با شکست مقاومت هزاره ها در برابرامیرعبدالرحمان، دوره ی انزوا و گم شده گی سیاسی هزاره ها آغاز ودراین دوره ای سیاه اراده سیاسی، هویت و رؤیای تاریخی از مردم هزاره گرفته شدکه بعد ازاین جنگ، مردم هزاره با گرسنگی، برده گی و آواره گی زندگی میکردند.ولی رهبران مقاومت هزاره ،تلاش کردند تا جامعه ی هزاره رادر برابر سیاست های ویرانگر حکومت های خاندانی و فاشیستی، دفاع واز فروپاشی کامل هویت این جامعه، جلوگیری کنند. چهره های شاخص سیاسی مردم هزاره به خاطر نجات مردم شان، سالهای طولانی را در زندان ها وسیاه چالها سپری ومبارزات جانبازانه را در کنار دیگر نیرو های ملی وعدالت خواه کشوردر چوکات جنبش های مشروطه خواهی ودیگر خیزش های ضد استبدادی با دلیری انجام میدادند. در چهار دهه ی اخیر نیزاکثریت نخبګان سیا سی هزاره در جناح های چپ و تنظیم های اسلامی شامل گردیدند ؛ آنها در اغاز کمتر اید یولوژیک فکر می کردند وجهت نجات مردم شان از زیرفشار بی عدالتی وتبعیض به احزاب مر بوطه خود بحیث سازمان های رهائی بخش نگاه می نمودند. زیرا نخبګان سیاسی هزاره میخواستند تا ازین طریق ازبرچسپ زنی القابهای اهانت آمیز که برعلیه هزاره ها، در شهرهای بزرگ و عمدتاً در شهر کابل ، رواج داشت مبارزه نمایند چون در آن ایام در شهر های بزرګ ” هزاره ها”را بنام های: ” جوالی ” ، ” زغالی ” ، ” نوکر ” ، ” تبنگی ” ، ” گلخنی ” و غیره ، تحقیر و توهین می نمودند . اګرچه باسقوط رژیم سلطنتی و جمهوری تاجدار خاندان آل یحیی و به قدرت رسیدن حزب,د , خ ,ا , بطور نسبی این برچسپ زنیها از میان برداشته شد و هزاره ها در زمان حکومت ببرک کارمل ، داکتر نجیب الله وصدارت سلطانعلی کشتمند وارد عرصه های سیاسی، نظامی و فرهنگی کشور گردیدند. ده ها تن ازجوانان تحصیلکرده ی هزاره به مقام های وزیر, معاون وزیر, سفیر, رئسا ی ادارات مستقل درمرکز ووالی ها درولایات در بخش های ملکی و نظامی تعین شدند. حضور مردم هزاره در مجموع در ساختار چهار دولتهای چپ پر رنگ تر از رژیم ها ی گذشته بوده است و درحکومت تنظیمهای جهادی نیز حضور تنظیم های اسلامی مردم هزاره خیلی ها کمرنګ تر شده بود وبه همین دلیل باعث تداوم جنګ های میان تنظیمی در کابل ګردید. اما با به قدرت رسیدن رژیم طالبان , نه تنها مردم هزاره در قدرت شریک ساخته نشد بلکه فاجعه تاریخی زمان امیرعبدالرحمن خا ن , از قبیل قتل عام ها , کوج اجباری و زمین سوخته بالای این مردم بلاکیشده دریکاولنگ, بامیان ,مزار شریف ودره صوف از طرف این گروه خونخوار تکرار وآثا ر تاریخی بودا ی بامیان نیز توسط طالبان تخریب گردید. ګرچه حالا حضور سنگین هزاره ها در پایتخت کشور ، طراحان فتنه گر را هراسان نموده است.اماهزاره ستیزان، در وجود طالبان، داعشیان، کوچیها ، طبق همان استراتژی گام به گام “هزاره کشی” به پیش می روند. سناریوی هزاره کشی با ابعاد مختلف و نگرش “نفرت تباری” با شتاب بیشتر در مسیر و نام دیگر، ازمردم هزاره قربانی می گیرند . پس از آن دوره ها نیز حکومت های تک قومی, باوجود سردادن شعارهای فرا قومی ازانحصارگرائی قومی دست نکشیده وتاهنوز با تبعیض وبی عدالتی با جامعه ی هزاره برخورد مینمایند.بدین ګونه نخبگان سیاسی جامعه ی هزاره باید از عهد شکنی های حکومتهای استبدادی و انحصار گرا در طی مدت دو ونیم سده ی اخیر و بخصوص در جریان سه دهه حکومت داری تیم حاکم کابل که بالای همه تعهداتش پا گذاشته عبرت بګیرند زیرا نظام های برتری خواه قومی در افغانستان نخبگان سیاسی مردم هزاره را در دوره های مختلف با عقد پیمانها، فریب داده و زمانی که حکومتهای شان مستحکم گردیدند؛ بالای همه ی تعهدات شان پا گذاشته و قتل عام و سر کوب مردم هزاره را درپیش گرفته اند. یکی از عوامل اصلی نفاق داخلی , عهد شکنی حکومتها با مردم هزاره شکست مقاومت دادخواهانه آنان ،استخدام عناصر خائن از داخل مردم هزاره توسط حکومت ها بوده که با اجیر شدن در خدمت حکام جابر باعث شکست وقتل عام مردم هزاره گردیده اند. نخبگان هزاره باید ” صلاحیت خویش را در جهت تغییر جامعه” بکار گیرند وبا ایجاد یک سازمان سیاسی فراګیر برای هزاره ها متشکل،از رهبران آگاه بر این شوک بزرگ، بحران رهبری غلبه نمایند. چون دشمنان هزاره همواره تلاش داشتند ودارند تادرمیان هزاره ها از طریق مذاهب چهارگانه اثنا عشر , اسماعیلی ,اهل تسنن اختلافات مذهبی , قومی و نژادی را تشدید نماید. جا دارد که بیست وچهارمین سالګرد شهادت عبدالعلی مزاری ،شهید وحدت ملی را تجلیل و ګرامی داریم چون برای اولین بار شهید مزاری وجدان عاطفی و انسانی حاکمان مستبدو خونخوار را مورد سوال قرار داد وبه ظلم و ستم طعنه زدو ازحکام مستبد می خواست که میان اقوام کشوربرتری و امتیازقائل نشوند وهویت قومی اقوام گوناگون را درافغانستان برسمیت بشناسند . مردم هزاره اعم از اثناعشری، اسماعیلی، سنی- اخباری و سکولار با طرح مفکوره ای ملی، به شهید مزاری روی آوردند که اورا تبدیل به یک رهبر بین القومی در عصر ظلمت نمود.” برای بابه مزاری، پرچمی، شعله ای، خلقی، نصری و جهادی یکسان بود وبدین گونه هوادارانِ گروههای چپی مائوئیستی «شعله جاوید، ستم ملی، سازمان آزادی بخش مردم افغانستان (ساما)، جمعیت زنان(راوا)، سازا، سفزا از جمله ی این حلقات و گرایش ها بودند. همچنین چپی های اسلامی ، مانند بقایای «کانون مهاجر و جبهه مستضعفین با افکار و ماهیت التقاطی و روشنفکرانه، ازمیان تنظیم های جهادی سر در آورده بودند؛. درضمن افراد و حلقات ، چپاولگر، سادیست و بی بندوبار ، نیز به جمع تفنگ به دستان حزب وحدت پیوستند؛ که این جنگسالاران مانند شفیع دیوانه، بلال دیوانه، نصیر دیوانه و دیوانه های بی شمار دیگر سومین مجموعه ی الحاقی به اردوگاه حزب وحدت را تشکیل می دادند. برعلاوه ی مجموعه های فوق الذګر ,ملیّت گرایان و قوم محوران, مستقردر کویته ی پاکستان چهارمین مجموعه را تشکیل می دادند که به حزب وحدت پیوسته بودند. جنگ غرب کابل به فرمان رهبران احزاب برتریخواه قومی بر اقوام رانده شده از قدرت تحمیل و بیش از سه سال نبرد های ویرانگر میان “تنظیم” های مجاهدین تا اواخر سال ۱۳۷۴ شمسی ادامه پیدا کرد وشهید عبدالعلی مزاری دریک معامله پشت پرده قربانی اهداف غرض الود ممالک مداخله گر در افغانستان گردید. شهید مزاری نقطه اتصال تاریخ بود که زاهدانه درآسمان تقوا ، برای دست گیری ازمظلومان درخشید او زاهدانه زیست ومظلومانه از پلکان شهادت به سوی حق شتافت تا اینکه قبای سرخ شهادت را به تن نمود وبه دیدار معشوق ابدی شتافت. شهید مزاری پس از شهادت از غزنی تا مزار شریف بر دوش هواداران خود تشییع و در شهر مزار شریف به خاک سپرده شد. گرچه ازبه ابدیت پیوستن طلایه دار آزاده گی سال ها گذشته اما زخم ها بردل ها و دیده گان مردم رنجدیده ما هنوز التیام نیافت .درین میان برخی ها، به منظور بهره جویی از ویژگی های اخلاقی و افکار ، شهید مزاری؛ تا مرز مبالغه و افراط پیش رفته و او را ، هم ردیف اساطیر واسوه های دینی و مذهبی مطرح کرده اند.اما مخالفان شهید مزاری ، اورا به عنوان صدایی مغشوش از پایگاه «قومیت» به جنون قدرت طلبی، بستر ساز فساد، بی بند و باری، لاقیدی، دیوانه سالاری و وندگیری وغیره متهم کردند. ولی برچسپ “نژادگرایی وناسیونالیزم قومی” به شهیدمزاری در هر دوتحلیل هواداران و مخالفان برچسبی ناروا و دور از شان علمی حوزوی و ساخت فکر اعتقادی اوست. زیرا او فردی معتقد و مسلمان بود وآدمی قاطع، یکدنده، سازش ناپذیر با پشتکار و تحرک کاری حیرت انگیز بود؛ در امور مالی و بیت المال سخت گیر و دقیق و محتاط بود و هرگز به ویروس مال اندوزی، تجمل و زنبارگی آلوده نشد. شهید مزاری در شرایطی زیست می نمود که هزاره بودن و هزاره گفتن گناه وننگ بود، اومی گفت آنچنان هزاره بگوئید که هرازه بودن و هزاره گفتن ننگ نباشد. بیست وچهار سال بعد ازشهادت استاد مزاری ، می توان حقایقی را که آن زمان او میگفت اکنون درک نمود وباگذشت هجده سال حضورنیروهای ناتوهنوزهم, حملات انتحاری ,سر برید ن ها , جنگ و ناامنی بوسیله ی گروه های تروریستی طالبان ،داعش و القاعده در کشور بیداد می کند و مردم بلا کشیده ای افغانستان و بخصوص هزاره ها هرروز قربانی می دهند در حالیکه افغانستان به میدان منافع قدرتهای بزرگ فرامنطقهای و منطقه ای تبدیل وهمه ی بازیگران به سمت بازیهای ژئوپلیتیک میروند، در عین حال که مذاکرات میان امریکا و طالبان شامل پنجمین مرحله خود ګردیده وتشویش وجود دارد که در یک معامله پنهانی نظام طالبانی را در افغانستان بر مردم کشور ما تحمیل نمایند و در بعد داخلی نیز، با برهمزدن اصالت نظام و نادیدهگرفتن تجربهی پر از آزمون و خطای دموکراسی و برگشت به حکومت موقت آنهم به محوریت طالبان و گروههای محافظهکار و سنتی، قطعاً به حاشیه رفتن جریانها و نیروهای اجتماعی ترقیخواه، خواهد انجامید.زیرا احتمال برگشت افغانستان به انزوا و بی ثباتی داخلی و در نتیجه تبدیل شدن دوبارهی این کشور به لانهی امن هراسافگنان و تندروان بینالمللی را نیز افزایش خواهد داد. به این صورت رویای اصلی ثبات و امنیت امریکا و جهان آزاد از جغرافیای افغانستان تهدید نشود تحت هیچ نوع تضمینی در سطح منطقه تحقق نخواهد یافت. قرار ګزارش های ،مردم ، دهات پرواز چرخبال های امریکایی را می بینند که داعش را اکمالات می نمایند که مردم افغانستان شاهد مرحلۀ جدیدی از انتقال پروژۀ داعش در شمال کشور است، که با انتقال داعش در شمال افغانستان ، میدان جنگ آینده دربرخی کشورهای آسیای میانه خواهند بود.بنا برین بر بنیاد عقلانیت سیاسی و ضرورت جدی بر پایان جنگ خانمان سوز در کشور از پیوستن طالبان به روند دموکراسی در یک فرایند شفاف، همه شمول و با رعایت حقوق انسانی طرفهای درگیر بایدحمایت نمود. سوم – مارچ -۲۰۱۹ – میلادی