خواهد پرواز کند بال های اش به دیواره های قفس می خورند.

در بند شدن همواره محصول دسترسی نداشتن به ” قدرت نتیجه بخش” است. قدرت نتیجه بخش قدرتی است که با استفاده از آن بتوان به طور ملموس به وضعیت مطلوب خود رسید یا نزدیک شد. اگر کسی که در کنج زندان است، نسبت به صاحب زندان قدرت نتیجه بخش بیشتری می داشت، اساسا به زندان نمی افتاد. کسی که نمی خواهد دربند شود و در بند بماند، ناگزیر است برای به دست آوردن قدرت نتیجه بخش تلاش کند. آزادی طلبی هم در واقع طلب ِ آن مایه از قدرت نتیجه بخش است که آدم بتواند با تکیه بر آن از خود دفاع کند.

حال، سوال این است که چه نوع قدرتی قدرت نتیجه بخش است و منابع این قدرت در کجا هستند؟ تلاش برای پاسخ دادن به این سوال ما را وارد قلمروی می کند که هم فرصت های بسیار پیش پای ما می گذارد و هم پرتگاه های خطرناکی دارد.
نویسنده در بخشی یاد آور می شود:

تا پیش از عبدالعلی مزاری مبارزه ی هزاره ها یا بر روایتی ایدئولوژیک استوار بود و یا بر روایتی قبیله یی. و می دانیم که این گونه روایت ها جامعه ی ضعیف هزاره را چه قدر آسیب زدند. روایت ایدئولوژیک هزاره ها را در سطح ملی اقلیتی بد دین و بد مذهب معرفی می کرد که در دهه های اخیر به جاسوسی برای حکومت ایدئولوژیک شیعی ایران هم متهم شد. روایت قبیله یی از هزاره ها تصویر یک اقلیت باغی و شورشی ارائه می کرد که آرامش دیگران را بر هم می زد.

هزاره ها تا پیش از مزاری با هر دوی این روایت ها همراهی کردند و هزینه های سنگینی پرداختند که در این جا مجال شرح شان نیست. مزاری که آمد تحلیل درستی از اوضاع کرد. او فهمید که زمان آن رسیده که هزاره ها اگر بخواهند هم در سطح ملی پیام قابل دفاعی داشته باشند و هم در میان خود بر محور یک آرمان مشترک بسیج شوند ، باید از مبنای ایدئولوژیک و قبیله یی مبارزه ی خود فاصله بگیرند. وقتی که مزاری گفت که ما می خواهیم هزاره بودن در افغانستان جرم نباشد، دو پرسش اساسی را همزمان هم در پیش روی اقوام دیگر افغانستان و هم در پیش روی هزاره ها نهاد.

پرسش او از دیگر اقوام این بود: آیا هزاره بودن جرم است و شما می خواهید که هزاره بودن در این کشور جرم تلقی شود؟ پرسش او از هزاره ها این بود: من می گویم هزاره بودن شما دیگر جرم نباشد ؛ آیا شما حتا برای این که دیگر هزاره بودن تان جرم نباشد نیز حاضر نیستید به صحنه بیایید و برای خواسته یی این چنین ساده ، بنیادین و مشروع دست به دست هم بدهید؟
هزاره ها در زمان مزاری سر انجام شکست خوردند. اما مبارزه ی شان به مشروعیتی رسید که نه ایدئولوژیک بود و نه قبیله ییT مشروعیتی بود اخلاقی و منطقی و این پیروزی ای بود که از دل آن شکست رویید.

آقای هاتف، در ادامه نوشته اش از زاویه های مختلف به تحلیل موضوع پرداخته و در آخر گفته است: سخن اصلی این نوشتار به صورت فشرده این بود که فارغ از آن که ما چه نوع قدرتی را نتیجه بخش می دانیم و تا کجا اشتیاق داریم که به چنین قدرتی دست بیابیم ، مشروعیت و انضباط دو عنصری اند که در هر مبارزه ی سیاسی موفق نقش حیاتی دارند. این دو عنصر مخصوصا در مبارزه ی مردمانی اهمیت بیشتر می یابند که از نظر نیروی اجتماعی در موقعیت ضعیفی هستند.

شریف سعیدی شاعر نامدار مقیم سویدن، سخنرانی اش را با خوانش شعری آغاز نمود. آقای سعیدی در ادامه سخنرانی اش، نظام ریاستی را باعث تباهی کشور های عقب مانده و در حال رشد دانسته و افزود: در افغانستان ملیت های مختلف با طرز فکر ها و فرهنگ های مختلف زندگی میکنند لذا نظام ریاستی که یک نظام مستبدانه و شخص محور است باعث سرکوبی طرز فکر ها و فرهنگ های ملیت های مختلف میشود .

آقای سعیدی به دانشمندان و نخبه گان سیاسی هزاره پیشنهاد نمود که پس از این “کنگره سالانه هزاره ها” را در مراسم سالگرد شهید مزاری بر گزار نمایند. وی افزود: دراین کنگره، از رهبران و چهره های سیاسی مردم هزاره در یک فضای باز دعوت گردد و تمام مسائل یک سال گذشته بر رسی و برای آینده طرح و برنامه ریزی صورت گیرد .

عبدالله ساغر، مقاله ی محمد سرور جوادی، نویسنده ووکیل سابق پارلمان را زیر عنوان ” انهدام سیستماتیک جامعه هزاره پس از قتل عام ” به خوانش گرفت. در بخشی از نوشته آقای جوادی آمده است:

زمانی که از انهدام جامعه هزاره سخن زده می شود، ذهنها به سوی قتل عام ها ونسل کشی هایی کشانده می شود که بار ها بالای این جامعه تکرار شده ونهایت قساوت ووحشت در آنها به کار رفته واز دید همگان؛ حتی تاریخ سراسر مقلوب وهمانند حاکمان، هویت ستیز مکتوم نمانده است تا جاییکه اگر حقیقتی بیان شده در قالب ذکرصدها عنوان ولقب زشت وپلشت دادن به این جامعه انجام گرفته است.
مگررویه های بسیار دیگری بوده که هدف انهدام این جامعه را تعقیب می کرده ومؤثریت آنها نیز کمتر از قتل عام ها نبوده است؛لیکن ازدید همگان واز جمله تاریخ نگاران قسمت های زیادی از آن پنهان مانده است. این رویه ها تنگناهای بسیاری را پیش روی این جامعه ایجاد کرده که نا گزیر باید به گذشت از تمدن متعلق به خود وهزم شدن درفرهنگها ومجموعه های تمدنی وکتلوی دیگر دست یازد. تغییر مذهب، تغییر عنوان هویتی، تغییر زبان،مهجوریت ومحدودیت وشفاهی ماندن زبان، پراکندگی جمعیتی، فقر وحشتناک اقتصادی، فرهنگی وسیاسی، یاس شدید نسبت به تواناییها وظرفیتها ودر نهایت خود فراموشی وغیر پروری از نتایج رویه های هدفمند انهدام سیستماتیک جامعه هزاره است.

متاسفانه سر در گمی هویتی هزاره ها آنقدر شدید بود که حتی حوادث متعاقب کودتای ۷ثور۵۷ نیز نتوانست تکانی، باوجود شکستن بسیاری از حصار ها وبیرون شدن هزاره از زندانی که در اثر سیاست انهدام سیستماتیک ساخته شده بود، در باز یابی هویت گم شده جامعه هزاره ایجاد نماید وما شاهد تبعیت افراط گرایانه توده های عام وگروههای رهبری کننده این مردم از تئوری ها وجریانهای فکری وسیاسی فرا وانی بودیم؛ حتی شاهد همسویی واطاعت افراط گرایانه بخشی از هزاره ها از عوامل نابودی وتباهی خود شان.

مشهور بود که هزاره های کهن سن تر در دوران جنگهای سه دهه گذشته هماره آرزوی دوره شاهی را می نمودند، عمده ترین دلیل این مردم در آرزوی تکرار دوره زعامت ظاهر شاه، به نظر آنها امنیت بود؛ در ک این عده از امنیت، بگوش نرسیدن صدای تفنگ بود، در حالی که سلطنت ظاهر شاه نا امن ترین دوره برای هزاره ها به حساب می آید، درین دوره به جای تفنگ کمربند یک عسکر می توانست بریک منطقه حکم براند.

این بر داشت ها نشان می دهد که تا کدام اندازه بر رسی رویه های آرام وخطر ناکی که به انهدام سیستماتیک جامعه هزاره منجر شده است، مهم وحیاتی است. باور من این است که اگر ما برای ” مزاری” هیچ ارزشی را قایل نباشیم، نقش او در باز یابی هویت جامعه هزاره وزدودن یاس واحیای اندیشه ی “بودن” و “توانستن” به اندازه زنده کردن وساختن یک ملت است.

آقای جوادی در مقاله اش قتل عام های چند باری هزاره ها ، پراکندگی جامعه هزاره ها ، اشغال زمین ها و دارائی هزاره ها در طول تاریخ توسط پشتون ها و همکاری و پشتیبانی حکومت های وقت با اشغال گران را مورد بر رسی قرار داده و افزوده بود که فشار های مالیات گوناگون بالای هزاره ها بعد از قتل عام باعث پراکندگی بیشتر هزاره ها گردید .

جوادی حرکت های ابراهیم خان گاو سوار و سید اسمعیل بلخی را پس از قتل عام هزاره ها از تحولات بزرگ و تاریخ برای مردم هزاره دانسته و به بررسی گرفته بود .

انجنیر عبدالحق فیضی، شخصیت سیاسی-اجتماعی مقیم دنمارک، پیام “فدراسیون فرهنگی ترک تباران افغانستان” را به خوانش گرفت، در پیام از استاد مزاری به عنوان یک شخصیت بی بدیل در کشور نام برده شده و تذکر رفته بود که شعار ها و گفته های آن ابر مرد به تمام کشور و سرزمین افغانستان تعلق دارد، در پیام بر پاسداری از اهداف شهید مزاری تاکید گردیده بود .
توردیقل میمنگی، عضو ارشد فدراسیون فرهنگی ترک تباران افغانستان، با عنوان ” پیدایش حاکمیت های قبیله سالار و شکل گیری سازمان یافته بیدادگری های ملی و مذهبی…- سخنرانی نمود. آقای میمنگی در سخنانش رهبر شهید مزاری را شهید مردم و شهید خلق های محروم و مظلوم افغانستان خطاب نموده و افزود: شئونیزم در تلاش است تا به عقب برگشته و به گونه یی ملیت های محروم کشور را تحت ظلم و استبداد قرار دهند.

میمنگی رهبر شهید را داعی نظام فدرال در افغانستان دانسته و ادامه داد: تهدابی را که شهید مزاری در مورد فدرالیزم گذاشته، رهروان آن پیر بزرگ این راه را ادامه میدهند. وی در مورد نظام سیاسی کشور گفت: در افغانستان نیاز به یک نظام دموکراتیک واقعی است که در آن اشتراک چهار ملیت بزرگ کشور در نظر گرفته شود. آقای میمنگی علاوه نمود که در درازای تاریخ افغانستان تلاش ها برای کسب قدرت و مقام همیش ما را از هدف دور نگهداشته و به پراکندگی مواجه ساخته است .

اقای میمنگی در پایان سخنرانی خود، پیام”شورای همبستگی با جبهه ملی افغانستان در اروپا” را به نمایندگی از شورای مذکور قرائت نمود.

محمد جواد وقار پژوهشگرمقیم سویدن زیر عنوان “پشتونیزم” مقاله ی تحقیقی-تاریخی اش را خواند. آقای وقار مروری بر تاریخچه ی موضوع مورد بحث نموده گفت: پشتونیزم در اوایل قرن ۱۸ به رهبری میرویس هوتکی ظهور کرد و در نیمه قرن ۱۸ به رهبری احمد شاه درانی نظام حکومت انحصاری به نام افغانستان روی کار آمد.

آقای وقار ضمن بررسی حکومت های خاندان سدوزایی و محمد زایی، مرور کوتاهی داشت بر روند حکومت ها و تحولات تاریخی قبیله های درانی و غلجایی از میرویس تا کرزی.

محمد جواد خاوری نویسنده و فلکلور شناس مقیم ناروی، از طریق ویدئو-کنفرانس مقاله اش را با عنوان “واقعیت و اسطوره در شخصیت شهید مزاری” ارائه نمود.

خاوری، مقاله اش را با این سؤال آغاز کرد: آیا شهید مزاری یک قهرمان فوق بشری بود یا یک فرد عادی با ویژگیهای انسانی؟
آنگاه به تحلیل موضوع پرداخته و کوشش نمود به آن سؤال پاسخ دهد. آقای خاوری در قسمتی از مقاله اش گفت:

چهره‌ای که از شهید مزاری تا کنون ارائه شده البته متفاوت از نمونه های دیگر است. مبالغه و اغراق در او بیشتر جنبۀ معنوی دارد. او نه رویین‌تن و پیل‌تن، بلکه رهبر فرزانه‌ای تصویر می‌شود که جامع تمام کمالات و عاری نقایص و اشتباهات است و در این امر به مرتبه‌ای می‌رسد که معیار و میزان سنجش اعمال و افکار دیگران قرار می‌گیرد. حتی جنبۀ تقدس پیدا می‌کند، چنان که کسی وجداناً نمی تواند نسبت به او سوء ظنی به دل راه دهد. چنین تصوری از مزاری برای مردم هزاره امر دور از انتظاری نیست. آنها تاریخ دردناکی را پشت سر دارند. نسل‌ها مورد تبعیض قرار گرفته و از حقوق انسانی خود محروم بودند. در جنگ با امیرعبدالرحمان به میزان وسیعی قتل عام شدند و پس از آن موجودیت شان نادیده گرفته شد.

حتی در دوران جهاد در دولت انتقالی مجاهدین برای آنها جایی در نظر گرفته نشد. در چنین اوضاع و شرایطی مزاری به میدان آمد و موجودیت مردم هزاره را اعلام کرد و برای تثبیت آن جنگید. با توجه به ضعف روانی و کمبود امکانات و موقعیت آسیب‌پذیر هزاره‌ها، جنگ برای آنها کار بسیار دشواری بود، اما مزاری سه سال جنگ را نه تنها در یک جبهه و با یک دشمن که در جبهات مختلف رهبری کرد. او در این جنگ‌های دشوار هم مردمش را به توانایی شان باورمند کرد و هم به دیگران فهماند که دیگر هزاره را نمی توانند نادیده بگیرند. گرچه در نهایت هزاره‌ها شکست خوردند و خود او هم به شهادت رسید، اما موجودیت مردمش تثبیت شد. این است که هزاره‌ها او را نجات بخش خود می‌دانند و به دید یک اسطوره به او نگاه می‌کنند.

در اخیر روز اول سمینار، بومان علی قاسمی نویسنده مقیم سویدن ، مقاله اش را زیر عنوان ” کوچی گری و تاثیر آن برمردم هزاره ” به خوانش گرفت.

قاسمی کوچی گری را یک پوشش سیاسی دانست که توسط نظام های قبیله سالار راه اندای شده و همیش توسط سیاست مداران متعصب از ان بهره برداری گردیده است. او افزود طبق تحقیقاتی که انجام داده در هیچ یک از کشور های افغانستان و پاکستان پشتونی وجود ندارد که بی زمین و بی خانه باشد و این قبایلی که به نام کوچی وارد افغانستان شده و به چور و چپاول هستی و دارایی مردم هزاره و دیگر ملیت های مظلوم افغانستان می پردازند، همگی در پاکستان دارای زمین و جایداد هستند و بیشتر شان کارت هویت پاکستانی دارند .

قاسمی کوچی گری را عامل نا امنی در کشور دانسته و افزود ، در طول یکصد سال، نظام های کشور پشتیبان کوچی ها و کوچی نیروی سیاسی نظامی حکومت ها علیه شهروندان اصیل افغانستان ثابت شده اند .

قاسمی علاوه نمود که حکومت ها مسئولیت دارند تا با پایان دادن به پدیده کوچی گری امنیت و ثبات را به شهروندان کشور برگردانده و با جابجایی کوچی ها به این قبایل نیز هویت رسمی بدهند .

روز نخست سمینار حوالی ساعت ۶.۳۰ شام پایان یافت .

پس از صرف غذای شب که توسط ستاد برگزاری سمینار تهیه گردیده بود، در حاشیه روز اول سمینار، جلسه بحث آزاد، آغاز گردید.

در ابتدای بحث آزاد، در مورد برگزاری “سمینار مشترک” همزمان با سالگرد رهبرشهید، در یکی از کشور های اسکاندیناوی مشورت شد و به قید قرعه کشور های ذیل به عنوان میزبان “سمینار سال های آینده” تعیین گردید: ۲۰۱۳ فنلند، ۲۰۱۴ سویدن و ۲۰۱۵ ناروی.

جلسه بحث آزاد و دوستانه با اشتراک و حضور تعدادی از صاحب نظران، دانشجویان و علاقمندان از کشور های بریتانیا، کانادا، فینلند، ناروی، سویدن و دنمارک تا حدود ساعت ۲۲ دوام یافت. به باور بسیاری از اشتراک کننده ها بحث و تبادل نظر در فضای صمیمانه ای جریان یافته و فرصت کم نظیری بود برای آن عده که در جلسات رسمی سمینار، وقت صحبت و ابراز نظر نیافته بودند.

*** *** ***

روز دوم سمینار ” هزاره ها در نیم قرن اخیر ” با تلاوت کلام الله مجید توسط انجنیر امینی آغاز گردید.سپس نصرالله پیک، از خاطرات اش گفت. از این که با چه رنج و خطری تصاویر مقاومت غرب کابل ثبت شده است گفت. از بی اعتنایی میراثخواران تشکیلات سیاسی رهبر شهید نسبت به حفظ تاریخ مصور و یادگار های بابه، به تلخی و اشاره یاد کرد. در پایان سخنرانی تصویرگر مقاومت غرب کابل، فیلم مستند “مزاری و مردم” کار نصرالله پیک به نمایش در آمد که همه را تحت تأثیر قرار داد.

احمدضیا زیرک، رئیس “انجمن دوستی افغانستان- سویدن” پیام انجمن را قرائت کرد. در پیام روی همبستگی مردم هزاره و نشر و چاپ آثار، مقالات و سخنرانی های چهره های سیاسی که در سالگرد های رهبر شهید ارائه گردیده تاکید شده بود.
استاد عزیز الله شفق یار و همرزم رهبر شهید در سالهای جهاد و مقاومت، سخنران بعدی سمینار بود.

استاد شفق شهادت رهبر شهید را مردن نه، بلکه حیات جاودانه مردم دانسته و افزود: ما همیش جشن زنده شدن مردم و حیات جاودانه رهبر شهید خود را تجلیل میکنیم. وی، با اشاره به انحصار گرایی ها و کوته اندیشی های حاکمان افغانستان گفت: به عقیده من نه افغانستان به مرحله ی کشور رسیده و نه مردم افغانستان به مرحله ملت رسیده اند. اقوام افغانستان به جزایری جدا افتاده از هم میمانند که دربین بحری افتاده وهیچ گونه هماهنگی باهم نداشته باشند و مردم افغانستان دربرخی دوران های تاریخی فرصت های خوبی را که ممکن بود کشور نوسازی شود از دست داده اند.

استاد شفق اظهار داشت: بعد از سقوط حکومت نجیب همه براین باور بودند که اکنون نوبت به ملیت های دیگر ساکن در کشور رسیده است، در جهان نام پر آوازه مزاری، دوستم و مسعود مطرح بود. اما قضیه افشار باور ها را ازبین برد و در افشار تنها هزاره نه بلکه افغانستان قتل عام شد، باور ها و اعتماد ها از بین رفت. مزاری توقع و هدفش این بود که افغانستان کشور شود و مردمش ملت شود.

استاد شفق علاوه نمود : مزاری در هیچ تعهدش پیمان شکنی نمیکرد مگر دیگران پیمان را می شکستند. با شهادت مزاری هم تنها هزاره آسیب ندید بلکه تمام مردم افغانستان مصدوم شدند و ضربه دیدند. مردم افغانستان باید بیاموزند که باردیگر همانند گذشته حرکاتی را انجام ندهیم که باز به سرنوشت گذشته دچار شویم.

وی با اشاره به آینده ی مبهم کشور گفتند:
باشنیدن سال ۲۰۱۴ تمام بدن مردم افغانستان میلرزد. چرا ما درخانه خود هراس داشته باشیم؟ قضیه افشار چنان اعتماد و باور هارا ازبین برد که همه از همدیگر هراس دارند و در میان مردم باور ها و اعتماد ها ازبین رفته. ما به عوض اینکه به مردم افغانستان اعتماد کنیم ، به خارجی ها اعتماد میکنیم.

استاد به پیشینه تاریخی کشور یاد آور شده و گفت به تعبیر شهید مبلغ دهه دموکراسی عصر ظاهر شاه همانند “… اذان دروغین سبزوار است ” یعنی در سبزوار ایران حینیکه لشکر مغل قتل عام نمود شماری از زنده ها درمیان مردگان پنهان شده بودند تا از قتل عام جان سالم بدر برند، در وقت نماز، اذان کاذبی از مسجد بلند شد و انهائیکه زنده مانده بودند، به قصد نماز حرکت کردند اما دوباره در دم شمشیر ها قرار گرفته و سربریده شدند.”

در دهه دموکراسی هم، اعلان دموکراسی کاذب برای آن بود که اگر کسی توان حرکت در وجودش باقی مانده باشد باید از بین برده شود. آقای شفق، با تحلیل اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه هزاره و بررسی گروه ها و حلقات سیاسی-فرهنگی در دوره های گذشته یاد آور شد: مزاری در تداوم این جریان ها و حرکت ها به میدان می آید، او مبارزه را با ذهنیت مبارزه اسلام بین المللی آغاز کرد که در آن زمان همه بین المللی بودند، چپ، راست و مسلمان همه بین المللی بودند.

تفاوت مزاری با دیگران در این بود که دیگران با یک شعار آغاز کردند، زیستند و مردند. اما مزاری اسیر یک شعار نگردید. او با حوادث روز گار تغییر در وجود و اندیشه اش می آورد که از مبارزات ابتدایی شروع، تا بامیان و کابل و بعد از حادثهء افشار در هر حادثه او تغییر می کرد.

مزاری یک حقیقت پویا و متحول بود که با چشم باز و دید بیننده حرکت میکرد. در مورد شهید مزاری باید هر مرحله زندگی اش ارزیابی شود. او یک انسان بود اما قفل بر دروازه ذهنش نزده بود. او هرچیزی را که درست تشخیص میداد عمل میکرد. او میخواست در افغانستان وحدت ملی پیدا شود، او عدالت را شعار داد و در پای عدالت ایستاد تا قربانی شد. بعد از فاجعه ی افشار، دراین مقطع اوبه یک نتیجه رسید که باید بر پای خود ایستاده شود. او پای مقاوم، استوارو فولادین میخواست. او متکی به توانایی ها و توانمندی های مردمش بود. او مردمش را با تمام تفاوت های فکری پذیرفت و چنان باهم بافت که در اخیر مزاری مردم گشت و مردم مزاری، فاصله بین رهبر و مردم از بین رفت و او به سخن و حرف مردم تبدیل شد.

دشمن با توزیع دلار ها نتوانست مردم را از مزاری جدا کند ، چون مزاری خودش به مردم تبدیل شده بود ، او حرف مردمش را حرف آخر میدانست و مردم همه اورا منادی خواست ها و شعارهای تاریخی خود میدانستند، در حرکت مزاری همه مردم شریک بودند.
استاد شفق در مورد وضعیت سیاسی در افغانستان اظهار داشت:

مشکل اینجا است که دیگران بیشتر میخواهند و ما حق خود را میخواهیم، در افغانستان کسی به حق خود راضی نیست و به حق تلفی عادت کرده اند درحالیکه مزاری حق تمام مردم افغانستان را میخواست و این بیشتر به نفع ملیت های محروم بود. معجره مزاری این بود که از ملت هزاره نیروی ایجاد کرد که امروز ما به کمک همان نیرو زنده هستیم و شخصیت های ما به کمک همان نیرو به مقام رسیده اند. اما امروز مردم ما از نیروی که مزاری ایجاد کرده بود فاصله میگیرند، قطع رابطه با مردم زندگی سرفرازانه را از ما میگیرد و قطع رابطه با مردم به مرگ تدریجی تبدیل میشود.

در افغانستان مردم تنها مانده اند و دزدان به فکر دزدیدن انها هستند.
استاد شفق در اخیر از فرهیختگان تقاضا نمود که دراین راستا تلاش نمایند و مردم را دوباره به قوت و نیروی عظیم دوره شهید مزار تبدیل کنند و همه اقشار مردم را دراین کاروان شریک سازند، او از تظاهرات جهانی اول اکتوبر ۲۰۱۱ علیه قتل عام هزاره های کویته مثال خوب برای همبستگی هزاره ها در سرتاسر جهان یاد کرد .

جعفر عطایی منتقد و نویسنده مقیم بریتانیا زیر عنوان: ” عوامل و دلایل سقوط غرب کابل” سخنرانی کرد.
آقای عطایی اظهار داشت: هزاره ها در خراسان ستون فقرات حکمرانی و حاکمیت خراسان را تشکیل میدادند . با تشکیل افغانستان موقعیت هزاره ها پائین تر و جای شان تنگ تر شد و درنتیجه ، قتل عام هزاره ها در قرن بیست بد ترین قتل عام در تاریخ بشمار میرود و ما از این نوع یک مرحله با تحمل جور و جبر به مرحله سقوط حکومت نجیب رسیدیم . در حقیقت سقوط دولت داکتر نجیب یک دروازه تاریخی را باز کرد.

وی افزود: مقاومت غرب کابل در وضعیتی شکل گرفت که مولوی خالص میگفت ما با شیعه و هزاره یکجا نمی نشینیم. یعنی انها حاضر به نشست باما نبودند چی رسد به حق دادن برای ما.

عطایی در مورد شخصیت بی بدیل استاد شهید گفت: مزاری یک نابغه بود که از میان یک مشت جوالی و مظلوم شکست خورده، جبهه مقاومت غرب کابل را تشکیل داد. مزاری رهبری است که نه در مردم سابقه دارد و نه تاکنون عرض وجود کرده.
عطایی مروری بر اوضاع سیاسی کشور در عصر رهبر شهید نموده، افزود: تشکیل شورای هماهنگی علیه دولت به ابتکار شهید مزاری، هزاره ها را از نیروی بیکاره به نیروی سرنوشت ساز در کشور مبدل ساخت.

عطایی در مورد اوضاع سیاسی پس از شهادت رهبر شهید اشاره نموده و یکی از دلایل سقوط مقاومت غرب کابل را موقعیت جغرافیایی غرب کابل دانست که از بدنه هزاره جات جدا افتاده بود و هیچ گونه وصلتی با هزاره جات نداشت.عطایی، جای رهبر شهید را در اوضاع امروزی سیاسی کشور خالی دانسته و افزود شهادت مزاری بزرگترین ضربه تاریخی بر پیکر تازه به پا ایستاده جامعه ما بود.

رفیق رجا، پژوهشگرمقیم فینلند، از طریق ویدئو-کنفرانس زیر عنوان: وضعیت فعلی هزاره ها، چالش ها، فرصت ها و چشم انداز آینده، سخنرانی کرد. آقای رجا، با دقت و حوصله مندی، موضوع بحث را به عناوین فرعی دسته بندی کرده و در ذیل هر عنوان مطلب را با جزییات تحلیل و بررسی کرد. وی در بخشی از بیانات اش اظهار داشت:

درین نوشته چالش سیاسی؛ بعنوان مشکل اصلی جامعه هزاره طرح شد. بر عکس در ساحه فرهنگ, اقتصاد ودانش معاصرجامعه هزاره به هر حال به تناسب مجموعه ی شرایط تاریخی؛ با گذشته فاصله گرفته ودر موقعیت بهتر قرار گرفته است. واز طرف دیگر سرنوشت موقعیت اقتصادی وفرهنگی به اوضاع سیاسی تعلق گرفته است. بحران سیاسی می تواند همه چیز را تغییر دهد. مثلا در ساحه ی فرهنگ با یک اعلام تلویزیونی وارایه دروغ های سیاسی می تواند بسیار ساده , مجوز دانشگاه ها را لغو نماید. یعنی همه چیز به ثبات سیاسی گره خورده است.

به همین دلیل جامعه هزاره به ثبات سیاسی موجود باید سخت توجه نموده واز آن حمایت نماید. جامعه ای که توانای جنگ وحمایت بیرونی ندارد از جنگ به هر قیمت پرهیز نماید. ثبات سیاسی به هر شکلی که باشد زمینه ها واستعداد تغییر در جامعه را آماده نموده وبا رشد اقتصاد وفرهنگ بر سیاست در طول زمان می توان تاثیر گذاشت.

حفیظ الله خرم، دانشجوی رشته علوم سیاسی در بریتانیا سخنرانی پرهیجانی زیر عنوان: نیم نگاهی به افغانستان و جایگاه هزاره ها…- ایراد کرده و شهید مزاری را با شخصیت هایی مانند مارتین لوترکینگ مقایسه نمود.

پیام ویژه محترم استاد خلیلی را حاجی علی میرزایی، فرستاده معاون رییس جمهور در سمینار هزاره ها… قرائت نمود. پیام محترم استاد محقق را حسن رضایی به خوانش گرفت.

حجت الاسلام علی کاظمی، در موضوع “هزاره و مذهب” سخنرانی خود را ایراد نموده و در قسمتی از بیانات اش گفت در ذهن بسیاری از مردم افغانستان، هزاره ها و شیعیان کشور، تقریبا مترادف استفاده می شود به علت این که شیعیان غیر هزاره و هزاره های غیر شیعه در میان هزاره ها در اقلیت هستند. بناء سمینار “هزاره ها در نیم قرن اخیر” نباید به معنای نژادگرایی یا نفی مذهب تلقی شود.

محمد امین حلیمی، روزنامه نگار و منتقد مقیم کانادا خلاصه ی مقاله اش را زیر عنوان “از انزوای عقلانیت تا انحطاط آرمان” قرائت نمود. حلیمی در ذیل عنوان یاد شده، به آسیب شناسی رویکرد های سیاسی هزاره ها در سی سال اخیر پرداخته و در قسمتی از بیانات اش گفت:

آرمانگرایی بدون واقع‌بینی هر چند در ماهیت، درست در نقطه ی مقابل واقع‌گرایی بدون آرمانگرایی قرار دارد، اما تأثیرات و نتایج منفی آن در حرکت های سیاسی-اجتماعی، شبیه یکدیگراند. آرمانگرایان غیر واقع‌بین از آنجا که از یکسو کمالگرا و خلوص طلب اند، و از سوی هم به ریشه ها و بسترهای عمیق تاریخی، اجتماعی و فرهنگی موانع موجود در مسیر اهداف تحول خواهانه‌ی شان توجه ندارند و خیال می کنند که مشکل اصلی، یک سری افراد و سمبل های ظاهری نظام های سیاسی فعلی هستند، به این گمان و توهم می افتند که می توانند با تکیه به اراده های فردی خویش و به صورت انقلابی و از طریق ایجاد تغییرات سمبلیک و ظاهری در ساختار سیاسی جامعه، همه ی اهداف شان را به طور کامل و خالص تحقق ببخشند.

حلیمی در بخشی دیگر از سخنان اش اظهار داشت: وقتی در مورد بابه مزاری سخن می گوییم، باید دقت کنیم که ذهن و حافظه‌ی تاریخی ما گرفتار تصویرهای مخدوش صددرصدی و تفسیرهای انحرافی افراطی و تفریطی از بابه مزاری نشود؛ روایت‌های بی بنیاد و زیانباری که گاه مزاری را صددرصد ضد پشتون و غیر مذهبی نشان می دهد و گاه صددرصد مذهبی و متحد جدایی ناپذیر پشتون، از یک سو ایشان را یک آدم عادی متعلق به یک زمان مشخص معرفی می نماید که دیگر ضرورتی به او نداریم و از طرف دیگر از او اسطوره‌ای می سازد که تصمیمات سیاسی‌اش را فقط می توان با نمادسازی و افسانه پردازی توجیه کرد و نه با عقلانیت سیاسی.

گروهی از جوانان با احساس، برنامه سرود خوانی جالبی را ارائه دادند. محترم حاجی امینی آخرین سخنران روز یکشنبه بود که از دست اندرکاران سمینار و تشریف آوری مهمانان تشکر کرده و از شخصیت رهبر شهید بابه مزاری و یاران اش تجلیل نمود. وی یاد آوری کرد که در جبهه عدالت خواهی در غرب کابل به رهبری استاد مزاری، شخصیت های فداکار، بی باک و پاکی مثل شهید انجنیر شیرحسین بودند که جبهات را اداره می کردند و برای عدالت و آزادی می رزمیدند.

در پایان حجت الاسلام کاظمی با دعا و آرزوی صلح و تحقق برابری انسانی در افغانستان ختم مراسم را اعلام کردند.
گفتنی است مجریان سمینار”هزاره ها در نیم قرن اخیر” به ترتیب عبارت بودند از: عاتکه بهسودی، حسن رضایی، عبدالله بشیر و انجنیر اسد ترکمنی.

جریان سمینار طی دو روز از طریق اینترنت به صورت زنده پخش می گردید که در نقاط مختلف جهان مورد استقبال قرار گرفت.
به خاطر کمبود وقت مقالات تحقیقی و ارزشمند ذیل فرصت خوانش نیافتند:

هزاره ها؛ قومی حاضر در جغرافیا، غایب در تاریخ- عباس دلجو
هزاره ها؛ مهاجرت و پناهگزینی های اجباری و دلبخواه – بصیر احمد دولت آبادی
مزاری و عبور از کتمان بومی بودن هزاره ها- دکتر حفیظ الله شریعتی سحر
فصل از یاد رفته(برخورد ومناسبات حکومتهای بعد از کودتا با مردم وشخصیتهای هزاره)- رضا ضیایی
وضعیت فرهنگی هزاره ها، تأثیر مهاجرت بر هزاره ها در ایران- اسحاق فیاض
هزاره ها در هزاره ی سوم- قاسم قاموس
نقش رهبر شهید استاد مزاری و حزب وحدت در انسجام واتحاد سراسری مردم هزاره- نبی قانع زاده
شهید مزاری، درد و درک تاریخی جامعه ی هزاره- عوض نبی زاده
ضمن تشکر از نویسندگان و صاحب نظرانی که مقالات شان را برای سمینار هزاره ها فرستادند، امید واریم آثار مذکور را در فرصت مناسب چاپ و نشر نماییم.
دبیرخانه سمینار “هزاره ها در نیم قرن اخیر”- دنمارک، مارچ ۲۰۱۲

In this article

Join the Conversation